Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

صفحه جمعی از مائوئیستهای ایران 


 برخی انحرافات در مبارزات ایدئولوژیک- فرهنگی

                  
مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی اشکال  بسیار مختلفی دارد و میتواند داشته باشد: سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک- فرهنگی و...  ضروری است که نه تنها چگونگی پیشبرد هر کدام این اشکال، بلکه چگونگی تکامل آنها به شکلهای نوین را نیز مورد بررسی و تحقیق قرار داد. در حال حاضر بیشتر این اشکال- گرچه گاه خود بخود و گاه آگاهانه- زیر رهبری جریاناتی است که رادیکال و انقلابی نیستند، بلکه  بیشتر لیبرال، نیمه لیبرال و یا ارتجاعی هستند.
شکل حکومت ایران یعنی اسلامی بودن آن و استبداد وحشیانه ای که اعمال میکند از یک سو و فقدان رهبری انقلابی طبقه کارگر بر توده های زحمتکش و نیروهای خرده بورژوا از سوی دیگر، امکان هر گونه هرج و مرج و تبعیت از حرکات  و رفتار کنترل نشده و افسار گسیخته را در این مبارزات بوجود میاورد.  رفتارهایی که بیش از آنکه از نیازهای واقعی مبارزه سرچشمه بگیرد  یا وارداتی است، یا ژست «چپ» و رادیکال گرفتن و یا از سر یاس و درماندگی؛ و اینها همه عدم کامیابی جنبش در مسیرهای پیش رو و گاه ایجاد برخی بن بست ها در سیر حرکت آن را ایجاد میکند.
بدین دلیل، آنچه که بیش از هر چیز ضروری است، و در جهت تلاش همه کمونیست های اصیل و انقلابی و نیروهای دموکرات برای تبدیل شدن به یک نیروی توانمند و تاثیر گذار و داشتن دورنمای رهبری مبارزه، این است که اشکال نوین و رادیکال تر مبارزه  به شکل درستی انتخاب شود و نه تنها با راست روی های  موجود مبارزه گردد، بلکه با اشکال «چپ روانه» نیز مبارزه شود.
                                          ***
یکی از این نوع اشکال که هر لحظه، امکان راست روی و «چپ روی» در آن وجود دارد، مبارزات ایدئولوژیک - فرهنگی است. این مبارزه بسیار حساس و ظریفی است و از دو شکل خاص و عام  برخوردار است. اشکال خاص این مبارزه  نسبت به سطح آگاهی توده ها در هر زمان  و مکان معین و درجه اهمیت آن و بنابراین در سطوح متفاوت، مواج  و متغیری  به پیش برده میشود، و در نتیجه میتواند هم از اشکال بسیار پیشرفته و ریشه ای تر در شرایط و محیط هایی که آماده تر است برخوردار باشد و هم از اشکال  توام با نرمش و سازش، در محیط هایی که برای پذیرش و پیشرفت این نوع مبارزات،  ناپخته تر و ناآماده تر است.  شکل عام آن نیز با توجه به اهمیت کلی جایگاه آن در مجموع مبارزات و میانگین سطح کلی آگاهی طبقه و توده ها در کل کشور تعیین میشود.
از طرف دیگر این نوع مبارزات در دو شکل تبلیغی و ترویجی به پیش برده میشود. اشکال ترویجی عمدتا مقالات و کتب و گفتارهای تحقیقی- تئوریک میباشند و اشکال تبلیغی عمدتا سخنرانی ها و متینگ های عمومی، برخی شعارها، تراکت ها و اعلامیه ها  است.    
بواسطه حساسیت این مبارزه و اهمیت آن در دوران کنونی، امکان اشتباه و انحراف در آن و قاطی کردن اشکال عام و خاص  و ترویجی  و تبلیغی آن بسیار زیاد است.
شکلهایی از این انحراف عبارتند از، تعیین درجه اهمیت بسیار زیاد یعنی  دادن نقش درجه اول و یا بسیار مهم  به آن در مجموع مبارزه انقلابی و یا برعکس بی اهمیتی به آن و بی ارج کردن آن در این مجموعه،  پایین آوردن یا بالا بردن سطح اشکال عام بی توجه به وضعیت واقعی میانگین سطح آگاهی توده ها، انتخاب اشکال خاصی که در پیشرفته ترین محیط ها به پیش برده میشود به جای شکل عام،  و یا برعکس انتخاب شکل عام بجای اشکال خاصی که در محیط پیشرفته و یا رشد نیافته تر باید بکار برده شود، قاطی کردن اشکال خاصی که باید در محیط های گوناگون با درجات و سطوح مختلف آگاهی به پیش برده شود وبالاخره انتخاب اشکال ترویجی بجای اشکال تبلیغی.
***
یکی از این اشکال «چپ روانه» مبارزه ایدئولوژیک - فرهنگی که امکان راست روی و «چپ روی » یا «چپ نمایی» در آن زیاد است، نقد مذهب به عنوان یک شکل ایدئولوژیک است. علت آن این است که پیشبرد این نقد در شرایط  ویژه ایران، هم با موانع و هم با امکانات معینی روبروست. 
موانع آن، استبداد مذهبی حکومت، وجود اعتقادات مذهبی میان توده ها و نیز تسلط جریان های اصلاح طلب  مذهبی حاکم بر جنبش توده ها است؛ و امکانات پیشبرد این مبارزه برای نیروهای انقلابی، استثمار، ستم، فشارهای  ایدئولوژیک - فرهنگی، سرکوب همه جانبه (و مانع شدن برای هر گونه حرکتی) از جانب حکومت، دل زدگی شدید از فرهنگ رایج در میان اقشاری از مردم و ناتوانی جریانات اصلاح طلب مذهبی و لیبرالها برای رهبری جنبش توده ها و سازش های آن ها با حکومتگران بویژه در مقاطع حساس، میباشد.
اما میدانیم که از میان رفتن برخی اعتقادات  و تعصبات کهنه، سنتهای عقب مانده و آیین های دیر پا، سوای نیاز به مبارزه مستقل ایدئولوژیک- فرهنگی، که یک شرط بسیار مهم را تشکیل میدهد- به دو شرط مهم دیگر نیز محتاج است که بدون این دو شرط،،  مبارزه صرف ایدئولوژیک و فرهنگی با آنها راه به جایی نخواهد برد. این دو شرط مبارزه عینی طبقاتی و تولیدی  خود  طبقه کارگر و توده هاست. 
مبارزه طبقاتی به مبارزات خود توده ها  برای در دست گرفتن قدرت سیاسی و تغییر نظام تولیدی  و طبقاتی کنونی اشاره دارد. در رشد و تکامل چنین مبارزه ای است که توده ها به مرور و در نتیجه پیشرفت و پیروزی، به قدرت و توان خود آگاهی یافته و نیروی تعیین سرنوشت خود را در همبستگی و اتحاد خود میابند، و  در نتیجه، به نیروهای دیگر« توکل» نمیکنند و یا به دنبال چنین نیروهایی در جایی دیگر نمیگردند.
مبارزه تولیدی اشاره به مبارزه با نیروهای طبیعت و از اسارت آنها بیرون آمدن و نیز فراهم کردن رفاه و آسایش برای طبقه کارگر و زحمتکشان است. بدون وجود زیر ساخت های صنعتی و وجود کشاورزی مدرن، شرایط چنین بهزیستی در این جهان فراهم نمیشود. در نتیجه « قناعت»   و«تسلیم» به آنچه هست و « صبر» برای  رسیدن به چنین بهروزی ای در دنیایی دیگر،  جزو باورها و اعتقادات توده ها میگردد.
این هر سه مبارزه دارای اهمیت هستند و روی هم یک کل واحد را تشکیل میدهند. گرچه نقش تعیین کننده نهایی را در این سه مبارزه، رشد نیروهای مولد و روابط تولید ایفا میکنند، اما مبارزه طبقاتی عینی و مبارزه ایدئولوژیک - فرهنگی (نقد باورهای کهنه) هر کدام نیز دارای اهمیتی مستقل و منحصربه فرد بوده و به فراخور زمان و مکان دارای نقش عمده و تعیین کننده میشوند. (1)
در شرایط حاضر ایران، امکان تغییر باورهای توده ها عمدتا از مجرای مبارزات طبقاتی و مبارزات ایدئولوژیک عبور میکند. اما رشد محدود نیروهای مولد و روابط تولید در ایران و عقب ماندگی کلی آنها نسبت به کشورهای صنعتی، و همچنین نسبت به یک روابط تولیدی انقلابی و پیشرفته یعنی سوسیالیسم، خواه ناخواه به این دو مبارزه، محدودیتهای معینی دیکته میکند.(2) شناخت امکانات پیشرفت و تحول و دگرگونی در افکار توده ها، از طریق مبارزات طبقاتی و فرهنگی و نیز حدود و درجات این پیشرفت، وظیفه همه ماست.
                                             ***
همچنانکه گفتیم مبارزه و نقادی ایدئولوژیک - فرهنگی عموما مبارزه حساسی است بویژه اگر این مبارزه با باورهای ایدئولوژیک کهن و فرهنگ دیرپای  توده ها و نیز در کشوری باشد که  ایدئولوژی مذهبی نقش مهمی در روبنای آن جامعه داشته باشد. در حالیکه در چنین مبارزه ای باید  با گرایش های راست که از هر گونه مبارزه ایدئولوژیک- فرهنگی جدی و متداوم با اعتقادات عقب مانده اجتناب میکنند و یا عموما خود را در لابلای اشکال ایدئولوژیک مذهبی حاکم میپیچانند تا بتوانند اندکی مبارزه را پیش برند، جدال کرد، در عین حال باید ازهر گونه « چپ روی» و یا اشکال « شبه چپ»  در آن جلوگیری نموده  و با آن ها نیز مبارزه کرد. (3)
یکی از اشکال «چپ روانه» یا «چپ نمایانه» در نقد مذهب، دادن اهمیت بسیار بالا به آن  در مجموع مبارزه انقلابی طبقه کارگر است؛ به گونه ای که گاه حتی به جای مبارزه سیاسی می نشیند و بجای آن وانمود میشود. در واقع مبارزه ایدئوژیک- فرهنگی یکی از شکلهای مبارزات طبقه کارگر است و نقد و مبارزه با ایدئولوژیهای ایده آلیستی و متافیزیکی( و از جمله دینی) یکی از انواع مبارزات ایدئولوژیک و فرهنگی است. کشیدن مقام این مبارزه، به درجه نه تنها یگانه شکل مبارزه ایدئولوژیک، بلکه مهمترین شکل مبارزه در مجموع مبارزه، امری بسیار نابجا و اشتباه است و موجب به کجراه بردن مبارزه طبقه و توده ها دارد.  اما گروههایی که نام کمونیست  برخود میگذارند تمامی انواع مبارزه را از یاد میبرند و تنها به این شکل مبارزه میچسبند تا بتوانند پر سرو صدا تر، پر هیاهو تر و جنجالی تر به نظر برسند.   برای مثال برخی گروههای حکمتی - ترتسکیست  چپ نما، همچون حزب کمونیست کارگری اهمیت درجه اول به مبارزه با  مذهب و اعتقادات عقب مانده توده ها میدهند و  نه تنها اهمیت درجه اول بلکه چنان همه مبارزه  را به مبارزه با آنها خلاصه میکنند، تو گویی همه وظیفه و یا عمده وظیفه یک سازمان سیاسی( و یا طبقه کارگر)  همین مبارزه است و این سازمان هیچ وظیفه و کار دیگری ندارد.   
اشکال دیگری از شیوه های « چپ نمایانه»، تعیین سطح بسیار بالا در مبارزه  عام با این نوع اعتقادات، در حالیکه این سطح با میانگین وضع عمومی طبقه کارگر و توده ها انطباق ندارد؛ و یا مبارزه با آن به شکل افراطی آن  و گاه حتی بردن آن به مرزهای بی احترامی به باورها، اسطوره ها  و آداب و سنن مذهبی مردم در اشکال عام و خاص است. اکثریت باتفاق مردم ایران مسلمان هستند و اعتقادات مذهبی معینی دارند و آیین های ویژه ای را برگزار میکنند. ضمن آنکه از طرف  کمونیست ها و دموکرات های آته ایست می بایست به یک نقادی ایدئولوژیک از ایدئولوژی دینی،  نوع ویژه اسلامی آن در ایران و نیز شکل معینی که حکومت اسلامی به آن داده است، دست زد که بسته به سطح آگاهی عمومی  و یا بخشهایی از مردم که  برایشان در مورد مذهب مطالبی نوشته میشود و یا شفاها تبلیغی صورت میگیرد، شدت مبارزه و دایره گسترگی و عمق آن را کم و زیاد شود، اما در عین حال  و بطور کلی نباید در این اشکال افراط  ورزید.
مثلا ممکن است که یک محقق دموکرات یا مارکسیست در مورد تاریخ اسلام (تشیع و تسنن) مقاله ای تحقیقی بنویسد و به برخی از تحقیقاتی که تا کنون  از دیدگاه طبقات ارتجاعی و مترقی، که یا عموما موافق مذهبند و یا انتقاد ریشه ای  و همه جانبه از آن به عمل نمیآورند، انتقاد وارد کرده و نکات نوینی را از دیدگاه مارکسیستی و یا دموکرات انقلابی، خلاف آنها به رشته تحریر در آورد. اما این فرق میکند که ما روزنامه و یا نشریه خویش را به تبلیغ علیه امامان شیعه و یا خلفای سنی تبدیل کنیم و به ریشخند احادیث مربوط به کربلا و یا آیین های سنی بپردازیم. اینجا دیگر مسئله تحقیق علمی و ترویج نظریات درست نیست، بلکه توهین  و یا تحقیر اعتقادات میلیونها کارگر و کشاورز زحمتکش و نیز طبقات میانی  جامعه است.
همین مسئله در مورد سخنرانی ها و صحبت های حضوری  صادق است. در حالیکه در این گونه صحبت ها باید همواره درجه تمایل، سواد و آگاهی های اجتماعی - سیاسی را در نظر گرفته شود وبه نسبت اینها، وسعت، حدود وعمق مباحث و نقادی ها تعیین گردد، در عین حال باید در چنین تبلیغاتی  حد نگهدار بود و زیاده روی نکرد و از حدودی که نقد مذهب و مبارزه ایدئولوژیک در مجموعه مبارزه کمونیستی در هر مرحله معین و نسبت به  هر وضعیت معین دارد، فراتر نرفت.
همه این نوع  زیاده روی های، بویژه از طرف احزاب کمونیسم کارگری و حکمتی های ترتسکیست و برخی نیروها که گمان میکنند رادیکال بودن یعنی مبارزه افسار گسیخته با مذهب، بشدت تعقیب میشود. مباحث اینان پر است از تبلیغ علیه مذهب، تحت عنوان «اسلام سیاسی»، احادیث مذهبی و یا سنتهای کهنه، آن هم به شکلی بسیار زننده و توهین آمیز به اعتقادات توده ها.  در واقع همانطور که گفتیم  این مبارزه، به رکن اصلی مبارزه اینان و همه چیز اینان تبدیل شده است. و این البته بسیار سطحی  یعنی کمابیش شبیه مبارزه سلطنت طلبان با دین است که عموما میان تهی و بیشتر دم دستی است. و اینان طبقاتی هستند که به محض رسیدن به قدرت، با حرص و ولع مخصوصی به رواج مذهب، و دادن امکانات جور واجور به آخوندهای بی سواد و مبتذل مشغول میشوند.
                                            ***
یکی دیگر از اشکال مبارزه فرهنگی، مبارزه بر سر مسئله چادر و کلا حجاب است. این مبارزه ای است که بحق از سوی زنان پیشرو-  کمونیست، دموکرات - و نیز برخی لیبرالها تعقیب میشود.
در واقع در این مبارزه دو مسئله با هم وجود دارد. یکی، مبارزه برای حقوق زنان بطور کلی است، که البته  تنها در مبارزه با این شکل از زیر پا گذاشتن حق زنان، خلاصه نشده و نباید بشود؛ و دوم اینکه این مبارزه با چادر و حجاب، در عین حال مبارزه با اشکال دینی سلطه بر زن است.
اما در این مبارزه نیز برخی «چپ روی ها» یا «چپ نمایی ها» صورت گرفته و میگیرد و یا حداقل این طور گفته شود که حتی اگر صورت نگرفته، از طرف برخی از «شبه چپ ها» بویژه دارو دسته حکمتی ها تشویق میشود که بگیرد.
یک دختر مصری، شکل برهنه شدن جلوی دوربین را برای احقاق حقوق زنان و نیز مبارزه علیه حجاب و در ابعادی وسیعتر مذهب بر گزید. عده ای از  پر قیل و قالان  وهوچیان حکمتی - ترتسکیست همراه با سلطنت طلبان و نیز برخی گروهای دیگر شروع به داد و هوار و تمجید از این حرکت کردند و مبلغ و مروج آن گشتند.
پس از گذشت مدتی، صحبت بر سر این شد که  گویا یکی از بازیگران سینمای ایران نیزبه حرکتی مشابه آن دست زده است. صرف نظر از اینکه  دلایل  اصلی  این هنرمند چیست؟  و آیا مبارزه با حکومتگران جمهوری اسلامی و فشارهایی است که برای پوشش و حجاب  وارد میکند و یا  مثلا علاقه به فرهنگ غربی( که بازی وی در برخی فیلمهای خارجی در دوره اخیر میتواند موید آن هم باشد) و یا اساسا فعالیت هنری - تجاری در غرب ... آنچه بازتاب بیرونی عملکرد وی در انظار عموم است این است که گویا این هنرمند، که حکومت عقب مانده، متحجر و هر کی به هرکی ایران، بخاطر بازی در یک فیلم خارجی مورد تهاجم قرار داده و مانع برگشتن وی به ایران شده بود، در اقداماتی تلافی جویانه نسبت به کل رفتار ظالمانه ای که در طول زندگی در ایران به وی - و نیز دیگر هنرمندان و کلا زنان ایران- رفته و به عنوان نمادی از دسته، بخش یا قشری از زنان ایران  به این حرکت دست زده است.
البته  و بطور واقعی یعنی سوای تفسیر ما، خود این قبیل حرکات، در نهایت، واکنشی است در مقابل سی سال تلاش جمهوری اسلامی در اجباری کردن زنان به چادر و حجاب در منظر عموم.  این نوع واکنشها نه به این شکل، بلکه به اشکال دیگری و به درجات مختلف تا کنون وجود داشته است. مثلا همه ی ما بخوبی میدانیم که رعایت پوشش از جانب بسیاری زنان، تحت  فشار و اجبار جمهوری اسلامی، تنها  یک تظاهر و بی محتوی است؛ هر چند چنین تظاهری تنها تا حدودی  میل حکام عقب مانده جمهوری اسلامی را ارضاء میکند و آنها بدنبال تعرضات بیشتر به مردم بوده اند و خواسته اند که نه تنها تظاهر را بزور به همه مکانها و حریم های خصوصی مردم  گسترش دهند، بلکه با زور و اجبار آن را به تمایلی از روی دل و علاقه تبدیل کنند. از طرف دیگر میدانیم که در ایران، در تمامی مجالس خصوصی، پارتی ها، جشن ها، عروسیها و...  حتی برخی معابر عمومی، بسیاری از زنان به هیچوچه رعایت این گونه فشارها برای حجاب و حساب«محرم و نامحرم» را نمیکنند.
تازه خود جمهوری اسلامی هم که متظاهرانه میخواهد زنان را به پوششی از سر میل و خواست مجبور کند، مشوق و مروج انواع  تن فروشی شرعی و غیر شرعی، یعنی بدترین نوع بی پوششی بوده است. میدانیم رواج تن فروشی در ایران - آن هم به میزان کنونی- سوای دلایل صرف اقتصادی ( برای بیشتر نمونه ها)، یک واکنش تند و تیز فرهنگی متاثر از فرهنگ غرب، در مقابل اجبار و فشار خرد کننده و چندش آور حکام عقب مانده نیز محسوب میشود، طبیعی است که چنین درجاتی از فشار از جانب حکومت اسلامی، که گمان میکند هر چه بیشتر فشار وارد آورد، نتیجه مطلوب تر خواهد بود، واکنش هایی را در قطب مقابل برانگیزد.
اما علیرغم اینها، این به هیچوجه درست نیست که ما بخواهیم با جمهوری اسلامی  بخاطر ستم بر زنان، به دلیل استبداد مذهبی بر زنان ، به این شکل  ناهنجار برهنه شدن مبارزه کنیم و اسم آن را  «جسارت» در مبارزه فرهنگی  یا «عملی جسورانه» برای اشاعه فرهنگ مدرن  و غربی در مقابل فرهنگ متحجر و شرقی بگذاریم. فرهنگ دموکراتیک انقلابی و مترقی ، این شیوه مقابله فرهنگی را به هیچوجه درست  ندانسته و بیشتر در راستای مبارزه فرهنگی سلطنت طلبان، امپریالیستها و نیز به همراه آنها  هوچیان  و پر قیل و قالان حکمتی  یعنی سینه چاکان سلطنت طلبان و همراهان همیشگی امپریالیستها، ارزیابی میکند. این دسته آخر کسانی هستند که عموما  مروج و مبلغ چنین حرکاتی در خارج از کشور بوده اند. (4)
فرهنگ دموکراتیک نوین، گر چه مخالف سرسخت هر نوع اجبار به چادر یا حجاب است  و نیز با نفس پوشش های این چنینی مبارزه میکند، اما موافق برهنگی دختران و زنان جوان و  عموما«موضوع » شدن ( و یا به دلیل واهی «تابو شکنی» باصطلاح برای  «نا- موضوع»  شدن یا عادی کردن آن) تن و جنسیت آنان به عنوان یکی از اشکال مبارزه فرهنگی  و یا پیشرفت فرهنگی نیست. زیرا چنانچه این  نوع رفتار مدرن  و پیشرفته باشد در مقابل سنتی و عقب مانده، و چنانچه این گامی به پیش باشد و  نمونه و شکلی نوین از مبارزه که باید بقیه از آن پیروی کنند، آنگاه، اول اینکه مردان هم  باید برهنه گردند؛( بحث در مورد داخل است زیرا در کشورهای غربی، این گونه اعمال از جانب زنان خیلی عجیب نمی نماید و مورد این هنرمند بویژه از نظر بازتاب داخلی آن است که اهمیت دارد) چرا که آنان نیز در جمهوری اسلامی، مجبور به رعایت درجاتی از  پوشش بوده اند، و دوم اینکه تکلیف آنان که جوان نیستند و یا جسمی زیبا ندارند، چیست؟
میتوان معترض بود که در دوران معینی از تاریخ ایران، کشف حجاب خود نوعی برهنگی(گیرم برهنگی موی) محسوب میشده و در زمان خود عملی مترقیانه از جانب زنان، و نوعی مبارزه فرهنگی از طرف طبقات مترقی با فرهنگ سنتی و متحجر و طبقات ارتجاعی پشتیبان آن، محسوب می گشته است؛  چرا نباید گفت که اکنون، یعنی صد سال پس از آن عمل، نه همان عمل و یا اعمالی نزدیک به آن و یا  شبیه آن، بلکه این برهنگی جسم است که مبارزه ای پیشرفته و با مضمون انقلابی، بویژه در جوامع سنتی شرق محسوب میشود؟
در پاسخ می توان گفت چنین رفتاری  به عنوان یک عمل فرهنگی مدرن، که مثلا در تکامل فرهنگ انواع مختلف پوشاک(یا بی پوشاکی) پدیدآمده باشد، حتی در جوامع غربی به عنوان امر و هنجاری عمومی، پذیرفته شده نیست و جزیی از فرهنگ مدرن و پیشرفته بشری محسوب نمیشود، چه برسد به جوامع شرقی، بویژه جوامعی که مسلمانان در آن حداکثر اهالی را تشکیل میدهند. در واقع این نوع اعمال، حتی در جوامع بسیار مدرن غربی، یا در محدوده بازار تن فروشی، پورنوگرافی و سکس صورت میگیرد و یا در محدوده هنر(عموما سینما و تئاتر و بیشتر نوع تجاری آن) ویا بطور استثنایی در برخی تظاهراتها و متینگها، اجرا میشود و درست به این دلایل- و نه به علت هنجار عمومی بودن آن- است که این امر در این کشورها خیلی عجیب نیست.
از طرف دیگر این نوع  رفتار فرهنگی به عنوان  نوعی بازگشت به گذشته ی (بی شیله پیله) و بی پوششی های جوامع نخستین - امری که گاه از سوی برخی غربی هایی که از فرهنگ صنعتی، شهری و مدرن خسته شده اند، به نمایش گذاشته میشود-  نیز امری قابل قبول نمیباشد.  در این خصوص میتوان به این نکته اشاره کرد که حتی در عقب مانده ترین جوامع افریقایی و یا استرالیایی کنونی و نیز حتی در مناطق بسیار گرم، مردم این جوامع بندرت و گاه استثنایی چنین فرهنگ پوشاکی را از خود بنمایش میگذارند.
همچنین این علاقه به بازگشت به گذشته، میان برهنگی ای که ناشی از نداشتن امکانات، فقدان فرهنگ پوشاک، عدم تشخیص مفید و ضروری بودن شکلهای متفاوت آن برای محیط ها و شرایط مختلف و یا زیبا شناسی آن از لحاظ پوشیدگی، در جوامع اولیه بوده، و بازگشت هایی که ناشی از برخی گرایشهای آنارشیستی، نیهلیستی، و یا سرخوردگی از جامعه صنعتی و گاه انتخاب شکلهای منفی مبارزه به جای اشکال مثبت آن و یا فرهنگ های پوشاک بورژوایی  که اشکال خاص پوشاک را به موضوع کردن نمایش جنسیت زنان تبدیل میکند، تفاوتی قائل نمیشود.  
بطور کلی، در این رفتارها، آنچه از نظر طبقات تحت استثمار و ستم و نیز حتی  طبقه میانی و متوسط ایران - که بیشتر این نوع رفتارهای فرهنگی از برخی گروه ها و لایه ها در او بر میخیزد-  مدرن و پیشرفته محسوب میشود، وجود ندارد.  و نیز بجز عده ای معدود، هیچکدام از طبقات مردمی و گروه های با فرهنگ، این شکل مبارزه را حتی در خارج کشور برنتابیده اند.
در واقع و در حال حاضر- بویژه در خارج از کشور- آشکار کردن معقول فکر و اخلاق بسی بهتر است از برهنه کردن این چنینی جسم؛(5) و چنانچه این هنرمند میخواست با جمهوری اسلامی بستیزد، اگر بجای برهنه کردن جسم خود( در صورتی که این امر صرفا شخصی و یا تابع کار حرفه ای وی  نبوده باشد)، به آشکار کردن فکر خود( که اغلب آن را یا پوشیده داشته و یا بسیار محافظه کارانه بیان میکند) در  جهت افشاء، تقابل و مبارزه ای مترقی با جمهوری اسلامی، میپرداخت، میتوانست نقشی پیشرو در مبارزه  فرهنگی جاری علیه جمهوری اسلامی ایفا کند.  
فرهنگ دموکراتیک و سوسیالیستی، فرهنگ مبارزه ی پیگیر با همه ی اشکال کهنه، عقب مانده و متحجر فرهنگی و در عین حال آفرینش، حفظ  و گسترش اخلاق و رفتار نو، متین، مدرن و زیبای انسانی است. میتوان  و باید علیه حجاب و پوشش با جمهوری اسلامی مبارزه فرهنگی کرد و جنگید، کما اینکه بسیاری  از مردم و نیز هنرمندان ما طی سالهای اخیر به اشکال مختلف و عملا، چنین کرده اند،اما این دلیل نمیشود که مبارزه با حجاب و فشار دینی، به شکل رفتن به قطب مقابل آن یعنی برهنگی مطلق باشد. امری که مطلوب اکثریت مردم ایران، بویژه طبقه کارگر و زحمتکشان نیست.
هنرمندان ما جایگاه والایی در مبارزه دموکراتیک و ضد امپریالیستی کنونی دارند. بسیاری از زنان و مردان هنرمند، از هر رده سنی و در زمینه های متفاوت، بویژه طی 15 سال اخیر به مبارزه ای شایسته و متداوم  با جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگ زده اند و به جنبش دموکراتیک مردم پیوسته، بسی سختیها، رنجها و محرومیتها تحمل کرده، صدمات سنگینی متوجه شان شده است. شایسته نیست با این شیوه های بظاهر سنت شکنانه، مبارزه متین و اصولی دموکراتیک آنها را خدشه دار کرده و از مسیر درست و در راستای خواستهای اکثریت باتفاق مردم ایران دور کنیم.
سخن آخر آنکه، ما به هیچ عنوان چنین حرکاتی را در راستای مبارزه انقلابی طبقه کارگر و زحمتکشان و همچنین طبقات میانی جامعه نمیدانیم، بلکه برعکس  در جهت  و در راستای مبارزه جریانات سلطنت طلب و نیز امپریالیستهای حامی آنان میدانیم. این روش، روش درستی برای مبارزه نیست. مبارزه فرهنگی، نیازمند فرهنگ مبارزه است و ضروری است که ما فرهنگ خود را در مبارزه با سنت پرستی و تحجربالا ببریم و شکلهای مبارزه خود را پیشرفته تر سازیم، اما در عین حال بدام مدرنیسم قلابی  سلطنت طلبان و امپریالیستها و هرزه گری  حکمتی - ترتسکیست ها نیفتیم.

هرمز دامان-   بهمن و اسفند 90
پی نوشت:
این نوشته آماده بود که سایتها خبر  دارودسته جنجالی های حزب کمونیسم  کارگری (بهتر است بگوییم  حزب کمونیسم بورژوایی یا سلطنت طلبان) را درباره انتشار تقویم برهنگیشان درج کردند. رفتارهایی که چندان تعجب برانگیز نیست زیرا در همان جهت سیاستهای کلی اینان قرار دارد که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
یادداشتها
1-  زیرا  بدون رشد صنعت و کشاورزی و بهبود شرایط زندگی توده ها و شکل گیری یک « نیمه بهشت » در روی زمین همواره امکان بازگشت و رشد باورهای مذهبی وجود دارد، و از سوی دیگر چنین «نیمه بهشتی» برای بخشی از طبقه کارگر و نیز خرده بورژوازی  کشورهای صنعتی غرب فراهم گشته، اما باز هم دین جایگاه خاص خود را برای آنها داشته و دارد. این درست به سبب افت مبارزه طبقاتی در این کشورها و نیز فقدان مبارزات ایدئولوژیک - فرهنگی از طرف طبقه کارگر و احزاب کمونیست انقلابی میباشد که در این کشورها در حال حاضر وجود ندارند. همین مسئله با تفاوتهایی چند در مورد کشورهایی که در آنها رویزیونیستها حکومت میکردند و یا میکنند، صدق میکند. در این کشورها نه تنها ما با فقدان مبارزه طبقاتی و نیز مبارزات ایدئولوژیک با تفکرات کهنه و عقب مانده روبرو بودیم، بلکه آن رفاهی که اقشاری از طبقه کارگر در کشورهای غربی داشتند، در این کشورها برای بیشتر اقشار طبقه کارگر وجود نداشت.     

  1. این  درباره ایران و شرایط ویژه ایران است. ممکن است در کشوری دیگر و حتی با اقتصادی عقب مانده تر از ایران، شرایط  عقب مانده اقتصادی، محدودیتهایی مانند ایران را به مبارزات طبقاتی و ایدئولوژیک دیکته نکند، بلکه بر عکس تحت شرایط معین امکانات پیشرفتهای برق آسا و جهش وار را فراهم کند. اینها به مسائلی از قبیل تاریخ مبارزه طبقات، طبقات اجتماعی  و تاریخ فرهنگ واعتقادات یک ملت نیز ربط دارد.
  2. یکی از خواستهای ما درمرحله انقلاب دموکراتیک نوین، آزادی تمامی مذاهب و فرق مذهبی و نیز آزادی نداشتن مذهب است.
  3.  برای مثال نگاه کنید به مقاله مصطفی صابر به نام « هشت مارس به سبک مریم نمازی: انقلاب علیاالمهدی اوج میگیرد!» 8 مارس 2012، و مقاله کیوان جاوید به نام «اندرباب لخت شدن ها و برافروختن ها»، 9 مارس  2012 در سایتهای «روزنه» و «آزادی بیان». 
  4. مسئله برداشتن حجاب مسئله ای سوای این نوع  رفتار است و انجام گسترده عمومی آن در مبارزه در حال حاضر، منوط به تداوم و رشد مبارزه دارد. طی این مبارزات و در مواردی که شرایط آماده است، دختران و زنان پیشرو باید به اقدامات جسورانه دست زنند. اما این فرق میکند با اینکه  به هر بهانه ای به زنان توصیه شود که  فلان روز به خیابان بیایند و حجاب بردارند و اسم این را مبارزه «کمونیسم کارگری» بدانند. از سوی دیگر مواردی هم بوده که زنی با اعتقادات مذهبی، اعتقادات خود را تغییر داده و حجاب برداشته است. اما این امری در داخل نبوده، بلکه در خارج انجام شده و این را نمیشود به داخل تعمیم داد. مبارزه در داخل شرایط و قوانین خود را دارد.