Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

يكصد و بيست و چهارمين سالگرد روز جهاني كارگر 

 

اول مي 1389 ( 2010 )
يكصد و بيست و چهارمين سالگرد روز جهاني كارگر 
و
ششمين سالگرد تدوير كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان

اول مي روز جهاني كارگر است و تجليل از اين روز براي كمونيست هاي انقلابي ( م ل م ها ) و كارگران آگاه يك وظيفه و مسئوليت انترناسيوناليستي هر ساله است. تجليل از اين روز به مفهوم تجليل از فداكاري ها و جانفشاني هاي كارگران و كمونيست هاي انقلابي اي است كه براي از ميان بردن نظام مبتني بر استثمار و ستم و ايجاد جهان فارغ از هر نوع بهره كشي، در خيزش كارگري سال 1886 در امريكا و خيزش هاي قبل و بعد از آن تا امروز، دست به مبارزه زده و قرباني هاي عظيمي را پذيرا گرديده اند. اين مبارزه كه از زمان انتشار مانيفيست حزب كمونيست توسط ماركس و انگلس شروع گرديد، در طي بيشتر از يك و نيم قرن گذشته، با پيچ و خم و فراز و نشيب، در عرصه هاي گوناگون مبارزه طبقاتي ادامه يافته، به دستاورد هاي بزرگ نايل آمده و شكست هاي سختي را متحمل گرديده است.
اينك با گذشت يكصد و بيست و چهار سال از خيزش كارگري در امريكا، كه مبناي روز جهاني كارگر در اول مي گرديد، نظام استثمارگرانه سرمايه داري امپرياليستي كماكان سلطه جهاني اش را بر جامعه بشري اعمال مي كند و ستمگري بر كارگران و ساير زحمتكشان را ادامه مي دهد. اما با وجودي كه كمون پاريس به خاك و خون كشانيده شده و انقلابات پيروزمند پرولتري از انقلاب 1917 در روسيه گرفته تا انقلاب كبير فرهنگي پرولتاريايي در چين، همه شكست خورده اند، ولي مبارزات انقلابي پرولتري همچنان ادامه يافته است.
پس از شكست انقلاب چين در اواسط دهه هفتاد قرن گذشته، در طول 35 سال گذشته، پرولتارياي انقلابي قادر نگشته است، قدرت سياسي سرتاسري را در هيچ كشوري از كشور هاي جهان بدست آورد، اما مبارزات پر شوري را در كشور هاي مختلف جهان از قبيل هند، فليپين، پيرو، نيپال، تركيه، ايران و غيره پيش برده و در ساحات نسبتا وسيعي از اين كشور ها، قدرت انقلابي را بر قرار نموده است، كه بعضا در اثر ضعف هاي دروني خود از يكطرف و فشار طاقتفرساي دشمن از طرف ديگر شكست خورده و بعضا براي بقا و گسترش خود مبارزه زندگي و مرگ را پيش مي برد.
نبايد فراموش كرد كه فاصله زماني ميان كمون پاريس و انقلاب اكتوبر روسيه 46 سال بود و در طول اين مدت تقريبا نيم قرن، پرولتارياي انقلابي در هيچ گوشه اي از جهان، حتي يك قلمرو كوچكتر از قلمرو كوچك تحت حاكميت كمون را در اختيار نداشته است، اما مبارزه آغاز شده از سال 1871 ادامه يافت و تا انقلاب اكتوبر 1917 كشيده شد. ولي در طول مدت 35 سال گذشته، از زمان شكست انقلاب چين تا حال، پرولتارياي انقلابي هيچگاهي فاقد قلمرو تحت حاكميت انقلابي در اين يا آن گوشه اي از جهان نبوده است، ولو اينكه اين قلمرو هاي تحت حاكميت انقلابي پرولتري، خصلت سر تاسري كشوري نداشته و بعضا عمر نسبتا كوتاهي داشته است. بنابرين امواج انقلابات آغاز شده از كمون پاريس تا انقلاب كبير فرهنگي پرولتاريايي در چين، با وجود شكست و فروكش عظيم نيمه هفتاد قرن گذشته در چين، كاملا نابود نگرديده و همچنان به حيات خود ادامه مي دهد.
همين سر زندگي، ولو ضعيف و ناتوان، مي تواند – و بايد – تخته خيزي باشد براي اعتلا بخشيدن و شگوفا ساختن امواج انقلابات پرولتري، در حال حاضر و در آينده، در اطراف و اكناف جهان. همين سر زندگي نشان مي دهد كه ما با مرحله برچيده شدن كامل امواج انقلابات اغاز شده از كمون پاريس مواجه نيستيم و تير انقلاب پرولتري قدرت انفجاري خود را، ولو در سطح نسبتا ضعيف و ناتوان، حفظ كرده است، قدرت انفجاري اي كه مي تواند – و بايد – با ممارست و محافظت اصولي هوشيارانه، جانبازانه و محتاطانه، از طريق درك هر چه عميقتر، اتكاي هر چه استوار تر، تطبيق هر چه اصولي تر و تكامل هر چه مسئولانه تر، بيشتر و بيشتر قوي گردد و ساحات تحت تير رس آن گسترش يابد.
حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان، در ششمين سالگرد تدوير كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان ( اول مي 2010 )، يكبار ديگر اعلام مي نمايد كه ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم را ايديولوژي راهنماي انديشه و عمل خود مي داند و روي تداوم علم و ايديولوژي انقلابي پرولتري آغاز شده از زمان انتشار مانيفيست حزب كمونيست توسط ماركس و انگلس و ادامه و تكامل آن توسط لنين و مائو و مبارزه براي تكامل بيشتر آن، و نه علم و ايديولوژي ديگري، قويا ايستادگي مي نمايد.
در عين حال، ما براي پيشبرد مبارزه بخاطر دستيابي به يك مركز رهبري كننده انقلاب جهاني ( انترناسيونال نوين كمونيستي )، رهبري بين المللي مبارزات جاري احزاب و سازمان هاي ماركسيست – لنينيست – مائوئيست كشورهاي مختلف و كمك به تشكيل احزاب جديد، مبارزه براي حفاظت از جنبش انقلابي انترناسيوناليستي و مبارزه براي تحكيم و گسترش هر چه بيشتر آن را وظيفه و مسئوليت تخطي ناپذير خود و يكايك احزاب و سازمان هاي ماركسيست – لنينيست – مائوئيست كشور هاي مختلف جهان مي دانيم. جنبش ما از درون خاكستر شكست انقلاب در چين سر بلند كرد و اكنون شكست هاي كوچكتر از آن در پيرو و نيپال نبايد باعث سراسيمگي و پيدايش و رشد روحيه شكست در ما گردد. بايد زخم هاي مان را مداوا كنيم و براي نبرد هاي تازه تر و گسترده تر در نقاط مختلف جهان، منجمله در افغانستان، آمادگي بگيريم.
حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان
اول مي 2010 ( 1389 )