Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

صفحه جمعی از مائوئیستهای ایران 

آگاهی خودبخودی ــ بورژوایی و آگاهی طبقاتی کارگران ــ کمونیستی(7)
ب- حزب


1-  حزب، محصول پیوند اندیشه های کمونیستی با جنبش کارگری
آفرینش و پخش تئوری انقلابی، بخود خودهیچ فایده ایی نخواهد داشت اگر که این تئوری به درون کارگران نافذ نگردد و اگر پیشروترین کارگران، یعنی عمدتا کارگران صنعتی بگرد این تئوری تشکل نیابند و به همراه روشنفکران و کسانی از اقشار و طبقات دیگر، که با پذیرش این تئوری و مبارزه برای آن، به این تشکل میپیوندند، حزب  کمونیست طبقه کارگر را تشکیل ندهند.
هرچند دریافت آغازین آگاهی از بیرون و در خلال مبارزات کارگران، نخستین گام جهش گون یک پیوند بین  کارگران و حاملین تئوری انقلابی است، اما صرف پخش شدن آگاهی و جذب آن از سوی کارگران کافی نیست و این باید به یک تشکل انقلابی بینجامد تا بتواند امر مبارزه انقلابی را به پیش برد. در حقیقت، طبقه کارگر سازمانی والاتراز سازمانهای صنفی خویش می خواهد تا بتواند این کار بزرگ، یعنی تصرف قدرت سیاسی و بر پایی نظام سوسیالیستی و کمونیستی را انجام دهد. تکوین این فرایند دو سویه، شکل گیری و برپایی هسته فشرده پیشرو را به انجام میرساند ؛ هسته فشرده ای از پیشروان، که دیگر فقط روشنفکران نیستند و آگاهترین، فعالترین و فداکارترین کارگران را در برمیگیرد.
2- کارگران انقلابی حرفه ای در مسئولیتهای اصلی حزبی
بنابراین اگرما مسئله را به روشنفکران محدود نکنیم و مفهوم هسته فشرده یا حزب انقلابی کمونیستی را که از کارگران و همچنین زحمتکشان پیشرو و نیز روشنفکران انقلابی تشکیل میابد، را مطرح کنیم، آنگاه طبقه کارگر به کمک هسته فشرده پیشروانش، نقش و وظیفه شناخت دانشورانه ی جهان و دگرگونی عملی آن را بعهده میگیرد.
مسئله جدایی کار فکری و جسمی و آمدن آگاهی از بیرون طبقه، در تکامل خود به مسئله دیگری می انجامد. این مسئله، جدایی بین کار حرفه ای انقلابی کارگران پیشرو و نیمه حرفه ای ها و آماتورهاست.  کارگران به عنوان انقلابی حرفه ای، کارگرانی هستند که در سطح بالایی از آگاهی و فداکاری قرار دارند و دارای توانایی هایی از قبیل تبلیغ، ترویج و سازمان دهی هستند. حزب چنین چنین کارگرانی را از کارکردن معاف میکند و اینان به عنوان انقلابی حرفه ای در خدمت حزب خود کار میکنند. همچنین در کنار اینان طیفی از کارگران نیمه حرفه ای و یا آماتور قرار میگیرد که نقش اصلی را در پیشبرد کارهای حزبی به عهده دارند.
از این رو، پس از آگاهی انقلابی کسب کردن بخشی از کارگران،  دیگر ورود آگاهی  و سازماندهی از بیرون طبقه بدرون طبقه، نه تنها بوسیله روشنفکران، بلکه بوسیله کارگرانی که دیگر کارگر کارخانه نیستند، بلکه کارگران کار فکری کننده و حرفه ای  حزب هستند، جای نوینی میابد. چنانچه بافت هسته پیشرو یا حزب از یک حزب روشنفکری به حزبی که کارگران انقلابی حرفه ای در رهبری سیاسی، اجرایی و دیگر مسئولیت های مهم در مرکز و استانها، قرار نداشته، تغییر نکند، و تنها روشنفکری باقی بماند،آن حزب، حزب طبقه کارگر نخواهد بود.آ
بنابراین مدار چرخش آگاهی از بیرون به درون طبقه، مداری تکرار شونده است و پیوسته خود را بازتولید میکند. از درون کارگران و مبارزات آنها- و همچنین مبارزات طبقات دیگر خلق-  میگیرد و به مبارزات آنها پس میدهد. دو نقطه این مدار- روشنفکران و کارگران- در ابتدا از یکدیگر دورافتاده اند ولی در هر چرخش و بده بستان، این دو نقطه به آمیزشی چشم گیرتر میرسند. تکوین این آمیختگی و نفوذ حزب درون طبقه و توده ها، پیچاپیچ و پراز دست اندازها و بالا و پایین رفتنها و کش وقوس ها، تحلیل رفتن ها، ناچیز شدنها و بازسازیهاست. ادامه این آمیزش، کارگران مبلغ و سازمانده بسیاری میسازد که اینک خود به انتقال آگاهی بدرون طبقه خویش و نیز اقشار و طبقات زحمتکشی که در روستا ساکنند، و کارگران شهری پیوندهایی معین با آنها دارند، همت میگمارند.
کمونیست های روس، تنها پس از سالها کار انقلابی پیوسته درون طبقه کارگر و دیگر طبقات خلقی توانستند در دوره پس از فوریه 1917 با جنبش کارگری پیوند نهایی را بیابند و جهشی ازکیفیت به کمیت به انجام رسانند. یعنی  کیفیت والای خود را یک حزب انقلابی متشکل از انقلابیون حرفه ای را به کمیت گسترده و افزون شونده جنبش کارگران و توده های وسیع تبدیل کنند.
البته  همانطور که در بخش پیش گفتیم رابطه آورندگان دانش به درون طبقه با طبقه، رابطه ای یک سویه نیست. آنان تنها دهنده ی دانش نیستند، بلکه گیرنده آن آگاهی و تجاربی از طبقه کارگرهستند که خصال و تجارب ویژه این طبقه و طبقات زحمتکش به شمار میآید. اندیشه ورزان یا کارفکری کنندگان اینک باید درعین حال که آموزش میدهند، خویشتن را بدرون مبارزات کارگران و زحمتکشان انداخته، از اندیشه ها و گرایشها، عواطف و احساسات، خوی و منش کارگران و مبارزات آنها بسی چیزها بیاموزند. در پیش چشم داشته باشند، که در فلان و بهمان شرایط، کارگران چه موضعی میگرفتند و یا گرایش و تمایل به چه موضعی داشتند. بردن آگاهی به درون و گرفتن آگاهی و احساس و تجارب از درون  و نیز گرفتن آگاهی از بیرون، فرایند ها و پالایش هایی دو سویه اند که یکی بدون دیگری نمیتواند انجام شود.
3 -  نگاهی کوتاه به  تجربه حزب کمونیست چین
و اینک نگاهی بیندازیم به بافت یک حزب کمونیست انقلابی که توانست نزدیک به 300 میلیون کارگر و دهقان را آگاه و متحد کرده و قدرت سیاسی را بدست آورده، به گام هایی غول آسا کشور را به پیش برد.
من این بخش را از مقاله ی منتشر نشده ای با نام جنبش کمونیستی ومبارزات طبقاتی کارگران میآورم که بزودی در وبلاگ ما قرار خواهد گرفت:
تجربه چین
در برجسته ترین نمونه این کشورها یعنی چین، نه تنهاشكافی بین جنبش كمونیستی و جنبش اقتصادی و سیاسی كارگران شكل نگرفت، بلکه کاملا بعکس، جنبش کمونیستی چین پس از جنبش اول ماه مه در سال 1919، با مبارزات کارگران، پیوند همه جانبه و عمیقی برقرار کرد و با تشکیل حزب در جهت هر چه گسترش و عمق بخشیدن به این پیوند گام نهاد. حزب کمونیست چین، بمرور رهبر بلا منازع تمام اشکال جنبش کارگری چین، از پایین ترین تا بالا ترین سطح گشت و بهترین و پیشروترین عناصر طبقه کارگر در موقعیت های رهبری حزب و تشکلات حزبی قرار گرفتند. جنگ خلق و جنبش دهقانی، عالی ترین سطح مبارزه سیاسی - انقلابی کارگران و دهقانان بود وواقعا و در عمل از جانب این کارگران و این طبقه، رهبری میشد.  پس از این دیدگاه و از زبان مائو، این تجربه را  مختصری کندو کاو کنیم:
 ترکیب طبقاتی ارتش سرخ و حزب کمونیست چین
توجه کنیم :
«در باره ترکیب طبقاتی ارتش سرخ میتوان گفت که این ارتش، قسمتی از کارگران ودهقانان و قسمتی از عناصر لمپن  پرولتاریا تشکیل میشود.»( مائو تسه تونگ، مبارزه در کوهستان جین گان، منتخب آثار، جلد 1، ص119 تمامی تاکیدها از نگارنده مقاله است. در صورتی که تاکید از متن اصلی باشد قید خواهد شد) و
بخشی از «ارتش سرخ منطقع مرزی» «کارگران شوی کوشان» بودند. (همانجا، همان ص)
و در شرح این کارگران میخوانیم :
« کارگران معدن شوی کوشان ... در سال 1922 تحت رهبری حزب کمونیست به تشکیل سندیکای خود پرداختند. آنها سالها بود که علیه ضد انقلاب مبارزه میکردند. و بعد از قیام درو پاییزه در سال 1927، بسیاری از کارگران آنجا وارد ارتش سرخ شدند.»(  همانجا، بخش یادداشتها، ص154)
و مائو:
« ما امید زیاد داریم که کمیته ایالتی هونان بنا به وعده ای که داده است، عده ای از کارگران آن یوان را نزد ما بفرستد و» (همانجا، ص119)
و در شرح کارگران معادن ذغال ان یوان میخوانیم :
«...12000 معدنچی داشت... از سال 1921 در آنجا سازمانهای حزبی و سندیکایی از طرف کادرهایی که کمیته ایالتی حزب کمونیست چین در هونان به آنجا اعزام داشت، ایجاد گردیدند.»(همانجا، یادداشتها، ص154)  و
«مناطقی که حکومت سرخ چین، ابتدا درآنجا پدیدآمده و برای مدت طولانی قادر به دوام است ،... مناطقی هستند چون استانهای هونان، حوبه و جیان سی که در آنجا توده های کارگران، دهقانان و سربازان (که عموما فرزندان کارگران یا دهقانان هستند) در جریان انقلاب بورژوا - دموکراتیک 1926، به تعداد زیادی بپا خاسته اند. در بسیاری از نقاط این استانها، شبکه وسیعی از اتحادیه های کارگری و انجمن های دهقانی ایجاد شده و طبقات کارگر و دهقان علیه طبقه مالکان ارضی و بورژوازی به یک سلسله مبارزات اقتصادی و سیاسی دست زده بودند. بدین جهت بود که توده های مردم توانستند قدرت سیاسی خود را برای مدت سه روز در شهر گوان جو مستقر سازند.» (مائو، چرا حکومت سرخ میتواند پابرجا بماند، جلد اول، ص 95)
و «ارتش سرخ کنونی ارتشی است ... که در پرتو روح دموکراتیک تعلیم سیاسی یافته و تحت نفوذ کارگران و دهقانان است.» (همانجا، همان ص ) و  
مائو در ژانویه سال 1930:
«یگانه کلید پیروزی انقلاب، رهبری پرولتاریاست. در حال حاضرایجاد پایه پرولتاریایی برای حزب و تشکیل حوزه های حزبی در موسسات صنعتی نواحی مرکزی، از وظایف مهم تشکیلاتی حزب بشمار میروند...اما ترسیدن از توسعه نیروی دهقانان و تصور اینکه اگر نیروی دهقانان از کارگران تجاوز کند، انقلاب زیان میبیند، چنانچه در میان اعضای حزب چنین نظراتی پیدا شود، به عقیده ما نیز خطاست. زیرا در انقلاب چین نیمه مستعمره، مبارزه دهقانان، اگر تحت رهبری طبقه کارگر نباشد، قطعا با شکست مواجه خواهد شد، و چنانچه مبارزه دهقانان، از قدرت کارگران سبقت بجوید، هرگز ضرری متوجه انقلاب نخواهد شد...» ( مائو، از یک جرقه حریق بر میخیزد، جلد یک، ص 183 و184)
به دو نکته دقت کنیم: نخست مائو رهبری پرولتاریایی را تنها تئوری انقلابی که بیانگر مواضع انقلابی باشد نمیداند، بلکه وجود حی و حاضر کارگران صنعتی در چنین حزبی نیز میداند:  تشکیل حوزه های حزبی در موسسات صنعتی، ایجاد پایه پرولتاریایی و کلید پیروزی یعنی رهبری پرولتاریایی.  و دوم گفتگو در باره گذشتن حد نیروی دهقانان از کارگران است . به بیان دیگرنیرو و قدرت کارگران در ارتش، در اندازه هایی بوده که برخی اعضای حزب آن را با نیروی دهقانان قیاس میکردند. و میترسیدند که نیروی دهقانان از کارگران بیشتر شود و خصلت طبقاتی ارتش سرخ را تغییر دهد.
رهبری پرولتاریایی
و اما در باره رهبری پرولتاریایی: این رهبری تنها به معنای تسلط  اندیشه مارکسیسم - لنینیسم- مائوئیسم و خط سیاسی - ایدئولوژیک درست بر حزب نیست، بلکه به این معناست که حزب کمونیست حزب  طبقه کارگر است. کارگران در حزب ( وارتش سرخ) صاحب پست های رهبری و کلیدی هستند. همچنین به معنای رهبری شدن توده های دهقانی، بوسیله کارگران مارکسیست- لنینیست نیزهست.
توجه کنیم که مائو درباره ترکیب کمیته ناحیه ویژه جنوب هونان که رهبری حزبی در هونان بود چه میگوید:
« کنفرانس...19 نفر را به عنوان اعضای دومین کمیته ناحیه ویژه انتخاب نمود...پنج نفر به عضویت کمیته دائمی به دبیری تن جن لین(کارگر) و معاونت چن جن ژن(روشنفکر)انتخاب شدند. ..کمیته جبهه که در 6 نوامبر تجدید سازمان یافت، دارای5 عضو است که از طرف کمیته مرکزی انتخاب شده اند: مائو تسه دون، جوده، دبیر سازمان محلی حزب (تن جن لین [ منظور همان کارگر بالا است] )، یک رفیق کارگر(سون چیائو شن) و یک رفیق دهقان(مائو که وین).( مبارزه در کوهستان جین گان ص143و144)
میبینیم که درترکیب این رهبری  دو نفر کارگر و یک دهقان کمونیست و دو روشنفکر  حضور داشتند.  
واینها عموما مربوط به اوائل دهه ی سی است. دراوائل دهه ی چهل،  مائو در پیامی به مناسبت انتشار مجله کارگران چین، که ماهیانه و زیر نظر کمیسیون جنبش سندیکایی کمیته مرکزی حزب انتشار یافت ، چنین گفت :
« انتشار مجله «کارگران چین» ضروری است. طبقه کارگر چین تحت رهبری حزب سیاسی خود- حزب کمونیست چین- طی بیست سال گذشته به مبارزات قهرمانانهای دست زده و به آگاه ترین بخش تمام خلق و رهبر انقلاب چین تبدیل گردیده است. طبقه کارگر چین که دهقانان و همه خلق انقلابی را علیه امپریالیسم وفئودالیسم متحد ساخت..سهم وی در این مبارزات سهم فوق العاده عظیمی است...  هنوز کوششهای فراوانی لازم است برای اینکه خود طبقه کارگر وحدت یابد.. مسئولیت انجام آن به عهده حزب کمونیست و عناصر پیشرو طبقه کارگر و همه طبقه است... مجله« کارگران چین» مکتبی خواهد بود برای آموزش کارگران و تربیت کادر از میان آنها ...لازم است کادرهای بسیاری از میان کارگران پرورش یابند، کادرهایی مطلع و شایسته که آماده کار باشند و نه در جستجوی شهرت تو خالی. بدون تعداد زیادی از این کادرها، طبقه کارگر نمیتواند به آزادی نایل آید.» ( مائو، به مناسبت انتشار مجله «کارگران چین» جلد دوم منتخب آثار، ص605 )
مبارزه سیاسی - انقلابی کارگران و دهقانان
«کارگران در مناطق تحت حکومت گومیندان از هم اکنون(1934) مبارزه خود را از داخل کارخانه ها به خارج کشانده و از مبارزه اقتصادی به مبارزه سیاسی روی میآورند. مبارزه دلیرانه طبقه کارگرعلیه امپریالیسم ژاپن و میهن فروشان در بحبوحه تکوین است و آنطور که از قراین بر میآید روزیکه این مبارزه منفجر شود ،دور نیست.» ( مائو، در باره تاکتیکهای مبارزه علیه امپریالیسم ژاپن، منتخب آثار، جلد 1، ص243و 244  و
« معهذا در چند ماه اخیر، هم در شمال و هم در جنوب تحت رهبری حزب کمونیست، اعتصابهای متشکل کارگری در شهرها و قیامهای متشکل دهقانی در دهات توسعه یافته است.» (مائو، چرا حکومت سرخ میتواند در چین پابرجا بماند، جلد1، ص92 و93 ) و
«اهمیت حکومت مستقل مسلح کارگری- دهقانی در منطقه مرزی هونان...محدود نمیشود. این حکومت مستقل در پروسه کسب قدرت سیاسی در استانهای هونان، حوبه و جیان سی از طریق قیام های کارگری و دهقانی در این سه استان نقش فوقالعاده بزرگی ایفا خواهد کرد. وظایف بسیار مهمی که در ارتباط با توسعه قیامهای دهقانی هونان ... در برابر سازمانهای حزبی منطقه مرزی قرار دارند عبارتند از: گسترش تاثیر انقلاب ارضی و قدرت سیاسی توده ه ای...تقویت دائمی ارتش سرخ هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در جریان مبارزه تا آنکه بتواند رسالت خود را در قیام عمومی آینده سه استان مزبور انجام دهد...» (مائو، چرا حکومت سرخ... ص 99 و100)
چنینند برخی تجارب درکشور چین یعنی مرکز ثقل اصلی مبارزه ی کشورهای تحت سلطه طی نزدیک به 50 سال! در این کشور، در واقع، این طبقه کارگر( طبقه کارگر به مفهوم وجود عینی و فیزیکی، نه طبقه کارگر به مفهوم «ایدئولوژی مارکسیستی» صرف، یا طبقه کارگر به عنوان یک حزب «روشنفکری» که مارکسیسم را راهنمای خود قرار داده است) این كشورها بود که واقعا، وظیفه ضروری و عینی پیشبرد مبارزه مسلحانه را به عنوان عالی ترین شكل مبارزه ملی و طبقاتی، به عهده گرفت و آن را انجام داد. در نتیجه بین حزب و طبقه نه تنها شکافی نبود، بلکه پیوند عمیق و رشد یابنده ای بود که  بمرو زمان  تکامل میافت.
پیشبرد مبارزه مسلحانه یعنی جنگ خلق هم،  نه تنها باعث گسیختگی و شکافی میان طبقه و حزب نبود، بلکه باعث عمیق تر شدن این یگانگی ها شد. بسیاری از کارگران خانه و کاشانه و کار خویش را رها کرده به گردانهای ارتش خلق پیوستند. مدام از میان کارگران برای جلوگیری از تغییربافت طبقاتی حزب عضو گیری میشد و  رهبری و مسئولیتهای سنگین تشکیلاتی در حزب و ارتش سرخ  به عهده این کارگران قرار میگرفتند. بخش عمده ارتش سرخ ، دهقانان و بخش عمده رهبران این ارتش، کارگران بودند.
... دربیشتر کشورهای تحت سلطه، دریک دوران معین تاریخی، یعنی زمانی که مرکر ثقل انقلابات از کشورهای امپریالیستی به این کشورها انتقال یافت، طبقه کارگر در آغاز، ضعیف بود. مثلا ایران در زمان مشروطیت و یا چین، هند و ترکیه. ولی اولا تشکیل جنبش کمونیستی دراین کشورها باز هم تا حدود زیادی به وجود طبقه کارگر بستگی داشت(ایران - کارگران باکو) و دوما طبقه کارگر در این کشورها، در حال رشد و تکامل بود. شاید بتوان گفت که شرایطی مانند ایران درآ ن دوره را اکنون افغانستان دارد که بیشتر کارگران این کشور، در کشور ایران و یا کشورهای همجوار کار میکنند.
...طی صد سال اخیر، در بیشتر کشورهای تحت سلطه، به سبب رشد مناسبات سرمایه داری ، طبقه کارگر رشد و تکامل یافته و از نظر کمی و کیفی به نیروی قدرتمندی تبدیل شده است.


ادامه دارد
م- دامون