Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

صفحه جمعی از مائوئیستهای ایران 

تراژدی و مضحکه ی  جمهوری اسلامی (3 )
امپریالیستها و هیئت حاکمه ایران

در بخش پیشین  و در هنگامی که نتایج انتخابات مشخص شد، نوشتیم که «عجالتا از حدت تضادهای جناح های مختلف هیئت حاکمه، تضاد توده های مردم و هیئت حاکمه(بطور عمده با جناح مسلط خامنه ای) و همچنین تضاد امپریالیستها با بخش هایی از این قدرت حاکم( بویژه جناح خامنه ای)  تا حدودی کاسته شد.» و البته پس از آن تاریخ، یک فرصت معین از سوی  جهت های  مختلف تضادها به روحانی داده شد تا به حل یک سلسله مسائل اقتصادی- سیاسی و فرهنگی داخلی و خارجی اقدام کند، ضمن آنکه هر کدام از طرف های در حال مبارزه به نسبت امکانات و نیروی خود تلاش میکند روحانی را از رفتن به راهی که به نفع آن نیست باز دارد و در راهی که منافع آن در آن تامین میشود، پیش براند.

اکنون باید اشاره ای به وضع جاری این تضادها و اشکال مبارزه ی طرفین هر یک از تضادها با یکدیگر کرده و چگونگی احتمالات را بر شماریم.

حل تضاد میان هیئت حاکمه و امپریالیستها

مهمترین و پرتحرک ترین تضاد در میان تضادهای اشاره شده، تضاد میان هیئت حاکمه- که عمدتا در دست جناح خامنه ای قرار دارد- و امپریالیسم بوده است. تلاش در حل این اختلاف و رویارویی، مهمترین و عاجل ترین وظیفه دولت روحانی و اساسا یکی از مهمترین دلایل در زمان انتخاب شدن وی به عنوان رئیس جمهور، خواه از سوی بخش هایی از هیئت حاکمه بویژه جناح رفسنجانی و نیز جریان بیرون از قدرت اصلاح طلبان مردد و مذبذب به رهبری خاتمی، و خواه از سوی مردم بویژ زحمتکشان بوده است.

 امر اخیر، ناظر به وضع بی نهایت دردناکی بوده( وهست) که پس از تحریم های اقتصادی امپریالیستها، توده های وسیع مردم و نیز طبقات سرمایه دار را فرا گرفته بود و گونه ای بن بست در زندگی روزمره طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان شهر و روستا و فعالیتهای اقتصادی سرمایه داران ( وابسته و ملی) ایجاد کرده بود. حل این مسئله برای کل جناح های حاکمیت در جمهوری اسلامی حائز اهمیت ویژه است؛ زیرا نه تنها این مسئله از لحاظ اقتصادی بی نهایت اهمیت دارد، بلکه از لحاظ سیاسی نیز آینده این حکومت در گرو تعریف جدیدی از روابط با امپریالیستها و نیز در نهایت، پذیرش عملی موقعیت و نقشی در داخل و خارج از کشور است که امپریالیستها به آن دیکته میکنند.

عمده ترین مسئله در اختلاف میان امپریالیستها با هیئت حاکمه ایران، علی الظاهر بر سر مسئله دست یافتن ایران به انرژی اتمی بود. فراز هایی معین در تکامل این تضاد پدید آمده و عجالتا و در پی موافقتنامه ژنو، این درگیری ها اولین مرحله حل خود را طی کرد(1)

این که حکومت واپس گرای حاکم بر ایران با چه درجه از خفت و خواری و در زیر لوای  پر طمطراق «نرمش» و آن هم از نوع «قهرمانانه» آن ( به معنی «قهرمانی» این  متحجرین در چشم پوشی از بلند پروازی هایشان برای دست یافتن به سلاح اتمی و برای تداوم بخشیدن به حکومتی که نه میان مردم کشور خویش هواخواه دارد و نه امپریالیستهایی که عجالتا جهان را میچرخانند، آن را به نوکری خویش پذیرفته اند) در راه خواست های امپریالیستها «فداکاری» کرده و از «خود گذشتگی» نشان داده تا به حل این تضاد، حتی در ابعاد کنونی، دست یابد، خود حکایتی است که حتی از عکسهای وزیران خارجی امپریالیستها و جهره های بشاش آنها پس از امضای این معاهده پیداست.

 و اینکه سران بورژوا- کمپرادور سپاه پاسداران (که حتی از سران ارتش مزدور شاه سابق نیز موقعیت های اقتصادی و سیاسی انحصاری بالاتری دارند) و نیروهای انتظامی که تا مغز استخوان در معاهده های جورواجور با امپریالیستها و نوکرانشان و وابستگی به آنها فرو رفته اند و برای دست اندازی به زمینه های اقتصادی بیشتر در کشور و پارو کردن پول، له له میزنند، چگونه تلاش دارند سخنان خامنه ای را با  دغل کاری و نیرنگ به عنوان یک  موضع «انقلابی» برای مردم ایران جا بزنند و با یک ژست ضدامپریالیستی، موقعیت ویژه ای برای خود دست و پا کرده، باصطلاح «رادیکالیسم ضد امپریالیستی»  دروغین خود را به نمایش در آورند،  خود نیز حکایتی است که از یک سو از سخنرانی های پر آب و تاب سران سپاه و نیروهای انتظامی بر علیه امپریالیستها و در مخالفت با سازشکاری، و از سوی دیگر از گفته های دولتیان درباره آنها هویداست که « بالاخره  چاره ای نیست و سران سپاه در مواقع این چنینی، باید هارت و پورتی بکنند، و نشان دهند که خیلی «ضد امپریالیست» تر از بقیه ماها هستند، و گر نه سران سپاه پاسدارن نیستند» و«بالاخره ماهم باید نیروهایی در داخل داشته باشیم که به امپریالیستها نشانشان دهیم و بگوییم اگر با شرایط ما کنار نیایید آنها به سرکار میآیند، و خلاصه دوباره روز از نو روزی از نو». چنین سخنانی همچون آب سردی است بر این های و هوی های بی محتوی ضد امپریالیستی؛ و تنها رساننده ی بی تفاوتی سران جمهوری اسلامی نسبت به ادعاهای چنین ارگان هایی است که خود نیز خواستار چنین سازشهایی هستند، و در آن مشارکت کامل  دارند.(2)

تهی بودن کلام از واقعیت و شکاف میان حرف و عمل در رفتار و کردار سران جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده است و مردم دیگر به این اهمیت نمیدهند که اینان با چه درجه از خفت و خواری و با چه ذلالتی به پابوسی امپریالیسم میروند. برای مردم، حل مشکلاتشان، از دروغ و دلنگهای ضد امپریالیستی این حضرات بسیار مهمتر است. مردم حاکمیت اینان را نمیخواهند. اما در حال حاضر  که توان ساقط کردن آن را ندارند، آنچه برای آنها در اولویت قرار گرفته، تداوم این  محاصره اقتصادی و تجاوز و جنگ امپریالیستی است که آنها را تحت این حاکمیت ناخواسته و نفرت انگیز به ستوه آورده است. لذا عجالتا و در این برهه صلح با امپریالیستها، و رفع محاصره های اقتصادی را طلب میکنند. 

چنین است آوای عمومی مردم به ستوه آمده ی ایران:

« بس کنید ریا و نیرنگ را! بس کنید پنهان شدن در پشت دین و مذهب را! شما که به هزار و یک راه و وسیله و رابطه و از آبشخورهای گوناگون به امپریالیستها وصلید، هر کدام، بر خوانی به یغما نشسته اید، و بر سر ثروت و قدرت چنین عریان و بی پرده یکدیگر را می درید و پاره پاره میکنید، اکنون بفرمایید با چهره های حقارت بار خود و ضجه کنان به پابوسی امپریالیسم بروید و از موضع تبدیل ایران به یک قدرت اتمی، و آن هم نه بخاطر ما، بل  به خاطر ماندن خودتان در قدرت، پس نشینید؛ آنچه در حال حاضرما میخواهیم این است که  تنها وجود نکبت و شر خود را از این زندگی معمولی، که دهه هاست به کاممان تلخ کرده اید، از زنده بودن عادی ما، که حسرتش سالیان سال است بدلمان مانده، کنار بکشید!»

چنین موضعی از سوی ملت دلاور ایران که ارج بسیار برای آزادگی و استقلال خود قائل است، تنها نتیجه ی سلطه ی نالایقان حقیری است که زیر نام دین و مذهب اکنون بیش از سه دهه است بر این مرز و بوم حکومت میکنند.   

 باری، در مورد مفاد این معاهده و درجه ی کوتاه آمدن جمهوری اسلامی از خواستهای خود بسیار گفته و نوشته شده است. در مجموع این موافقتنامه  نشاندهنده گامی است در جهت تکامل سازش های  سران متحجر جمهوری اسلامی و گردن نهادن اینان به خواستهای امپریالیستها برای بقا. مطالعه وضع طرفین این تضاد پس از امضای قرارداد ژنو، نشاندهنده عدم حل قطعی تضاد بالا و تحلیل رفتن نهایی جمهوری اسلامی در خواست های امپریالیستها و گرفتن موقعیت یک نوکر سر سپرده در تقسیم کار میان نوکران امپریالیستهاست. داستان چگونگی رسیدن این سرسپردگی به نتایج نهایی خودهمچنان ادامه دارد!

تضادهای درون امپریالیستها بر سر درجه و ابعاد عقب نشینی و سازش جمهوری اسلامی

 یک طرف این تقابل، امپریالیستها هستند که خواه درون کشور خود و خواه میان خود،اختلاف های فراوان در شکل نهایی حل این تضاد  دارند. در مورد اختلافات داخل کشورهای امپریالیستی، خود آمریکا بهترین مثال است که تضادهای درونیش آشکارتر از دیگر امپریالیستها به نمایش گذاشته شده است.

 در حال حاضر در این کشور حداقل دو جناح وجود دارد که یکی ( جناح باصطلاح صلح طلبان متمایل به حل دیپلماتیک مسئله - رئیس جمهور و دولتش و عمدتا حزب دمکراتی ها) موافق پیشبرد مذاکرات، لغو نسبی تحریم ها و فرصت دادن به دولت حاضر ایران برای حل تضاد های درون هیئت حاکمه است. و دیگری مجلس سنا و یا حداقل بخشهایی از طبقه حاکم این کشور ( جناح باصطلاح جنگ طلبان، که خواهان تسلیم بدون قید و شرط و هر چه سریعتر ایران است و گویا تهدید به جنگ را از سر هیئت حاکمه ایران بر نمیدارد- عمدتا حزب جمهوری خواه) که مخالف این درجه از کوتاه آمدن ایران هستند و- گویا تحت تاثیر لابی صهیونیستها- خواست تسلیم بیشتر و یا مطلق هیئت حاکمه ایران، در همه زمینه های مورد اختلاف و مذاکره و نه فقط مسئله محدودیت برای تولید انرژی اتمی، را دنبال میکنند.  اینکه این تضادها تا چه درجه نمایشی و برای فشار وارد کردن بیشتر به حکومت ایران و برای بدست آوردن امتیازات بیشتر است و تا چه درجه واقعی، در حال حاضر اهمیت زیادی ندارد، زیرا نتایج آن در هر حال یکی است. علی الظاهر همه چیز دست آنهاست و هر وقت بخواهند شل، و هر وقت بخواهند سفت میکنند.

تضاد میان امپریالیستها بر سر سهم بری از عقب نشینی هیئت حاکمه ایران

روشن است که میان امپریالیستهای گوناگون بر سر داشتن موقعیت برتر در مناسبات با ایران و تبدیل بخش ارشد هیئت حاکمه به مزدوران خود، یا نشاندن مزدوران  کنونی خود به مسند هیئت حاکمه و یا حداقل داشتن نقش عمده در آن، همواره  نبرد آشکار و پنهان در جریان بوده است. این تقابل میان قدرت های غربی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و قدرت های شرقی(3)  به سرکردگی امپریالیسم روس،(4)  و نیز میان هر کدام از این قدرت ها، در جریان بوده است. مثلا در غرب میان آمریکا و اروپای غربی، میان فرانسه، آلمان و یا ایتالیا از یک سو و آمریکا از سوی، میان آمریکا و انگلستان از یک سو و امپریالیستهای اروپایی از سوی دیگر. و در اروپای غربی میان انگلیس و آلمان و فرانسه و ایتالیا و نیز ژاپن.(5)

 نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که امپریالیستها در حالیکه برخی مواقع با یکدیگر همکاری تام و تمامی دارند، اما در طی همین همکاری ها، از یک سو بشدت مراقب یکدیگر هستند و از سوی دیگر هر کدام در پی منافع ویژه خویش تلاش دارد که از موارد همکاری عدول کرده و در صورت فرصت مناسب، روابط خود را با چنین کشورهایی بازسازی کند و منافع بیشتری به جیب بزند. این تضادها، برای برخی کشورهای تحت سلطه که حکومتهایی ارتجاعی نظیر ایران دارند(حکومتهایی که گرچه از نظر اقتصادی وابسته به امپریالیستها هستند اما از نظر سیاسی و فرهنگی مقبول امپریالیستها نیستند) امکان، مانور، بازی  و یا استفاده از این تضادها را بوجود میآورد.

سوای آنچه نقل کردیم و آن طور که از اطلاعات بیرون آمده از منابع خارجی و داخلی پیداست میان امپریالیسم آمریکا و هیئت حاکمه ایران، پا بپای مذاکرات 1+5 یک مذاکرات و یک سازش پنهانی درجریان بوده که برخی نتایج خود را حتی زودتر از مذاکرات ژنو آشکار کرده است.این مذاکرات گویا از زمان احمدی نژاد بطور جدی شروع گردیده و اکنون در دوره ی دولت روحانی ادامه یافته است.(6)

 این مسئله نشاندهنده این است که در روابط میان امپریالیستها با هیئت حاکمه، ما همواره شاهد رویدادهایی هستیم که حل خود را مدت ها پیش، پنهانی از سر گذرانده و اکنون در حال آشکار شدن است. بر این مبنا می میتوانیم تصور کنیم که عقب نشینی و سازش جمهوری اسلامی بسیار بیشتر از آن حدودی است که اکنون در توافقنامه ژنو آمده است. نتایج این امر مدتی دیگر خود را آشکار خواهد کرد.

 همچنین است اختلاف میان امپریالیستهای مختلف یا بلوک های مختلف امپریالیستی برسر این سازش، و چگونگی تاثیر محتوی و شکل سازش و عقب نشینی جمهوری اسلامی در موقعیت ویژه هر امپریالیسم. به هم ریختن مذاکرات و عدم قبول مذاکرات بوسیله فرانسه که بنا به گفته خودشان در جریان مذاکرات پنهانی میان آمریکا و ایران بوده اند، شکلی از بروز تضاد میان امپریالیستها برای بدست آوردن منافع بیشتر در این عقب نشینی و سازش جمهوری اسلامی از یک سو، و از سوی دیگر نشان از تلاش آنها برای تقویت باندهای وابسته به خود در میان هیئت حاکمه ایران و از سوی سوم نشان از برخی شیوه های کارامپریالیستها برای ترساندن هیئت حاکمه ایران، که در زمین و آسمان سرگردان مانده است، و تحمیل عقب نشینی های بیشتر به آن دارد. 

مطلوب و نامطلوب بودن رژیم  جمهوری اسلامی برای امپریالیستها

روشن است که از نظر سیاسی، این رژیم از تا آنجا مطلوب امپریالیست هاست که در مقابل مردم کشور خود قرار دارد و هر گونه حرکت و جنبش دموکراتیک، آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ای را سرکوب میکند، و یا در سیاست خارجی خود (خواه نظری و خواه عملی) موضعی در راستای موضع امپریالیستها و نقشی که آنها میپسندند، میگیرد.(7)

اینکه برخی زمانها امپریالیستها از برخی جناح های اپوزیسیون اصلاح طلب درون سیستم و یا جریانهای ملی حمایت میکنند، به هیچ وجه نشانگر ماهیت واقعی آنها و تمایلشان به برقراری حکومتهای دموکراتیک- بورژوایی ملی در کشورهای تحت سلطه  نیست. بلکه یا نشانه مانوری سیاسی است و یا نشان از ناچاری آنها از همراهی با اپوزیسیون دارد.  تاریخ کشور ما و نیز کشورهای تحت سلطه از این نوع مانورهای باسمه ای امپریالیستی فراوان به خود دیده است. انگلستان در دوران مشروطیت به ظاهر از مشروطه طلبان حمایت کرد و امریکاییان در زمان مصدق علی الظاهر حاضر به کنار آمدن با مصدق بودند. اما این هر دو  کودتاهای 3 اسفند 1299 را علیه مشروطیت و  28 مرداد 1332را علیه جنبش استقلال طلبانه و آزادیخواهانه ایران به اجرا در آوردند و حکومت شاه های دست نشانده خویش( رضا خان و پسرش محمد رضا) را برای سالها حمایت و پشتیبانی کردند. هم اینک نیز در کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا این نوع بازی ها و مانورهای امپریالیستی  که به فراخور وضعیت نیروهای طرفین درگیری و نیز وضع خود امپریالیستها صورت میگیرد، فراوان به چشم میخورد.(8)

و نیز گاه این نوع همراهی ها با اپوزیسیون نشانه ناچاری آنهاست و نه نشانه تمایل واقعیشان. این نوع همراهی ها تنها برای این صورت میگیرند که جناح های اپوزیسیون بورژوایی را بسوی امپریالیستهای رقیب نرانند و نیز منتظر فرصت گردند تا نیروهای وابسته به خود را دوباره سامان دهند.

اما این رژیم مطلوب امپریالیستها نیست، زیرا غیر قابل اعتماد است. از یک سو خود این حکام نتوانسته اند یک تعادل تقریبی را میان خود سامان دهند و باصطلاح سروری و آقایی یک جناح را بر بقیه جناح ها(با یک فاصله زیاد، مانند پذیرش تسلط خانواده سلطنتی و دربار شاه بر تمامی جناح های بورژوا- فئودال کمپرادور ایران و یا مثلا تسلط خانواده ای از شیوخ متحجر سعودی بر کل ارکان سیاسی عربستان سعودی) بپذیرند. در ایران هر آیت اله و هر حجه السلام و هر صاحب مصدری، خواه سیاسی و خواه نظامی  و خلاصه هر باند و هر تجمع «خانی» است برای خود! و بر پایه یک نوع تفسیر از آیات و احادیث، اقلیمی ایدئولوژیک- فرهنگی و نیز سیاسی واقتصادی در انحصار خود دارد. از این لحاظ معین نوعی خان- خانی فئودالی در دل سیستم ولایت فقیهی ایران شکل گرفته و این سیستم خان- خانی که کاملا در نقطه مقابل اقتصاد سرمایه داری تحت سلطه ایران قرار دارد، هم موجب آن گشته که هیئت حاکمه نتواند یکدستی سیاسی کسب کند وهم  موجب یک آشفتگی و بلبشوی اقتصادی و سیاسی و ناامنی گشته است .

این درست است که سرمایه داری تحت سلطه در ایران آغشته به انواع عقب ماندگی اقتصادی- سیاسی و فرهنگی است و شکلهای عقب مانده تولید، تجارت و خدمات و نیز سازماندهی اداری،  در روستاها  و شهرها فراوان وجود دارد، اما به هر حال، ایران یک کشور با تولید فئودالی و نیمه فئودالی نیست. از این رو، این فعال مایشایی باندهای مختلفی که سر هر کدام زده میشود، باز سرهای جدیدی و از نقاط دیگر سربر میآورد، کلا با وضعیت آرام، متعادل و ثبات طولانی ای که امپریالیستها خواهان آن هستند، تفاوت بسیار  دارد. این وضع میتوانست مطلوب امپریالیستها باشد تا جایی که مانع شکل گیری جریانهای دموکراتیک و کمونیستی انقلابی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان قرار گیرد. اما تداوم چنین وضعیتی برای سالها، که موجب عدم وجود آرامش و امنیت برای سرمایه های امپریالیستی در ایران و منطقه میشود، به هیچوجه مطلوب امپریالیستها نیست.

از سوی دیگر، این حکام مرتجع در نمایش بیرونی اعتقادات و اعمال خود، تلاش در جلوه کردن به عنوان یک نیرو و حکام ضد امپریالیست داشته اند. این امر نیز برای امپریالیستها چندان خوشایند نیست. در حقیقت هم، دفاع این هیئت حاکمه از موقعیت خود،  که وی را مجبور میکند به رشد جریانات حزب الهی و یا شیعه در کشورهای دیگر کمک کند و باصطلاح  برای اینکه نیرو و توان خود را به رخ امپریالیستها بکشد، و با داعیه حمایت از مسلمانان، مناطقی پر آشوب بسازد، تا اینکه آنها بقای وی را محترم شمرده و روی وی حسابی باز کرده، به وی نقشی درخور در سیستم بین المللی امپریالیستی بسپارند، یعنی به هیئت حاکمه ای که ناتوان از ایجاد یک امنیت ساده درون کشور خود هست، آری، اینها نیز به هیچ وجه مطلوب امپریالیستها نیست.

در خصوص مورد اخیر باید اضافه کنیم که چهره بیرونی هیئت حاکمه ایران همچون چهره ی بیرونی مثلا هیئت حاکمه عربستان سعودی نیست. حکام عربستان سعودی را همه به عنوان حکامی وابسته و نوکر امپریالیستها بویژه امپریالیسم آمریکا میشناسند، اما حکام ایران، که در دورویی، ریاکاری، رذالت و تحجر مذهبی دست حکام سعودی را نیز از پشت بسته اند، خود را به عنوان حکام و دین دارانی ضد امپریالیست جا زده و تلاش میکنند که با کشورهایی همچون کوبا، ونزوئلا و کره شمالی در رابطه باشند و در مخالفت با امپریالیسم در یک خط قرار گیرند.(9) این نوع مواضع سبب شده که برخی از توده ها، در برخی از کشورهای مسلمان و شیعه آن را به عنوان یک کشور الهام دهنده بشناسند، و برخی مردم و روشنفکران در کشورهای دیگر ژست های ضد امپریالیستی آنها را باور کنند. لذا تغییر این چهره ی بیرونی و تبدیل آن به چهره ای مانند عربستان سعودی نیازمند یک پروسه است که طی آن باید خیال حکام ایران از ماندن در قدرت و پذیرش بوسیله امپریالیستها، راحت شود تا راضی به تعویض این چهره ی دروغین بیرونی خود گردند.

                                                                                ادامه دارد.

                                                                                  

                                                                                      هرمز دامان

                                                                                    آذر و دی ماه 92

 

 

یادداشتها                                                                                                             

   1- باید اشاره کنیم که اختلاف میان امپریالیستها با هیئت حاکمه ایران دارای جنبه های گوناگونی است. از اقتصاد و سیاست و رویکردهای مذهبی- فرهنگی رژیم در داخل گرفته تا روابط و سیاست خارجی و نوع مواضع سیاسی- فرهنگی(عمدتا ایدئولوژیک- مذهبی) این کشور در مورد حوادث و رویدادهایی که بویژه در منطقه خاورمیانه اتفاق میافتد. از این رو، حل مسئله دست یافتن حکومتگران جمهوری اسلامی به انرژی اتمی تنها یکی از ده ها موردی است که امپریالیستها بر سر آنها با حکومت ایران( عمدتا جناح خامنه ای) اختلاف دارند.

2- بطور کلی سران کمپرادور سپاه و نیروهای انتظامی  با دو مسئله اساسی روبرویند. یکی از این دو، چگونگی تداوم موقعیت فعلی است. یعنی موقعیتی که مردم از فشارهای اقتصادی و سیاسی عاصی شده و به خشم آمده اند، وهر آن امکان شورش و درگیری درهر نقطه ایران وجود دارد. این امر سپاه را مجبور میکند که  دائم در حال برنامه ریزی برای چگونگی تداوم سرکوب مردم و بویژه طبقه کارگر و زحمتکشان باشد  و نیروهای خود را در حال آماده باش نگه دارد. این مسائل هم آنها را در اضطراب و تشویش دائمی نگه میدارد و هم هزینه های هنگفتی به آنها تحمیل میکند که تداوم آن برای دراز مدت مقدرو نیست.

مسئله دوم، به توان مقاومت آنها در مقابل تداوم جنبش توده ها بر میگردد. اگر رژیم شاه به پشتیبانی امپریالیستها توانست در مقابل شورش و انقلاب ملت ایران در حدود یکسال مقاومت کند، سپاه و نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی قادر نیستند که چنین مقاومتی از خود نشان دهند. زیرا نه جمهوری اسلامی ریشه هایی همچون نظام سلطنتی دارد، نه این نیروها یگانگی نسبی ارتش و نیروهای انتظامی زمان شاه را دارند، نه امپریالیستها پشتیبان کامل آنها هستند و نه بالاخره مردم، آن مردم زمان شاه هستند. ضمن اینکه امکان تغییر در جهت گیری و ریزش در نیروهای پایین و ساده این ارگان که افراد برخاسته از میان زحمتکشان هستند، خیلی سریعتر و خیلی بیشتر از زمان شاه وجود دارد.

در مورد امر اخیر، باید توجه داشت که هیئت حاکمه و نیز سران سپاه و نیروهای انتظامی به انواع مختلف میکوشند که چهره ای کوبنده و خونخواراز خود نشان دهند و باصطلاح مردم را از این بترسانند که چنانچه به خیابانها بیایند، آنها میکشند و بد جوری هم میکشند و حمام خون براه میاندازند و باصطلاح باکی هم از این ندارند که از جهت به گلوله بستن مردم، روی شاه را هم  سفید گردانند. اما اینها بیشتر نوعی توپ درکردن های توخالی است و آنها بطور واقعی توان این کار را ندارند. چنانچه حوادثی از نوع هجده شهریور بین اینها و مردم رقم بخورد، ریزش نیروهای آنها بسیار وسیع خواهد بود و سریعا به اوج خود خواهد رسید و دیری نخواهد پایید که کل رژیم سقوط کند. (در بخش پنجم این نوشته که به اشکال مبارزه هیئت حاکمه با مردم خواهیم پرداخت به این نکات توجه خواهیم کرد.)  

این  مسائل موجب آن میگردد که سران سپاه تداوم وضع کنونی را برای مدت طولانی ممکن ندانند و توصیه هایی برای سازش و عقب نشینی داشته باشند.  مسئله ی مهم  دیگری که این حضرات با آن روبرویند این است که این تحریم های اقتصادی هر چند دیرتر از دیگر بخش ها ( و بنا به دلایل مختلف ا زجمله تلاش انحصارات امپریالیستی برای داشتن سران سپاه و نافذ بودن در این ارگان) اما  بالاخره دامن خود سران سپاه را نیز گرفته و سودهای کلانی را از دست آنها خارج کرده است.

3- این اکنون اصطلاحی بیش نیست. در مقاله دیگری  به نام «تضادهای کنونی جهان و نظرات ترتسکیستی» در بخش مربوط به تضاد میان امپریالیستها جداگانه به آن خواهیم پرداخت.

4-  اخیرا صحبت از معامله ی پایاپای نفت و کالا میان ایران و روسیه شده است. امپریالیسم آمریکا در مخالفت با امپریالیسم روس واکنش نشان  داده و میگوید در صورت  بستن چنین قرار دادی توافقنامه ژنو لغو شده و آمریکا تحریم را از سر خواهد گرفت.

5-  در پی توافقنامه ژنو بین امپریالیستها مسابقه ای بر سر فرستادن سریعتر وزرای امور خارجه و به ایران، آغاز شده است و گویا هر یک تمایل دارند در شکستن تحریم ها و بستن قرار دادها و چاق کردن بخش های وابسته به خویش گوی سبقت را از دیگران بربایند. ایتالیائی ها که وزیر خارجه شان را فرستادند. انگلیسی ها که هیئت پارلمانی فرستادند و گویا ایران ملک طلق آنهاست و...! در پی آمدن وزیر امور خارجه ایتالیا به ایران، آمریکایی ها، ایتالیائی ها را متهم میکنند که با این زود فرستادن وزیر امور خارجه شان کار پیشبردن و به نتایج بهتر رساندن توافقنامه را مشکل میکنند. همانگونه که اشاره کردیم گویا خود آمریکاییها از بقیه زرنگترند زیرا روابط پنهانی را همواره داشته اند.

6- بطور کلی، همزمان با برخی جنگ و دعواهای علنی واقعی یا ساختگی میان آمریکا با ایران، همواره  یک روابط پنهانی بین این دو کشور وجود داشته است. این روابط در دوران خمینی و با ماجرای مک فارلین آشکار شد و در دوره ریاست جمهوری  رفسنجانی به موازات همکاری و اطاعت ایران از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ادامه یافت و در دوران خاتمی با سکوت دولت در مورد استفاده از فضای ایران برای پرواز هواپیماهای آمریکایی برای تجاوز آمریکا به عراق ادامه یافت و اینک نیز احمدی نژاد با تفخر تمام اعلام کرده که اولین  دور نوین مذاکرات پنهانی میان دولت ایران و دولت آمریکا در اواخر دوران ریاست جمهوری وی آغاز شده است.(اردیبهشت سال 92)

 با این تفاصیل، اگر در گذشته  و در شعار دادن مخالف آمریکا تمامی سران جمهوری اسلامی گوی سبقت را ازیکدیگر می ربودند، اکنون وضع به گونه ای برعکس شده که برای احمدی نژاد شیاد سیاسی که با «خالی بستن» های دروغین خود علیه امپریالیستها برای خود در میان مردم و حتی برخی روشنفکران ساده نگر این کشورها وجه ضد امپریالیستی کسب کرد، اکنون نیز افتخاری است که باب مذاکرات با آمریکا، نه در دولت روحانی، بلکه در زمان دولت وی گشوده شده است!؟

7- البته این امر مطلق نیست. زیرا در برخی زمانها ممکن است بین مواضع سیاسی یک هیئت حاکمه نوکر و امپریالیسم مسلط، تضادی در برخی مواضع پدید آید. ولی این گونه تضادها بیشتر و عموما در شکل مواضع نظری و در حرف و اینجور چیزها بروز میکند و نه در مواضعی که آن نوکر درعمل و بویژه در موارد اساسی میگیرد. مثلا رژیم سعودی برخی مواقع برای حفظ ظاهر و باصطلاح همراهی با اعراب و منزوی نشدن، مواضعی خلاف آمریکا در مورد اعراب و اسرائبل اتخاذ میکند. اما در این هیچکس شک ندارد که این رژیم تا مغز استخوان وابسته اقتصادی و سیاسی به آمریکاست و در عمل از همراهی با آمریکا عدول نخواهد کرد.

8- در این خصوص میتوان به کشور سوریه نیز اشاره کرد. پس از بروز شورش و انقلاب در این کشور تحت سلطه، نخست امپریالیستها تلاش کردند که با ورود به جنبش دموکراتیک و ضد امپریالیستی توده ها و خریدن بخش هایی از آن، این جنبش را در کانالی بیندازند که هر نوع نتیجه ای میتوانست ببار آورد الا حکومتی دموکراتیک و ضد امپریالیستی. این امر آنان را از تجاوز به کشور سوریه نیز معاف کرد. این پشتیبانی کردن از گروه ها و شاخه های بخصوص، بطور کج دار و مریز و برای مدت سه سال ادامه یافت. اکنون که انقلاب به بیراهه کشیده شده و جنبش توده ها فرو کش کرده، امپریالیستها، سازش میان بشار اسد و گروه ها را دنبال کرده و چندان در پی حتی برکناری بشار اسد نیز نیستند. بشار اسد خوب نیست وقتی مردم به انقلاب دست زدند و بشار اسد و دارودسته ی حاکم را نخواستند! بشار اسد خوب است ( در واقع چه کسی بهتر از بشار اسد!) چون او به سهم خود به همراه امپریالیستها و گروه های وابسته شان با جنگی بی سرانجام و بی نتیجه دلخواه مردم، جنبش و انقلاب را دچار افت و خاموشی کرده و توده ها را به انفعال کشاند. آری! مگر امپریالیستها چه میخواهند، جز مردمی خاموش که تن به یک حکومت استبدادی بدهند. چه اسد، چه گروه های مخالف! البته اینها ( نخست انگلیسیها که گویا تجارب تاریخی صد و اندی ساله مهارت خاصی در شناخت گروه های مضر برای آنها ببار آورده است) ظاهرا زیر  پوشش نگرانی از رشد گروه های اسلامی وارد معرکه شده اند و در صدد باز سازی روابط خود با بشار اسد هستند. ولی روشن است که دلیل اصلی سازش کنونی با اسد، افت و فروکش کردن انقلاب است.

9- و اینها کشورهایی هستند که اگر چه به واقع کشورهایی انقلابی و مبارز ضد امپریالیست نیستند، بلکه خود نیزاشکالی از حکومتهای ارتجاعی و یا نیمه ارتجاعی هستند، اما مانند مومیایی های هیئت حاکمه ی جمهوری اسلامی، برای ماندن در قدرت و تغییر شکل و هویت جامعه،  قوانین متحجر 1400 سال پیش  فراراهشان نیست.