Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

شماره هفتم دوره سوم ثور - جوزا 1384 می 2005

گرامی باد روز جهانی کارگر
و
اولین سالگرد تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست(  

فرا رسیدن اول می روز جهانی کارگر را به تمامی انقلابیون پرولتری و کارگران آگاه در جهان ، به ویژه به رفقای مان در افغانستان و سائر کشور ها تبریک می گوئیم .

   اول می امسال مصادف است با اولین سالگرد تدویر موفقانه کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان . بدین مناسبت نیز مائوئیست های افغانستان و کل جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را شاد باش می گوئیم
یکسال قبل از امروز ، در اول می 2004 ( 1383 )  وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست های افغانستان در حزب کمونیست واحد ( حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ) تامین گردید . دستیابی به برنامه و اساسنامه حزبی واحد محور اساسی این وحدت را تشکیل داد . این دستاورد ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی ثمره مبارزه ایدئولوژیک – سیاسی چند ساله ای بود که در چوکات " پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ) پیش رفت .   مسلم است که این مبارزه ایدئولوژیک – سیاسی همانند هر مبارزه جدی و پیچیده نمی توانست –  و نتوانست –  بدون فراز و نشیب و بصورت صاف و هموار پیش برود .    جریان مبارزه در چوکات " پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ) نشان داد که در درون این پروسه یک خط سکتاریستی و گروه گرایانه وجود دارد که ضرورت وحدت عاجل مارکسیست – لنینیست – مائوئیست های افغانستان در حزب کمونیست واحد را در شرایط کنونی درک نمی نماید . این خط علیه روند پیشرفت پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ایستاد و تلاش نمود که از پیشرفت این پروسه جلو گیری نموده و در صورت امکان آنرا با فروپاشی مواجه سازد . اما این تلاش سکتاریستی صرفا توانست پیشرفت " پروسه وحدت ... " را کم و بیش کند سازد ، ولی نه توانست از پیشرفت آن جلو گیری نماید و نه توانست آنرا با فرو پاشی مواجه سازد .
" پروسه وحدت ... " طی یک مبارزه تقریبا دو ونیم ساله توانست به فرجام موفقیت آمیز برسد و منجر به تدویر کنگره وحدت و تامین وحدت مشمولین پروسه درحزب کمونیست واحدگردد . طبیعی است که حاملین خط  سکتاریستی در درون " پروسه وحدت ... " که در جریان پیشرفت مبارزه وحدت طلبانه خود را از این جریان بیرون کشیدند ، نتوانستند در چوکات این وحدت جای بگیرند و بیرون از آن باقی ماندند .  به این ترتیب " کنگره وحدت ... " در بر گیرنده تمامی مشمولین اولیه " پروسه وحدت ... " نبود . در واقع " پروسه وحدت ... " در جریان یک مبارزه خطی ، به دو بخش ، یکی اصولی و عمده و دیگری غیر اصولی و غیر عمده تقسیم گردید . بخش اصولی و عمده ، " پروسه وحدت ... " را پیش برد و آنرا به فرجام رساند و بخش غیر اصولی و غیر عمده خود را از آن کنار کشید و به سکتاریزم و گروه گرائی انحلال طلبانه خود ادامه داد . معهذا ، در" گزارش به کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان " ، " پروسه وحدت ... "  خاتمه یافته اعلام گردید . " گزارش به کنگره وحد ت ... " درینمورد با قاطعیت میگوید :
       " با تدویر موفقانه و اختتام پیروزمندانه این کنگره ، امر تامین وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ، در یک حزب کمونیست واحد اساسا به سر انجام می رسد . "  
      همچنان قطعنامه " کنگره وحدت ... " در اینمورد به صراحت بیان می نماید : " با سر فرازی و افتخار ، وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان در حزب کمونیست واحد ( حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ) را  اعلام می نمائیم . این گام موفقیت آ میز مبارزاتی پر افتخار ، در نتیجه پیشرفت و به فرجام رسیدن پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان و بطور مشخص در نتیجه تدویر پیروزمندانه کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان ، به پیش برداشته شد . "  
  در جای دیگری از " قطعنامه کنگره وحدت ... " بازهم در اینمورد با قاطعیت اعلام می گردد :" ما اعلام می نمائیم که با اختتام موفقیت آمیز کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان ، وحدت این جنبش در حزب کمونیست واحد ، در حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، تامین گردیده است . "  
      چرا علیرغم آنکه بخشی از مشمولین اولیه " پروسه وحدت ... " خود را از جریان پیشرفت این پروسه کنار کشیدند و در ترکیب " کنگره وحدت ... "  و طبعا در ترکیب حزب کمونیست ( مائوئیست )  افغانستان سهم نداشتند ، ما ، " پروسه وحدت ... " را خاتمه یافته و وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) در حزب کمونیست واحد را تامین شده اعلام کردیم ؟   اولین دلیل آن ایدئولوژیک – سیاسی و دومین دلیل آن تشکیلاتی بود .
از لحاظ ایدئولوژیک – سیاسی ، وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها در یک حزب کمونیست واحد ، الزاما به مفهوم وحدت تمامی مدعیان مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم در یک حزب نیست ، بلکه به مفهوم وحدت مارکسیست – لنینست – مائوئیست های حقیقی در یک حزب است . اگر ادعای همه مدعیان ، اصولی و حقیقی باشد ، تامین وحدت همه آنها در یک حزب واحد هم اصولی است و هم قابل حصول . ولی اگر چنین نباشد و مدعیان دروغین و حتی غیر قاطعی وجود داشته باشند ، تامین وحدت همه در یک حزب نه اصولی است و نه قابل حصول .     جریان پیشرفت " پروسه وحدت ... " هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ پراتیک نشان داد که کسانی از مشمولین اولیه این پروسه ، مدعیان اصولی  ، حقیقی و قاطع مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم نبودند . از چند لحاظ : 
     1 : اینها از درک لازمه اصول عام مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ، منجمله در مورد حزب و حزبیت ، برخوردار نبودند .  
2 : ضرورت عاجل وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها را در شرایط کنونی کشور ، که بر پائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده آنان یک امر عاجل و اضطراری است ، درک نمی کردند .     
3 :مفهوم ایدئولوژیک – سیاسی حمایت قاطع جنبش انقلابی انترناسیونالیستی از " پروسه وحدت ... " را درک نکردند و علیرغم اعلام حمایت از " جنبش " ، درین مورد علنا و عملا در مقابل آن قرار گرفتند .                   
4 : سکتاریزم و محفل بازی شان سخت جان بود  خط و روحیه وحدت طلبانه نداشتند  . 
5 : هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ پراتیک  انحرافات متعدد ، منجمله انحرافات شوونیستی غلیظ ، از خود نشان دادند .                                            
از لحاظ تشکیلاتی وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها در یک حزب کمونیست واحد ، اساسا به مفهوم  وحدت تشکلات مختلف مارکسیست – لنینیست – مائوئیست در یک حزب است . اگر چنین وحدتی حاصل شود ، ولو اینکه افراد و حتی محافل خورد و کوچکی از جریان وحدت کنار بمانند ، در واقع وحدت جنبش تامین گردیده است .
در جریان پیشرفت پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان ، نظرا وعملا ثابت گردید که غیر از حزب کمونیست افغانستان ، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان ، در واقع تشکل دیگری وجود ندارد که صلاحیت شرکت در پروسه وحدت را به مثابه یک جناح داشته باشد . " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) " نه تنها یک سازمان بلکه یک گروپ منظم سه نفره نیز نبود . فردی در یک گوشه دنیا اعلامیه ها و اسنادی می نوشت و زیر آنها بجای امضای خود ، نام " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) " را می نوشت . " محفل جوانان مترقی " و " مبارزین راه آزادی مردم " محافل خصوصی ای بودند که سال ها در " کمیته وحدت … " تاوان گردن سازمان پیکار بودند .  مبارزین راه آزادی مردم صرفا یک نام بود وهیچگاهی به یک موضعگیری رسمی و مستند ، حتی در سطح یک اعلامیه ، دست نیافت .
  محفل جوانان مترقی نیز بعد از وفات رفیق بنیانگزار آن ، در واقع به سطح مبارزین راه آزادی مردم سقوط کرد . در حقیقت اگر پای یکی از افراد رهبری سازمان پیکار در میان نمی بود ، دو محفل متذکره اصلا قادر به هیچگونه موضعگیری ای علیه پروسه وحدت نبودند و قویا احتمال داشت که بدون سرو صدا و کاملا ساکت خود را از جریان این پروسه کنار بکشند .                 
     فردی از رهبری سازمان پیکار که در مقابل پروسه وحدت قرار گرفت ، برای اینکه تنها بودنش را استتار نماید ، موضوع " عجین شدن " سازمان پیکار در کمیته وحدت را به میان کشید . وی به ناحق ادعا کرد که کمیته وحدت دارای یک برنامه مشترک است . در حالیکه واقعیت این بود که نه برنامه مشترکی در میان بود و نه وحدت تشکیلاتی در میان مشمولین کمیته وحدت بمیان آمده بود تا سازمان پیکار در تشکیلات تحت رهبری آن کمیته " عجین " شده باشد . به همین جهت بود که تا آخر اسم کمیته ئی خود را حفظ کرد و نام دیگری بخود نگرفت ، حتی بعد از آنکه بنام آن ، مخالفت با پیشرفت پروسه وحدت شروع گردید .
    طرح این مباحث به هیچ وجه به این مفهوم نیست که حزب کمونیست افغانستان ، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان ، تشکلاتی بوده اند گسترده و وسیع . واقعیت این است که جانباختگان جنبش افغانستان ( اعم از جنبش کمونیستی و جنبش دموکراتیک نوین ) هزاران نفر و بلکه ده ها هزار نفر را در بر می گیرند . علاوتا منسوبین سابقه ای که زنده های مرده به شمار می روند و بیراه شدگانی که هم اکنون در صفوف دشمنان ما قرار  گرفته اند ، خیل عظیمی را شامل می  گردند . به این جهت " جنبشی که  زمانی در بغل نمی گنجید ، حالا در یک مشت جای می گیرد . "  درینجا منظور ما بیشتر کیفیت  مبارزاتی سازمان یافته و موجودیت یک کمیت حد اقل برای پیشبرد فعالیت های جمعی است . در واقع هم اکنون حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان که در بر گیرنده روابط هر سه تشکل متذکره سابق می باشد نیز تشکیلاتی نیست که از گستردگی و کمیت زیادی برخوردار باشد . این مشکلی است که برای رفع آن شدیدا باید تلاش و کوشش به عمل آورد و مبارزه برای بهبود کیفیت تشکیلات حزب و همچنان مبارزه برای گسترش کمیت تشکیلات حزب را بصورت همزمان به پیش برد . ولی کاملا لازم است که در هر مرحله متوجه بود که تحکیم عمده است یا گسترش و روی پیشبرد وظیفه عمده خود را متمرکز نمود .  در هرحال . جریان پراتیک مبارزاتی در طول یکسال گذشته بخوبی نشان داد که موضعگیری کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان در مورد اعلام اختتام موفقیت آمیز پروسه وحدت و تامین وحدت جنبش افغانستان در حزب کمونیست واحد ، درست ، اصولی و بر حق بوده است
    یکی از سکتاریست های کنار رفته از جریان پیشرفت " پروسه وحدت ... " ، در عکس العمل علیه این موضعگیری " کنگره وحدت ... " ادعا کرد که پروسه وحدت خاتمه نیافته وکماکان ادامه دارد. منظور وی این بود که وی و   سائرکسانی که ناتوان از شرکت در کنگره بوده و نتوانستند در ترکیب حزب کمونیست ( مائوئیست ) شامل گردند ، پروسه وحدت میان شان را پیش می برند . اما جریان عمل در یک سال گذشته به روشنی نشان داد که این ادعا غیر از یک لفاظی میان تهی چیز دیگری نبوده است . سکتاریست هائیکه یک پروسه دارای کیفیت عالی ایدئولوژیک – سیاسی و گستردگی عمومی و مورد حمایت جنبش انقلابی انترناسیونالیستی نتوانست انحرافات و روحیات محفل گرایانه شان را بشکند ؛ نمی توانند ، در یک پروسه دارای کیفیت و گستردگی بسیار بسیار کمتر و منزوی ، در مبارزه علیه انحرافات شان موفق گردند و مقدم بر آن نمی توانند ، و نتوانستند ، پروسه ای برای تامین وحدت میان شان به وجود آورند و آنرا موفقانه به پیش برند البته اعلام اختتام موفقیت آمیز پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان به این معنی نیست که حزب در مورد جلب و جذب آن منسوبین سابقه جنبش ما که توان مارکسیست – لنینیست – مائویست شدن و شمولیت در حزب را پیدا نمایند ، سیاست در های بسته را در پیش بگیرد . حزب می تواند ، و باید ، برای جلب و جذب چنین عناصری تاکتیک های مبارزاتی معین و مشخصی فرموله کرده و عملا تطبیق نماید .  
چنین تاکتیک هائی باید بر پایه دفاع از دستاورد های ایدئولوژیک - سیاسی و تشکیلاتی کنگره وحدت جنبش کمونیستی( م ل م ) افغانستان یعنی بر پایه  دفاع ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی از حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان و مبارزه علیه خطوط و گرایشات انحرافی در میان منسوبین سابقه جنبش کشور پیش برده شود . این تاکتیک ها در مورد سکتاریست هائی که از جریان پیشرفت " پروسه وحدت ... " کنار رفتند و نتوانستند در ترکیب حزب کمونیست ( مائوئیست ) سهم بگیرند نیز قابل تطبیق است : در گزارش به کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان گفته شده است :
     " آنهائیکه نتوانستند و یا نخواستند ، علیرغم تعهدات اولیه شان ، در امر به سر انجام رساندن پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ثابت قدم باقی بمانند ، چانس شرکت در این کنگره را از دست دادند . ما ازاین وضعیت نهایت متاسف هستیم و در حد توان خود و تا آنجائیکه اصولیت ایجاب میکرد ، به سختی کوشیدیم که از وقوع آن جلوگیری نمائیم . ولی متاسفانه علی العجاله نتوانستیم بر انحلال طلبی ها و انحرافات سخت جان این رفقای سابق مان ، فایق آئیم و آنها را در مسیر پر پیچ و خم مبارزات آینده مان ، با خود همراه و همنوا سازیم . "
اینکه گفته می شود که علی العجاله نتوانستیم بر انحلال طلبی ها و انحرافات سخت جان این رفقای سابق مان فایق آئیم ، به این معنی است که این مبارزه خاتمه یافته تلقی نمی گردد . اما چگونه باید آنرا ادامه داد ؟  دفاع قاطع ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی از حزب کمونیست ( مائوئیست ) و مبارزه علیه " انحلال طلبی ها و انحرافات سخت جان این رفقای سابق
مان "  پایه های اصلی تلاشهای کنونی و بعدی ما برای جلب و جذب عناصر معینیاز آنها به حزب را تشکیل می دهد .  تذکر در مورد جلب و جذب عناصر معین ، و نه تمام شان ، به این معنی است که به احتمال قریب به یقین ، تعدادی از آنها علیرغم تلاش های ما قادر نخواهند شد صلاحیت شمولیت در صفوف حزب را حاصل نمایند و به تدریج به مرده های متحرک مبدل خواهند گردید . هم اکنون بعضی از آنها به چنین حالتی افتاده اند . 
.    ما در طی یکسال گذشته برای تحکیم وحدت بدست آمده از لحاظ ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی مبارزه کرده ایم . این مبارزه بر پایه دفاع قاطع و اصولی از دستاورد های کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان یعنی دفاع قاطع و اصولی از برنامه و اساسنامه حزبی واحد ( برنامه و اساسنامه حزب ) و دفاع قاطع و اصولی از تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، استوار بوده است.
در اثر پیشبرد این مبارزه اصولی و قاطع ، اکنون حزب کمونیست ( مائوئیست ) بصورت قاطعی به یک کلیت واحد ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی مبدل گردیده است .   در نزد اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب ، از رهبری گرفته تا صفوف ، برنامه و اساسنامه حزب و سائر اسناد فیصله شده در کنگره ، بصورت محکمی پایه و اساس ایدئولوژیک – سیاسی قرار گرفته است . رفقا نه تنها درستی و نا درستی هر خط و گرایش و موضعگیری ایدئولوژیک – سیاسی دیگر را با این محک می سنجند ، بلکه خط و گرایشات و موضعگیری های سابق مشمولین پروسه وحدت ، منجمله جناح  قبلی خود شان ، را نیز با همین مقیاس توزین و اندازه گیری می نمایند . بر این اساس دیگر اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب ، آن موضعگیری ها و عملکرد های سابق حزب کمونیست افغانستان ، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان را که در ضدیت با مندرجات برنامه و اساسنامه حزب و سائر اسناد فیصله شده در کنگره وحدت قرار داشته باشد ، قاطعانه رد می نمایند و بصورت روشن بر نادرستی آنها انگشت می گزارند .
گرایش ایدئولوژیک – سیاسی دفاع از مواضع و عملکرد های تشکلات سابق ، که با تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) در داخل حزب جای گرفته و موجودیت شان به مثابه تشکلات مستقل از میان رفت ، در داخل حزب بسیار ضعیف است و به هیچوجه فکر نمی شود که بتواند به یک گرایش نسبتا قوی مبدل گردد . این گرایش ضعیف  غالبا بصورت موقتی و گذرا در نزد این یا آن عضو حزب بروز می نماید و به سرعت از میان می رود . در حالت دیگر ، چنانچه این گرایش کم و بیش در نزد عضوی از اعضای حزب بصورت نسبی تثبیت نیز گردد ، ظاهر دفاع از حزب و دفاع از تکامل حزب را بخود می گیرد و نمی تواند بصورت برهنه و عریان مطرح گردد .   
      به این ترتیب تحکیم وحدت بدست آمده در کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان از لحاظ ایدئولوژیک   - سیاسی در حد قابل قبولی تامین شده است . این امر باعث می شود که مبارزات دو   خطی جاری و آینده در درون حزب ، نتواند بافت جناح بندی های سابق را بخود بگیرد ، بلکه بصورت مرزبندی های جدید و ترکیب جدید به میان آمده و خواهد آمد .                    چنین حالتی نشاندهنده سطح معینی از تکامل ایدئولوژیک –  سیاسی حزب در طی یکسال گذشته است ، اما هنوز برای جوابدهی لازم برای ضرورت های انقلاب و بطور مشخص ضرورت های بر پائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران و دست نشاندگان شان ( شکل مشخص کنونی جنگ خلق در افغانستان ) کافی نیست . واقعیت این است که سطح ایدئولوژیک – سیاسی حزب ما هنوز بسیار پائین است و ما باید برای ارتقای آن به شدت سعی و تلاش کنیم . 
این ارتقا بر پایه ارتقای سطح فعالیت های عملی و پراتیک مبارزاتی و ارتقای سطح تئوریکی حزب ، پیشبرد مبارزات خطی بیرونی و درونی و پیشبرد مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی در رابطه با مسائل انقلاب افغانستان و مسائل مربوط به جنبش بین المللی کمونیستی حاصل می گردد .  
      پراتیک مبارزاتی و توان تئوریکی حزب بصورت توام ارتقاء می یابند . از این جهت " عمل زدگی بی مغز " و " تئوری بافی بی عمل " هر دو غیر اصولی و مضر اند و هیچکدام نمی تواند باعث ارتقای ایدئولوژیک – سیاسی و  پیشرفت حزب گردد . اما مراحل مختلف را باید در نظر گرفت و باید بصورت مشخص دید که در هرمرحله کدام یک از دو جهت تئوریکی و پراتیکی ، جهت عمده را تشکیل می دهد . ما در مرحله پیشبرد پروسه وحدت ، بر پایه پراتیک مبارزاتی گذشته مان به پای جمعبندی تئوریک نشستیم و در نهایت توانستیم به تدوین و تصویب برنامه و اساسنامه حزبی واحد موفق شویم . در این مرحله جمعبندی تئوریک از پراتیک گذشته ، جهت عمده مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی ما را تشکیل می داد . پس از تدویر پیروزمندانه کنگره وحدت و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) ، در طول یکسال گذشته که عمدتا مصروف تحکیم دستاورد های ایدئولوژیک – سیاسی بدست آمده بوده ایم نیز در واقع فعالیت های تئوریکی جهت عمده را تشکیل می داد . اینک به مرحله ای رسیده ایم که باید جهت عمده و جهت غیر عمده جا عوض کنند .  به این معنی که در این مرحله به پراتیک گذاشتن دستاورد های تئوریکی بدست آمده به جهت عمده مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی حزب مبدل گردد . اینکه این مرحله چقدر دوام می نماید به عوامل مختلفی بستگی دارد .  قدر مسلم است که تحت شرایط خاصی در آینده بازهم فعالیت های تئوریکی حزب به جهت عمده مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی آن مبدل خواهد شد .
    مبارزات خطی بیرونی و درونی نیز بصورت توام و پهلو به پهلوی هم پیش می رود . تکیه یکجانبه به  یکی از این دوشکل مبارزه خطی غیر اصولی و نا درست است . نه " جنجال آفرینی درونی" یکجانبه و غفلت از مسایل بیرونی اصولی  و درست است و نه " بیرون      نگری " صرف و عدم توجه به مسائل درونی . اما دراینمورد نیز باید مراحل مختلف را در نظرگرفت و بصورت مشخص دید که در هر مرحله کدام یکی از این دو شکل مبارزه خطی عمده است . در مرحله ای که پروسه وحدت جریان داشت ، بصورت بسیار واضح و روشن ، مبارزات خطی درونی میان مشمولین پروسه از عمدگی برخوردار بود .  پس از تدویر موفقانه کنگره وحدت و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) ، در طول یکسال گذشته بازهم در واقع توجه به مسائل خطی درونی بخاطر تحکیم حزب از عمدگی برخوردار بود . اما اگر این حالت را بیش از اندازه کشدار و طولانی بسازیم به ضد خود مبدل می گردد . از این جهت لازم است که این مرحله را به پایان رساند و مرحله دیگری را آغاز کرد که مبارزات خطی بیرونی حزب ، یعنی مبارزات خطی علیه دشمن عمده و دشمنان غیر عمده و همچنان مبارزات خطی علیه خطوط انحرافی و غیر اصولی درون خلقی و بیرون از حزب در افغانستان ، حالت عمده بخود بگیرد . این حالت نیز در آینده تغییر خواهد خورد و یکبار دیگر مبارزات خطی درونی عمده خواهد شد .
     مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی در سطح جنبش کشور و در سطح جنبش کمونیستی بین المللی نیز بصورت توام و در تداخل با هم پیش می رود . یکجانبه نگری در این مورد نیز نا درست و غیر اصولی است . به عبارت دیگر ، نه " انزوا طلبی ملی " در مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی درست و اصولی    است و نه " بی توجهی به مسائل انقلاب در کشور خود " .  ولی در هر مرحله از مراحل مختلف مبارزاتی یکی از این دو شکل عمده می شود و طبیعی است که شکل دیگر بصورت غیر عمده در می آید . مثلا در مرحله ایکه شکلگیری جنبش نوین کمونیستی کشور و تعمیق خط مشی  جناح های مختلف آن ، قبل از همه مشروط و وابسته به درک و اتخاذ خط ایدئولوژیک – سیاسی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بود ، توجه به مسائل جنبش بین المللی کمونیستی از عمدگی برخوردار بود . اما پس از آنکه مرحله اتخاذ این خط ایدئولوژیک – سیاسی توسط جناح های مختلف جنبش نوین کمونیستی ، که بسیار ناهموار و توام با پیچ و خم ها و فراز و نشیب های فراوان و یقینا مشروط و نسبی بود ، اساسا به پایان رسید ؛ مسائل مربوط به جنبش کشور، یعنی تطبیق خط جنبش جهانی در شرایط مشخص کشور، به جنبه عمده مبارزات ایدئولوژیک - سیاسی مبدل شد. این حالت نیز نمی تواند تا مدت های مدید ادامه یابد بلکه تحت شرایط خاصی باز هم تغییر خواهد خورد و  مسائل مربوط به جنبش  بین المللی کمونیستی عمده خواهد شد . 
در حال حاضر مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی مهمی در جنبش بین المللی کمونیستی و بصورت مشخص جنبش انقلابی انترناسیونالیستی در جریان است . توجه به این مبارزات و شرکت فعال در پیشبرد آنها ، به ویژه در دو زمینه مهم ،   یکی ارتقا و تکامل ایدئولوژیک – سیاسی جمعبندی از گذشته جنبش بین المللی کمونیستی و دیگری ارتقای درک از تغییرات و تحولات جدید جهانی ، بسیار مهم و ارزشمند است و نقش رهبری کننده و جهت دهنده بازی می نماید . اما کماکان در شرایط فعلی ، مسئله عمده ایدئولوژیک – سیاسی حزب را نمی سازد . مسئله عمده ایدئولوژیک – سیاسی حزب عبارت است از حل و فصل مسائل ایدئولوژیک – سیاسی مربوط به انقلاب افغانستان و یا ارتقای سطح آن که محور آنرا مسائل ایدئولوژیک – سیاسی مربوط به تدارک ، برپائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی بمثابه شکل مشخص کنونی جنگ خلق در افغانستان ، تشکیل می دهد .        خلاصه در شرایطی که مسائل پراتیکی مبارزاتی عمده است ، خود را بیشتر به مسائل تئوریکی مصروف کردن ؛ در شرایطی که مبارزات بیرونی عمده است ، خود را بیشتر در مبارزات درونی انداختن و در شرایطی که توجه به مسائل ایدئولوژیک – سیاسی مربوط به انقلاب کشور عمده است ، پرداختن به مسائل ایدئولوژیک – سیاسی جنبش بین المللی را به وظیفه درجه اول مبدل کردن ؛ نا درست و غیر اصولی است و نمیتواند باعث ارتقا و پیشرفت حزب گردد .       
     تحکیم وحدت بدست آمده در کنگره از لحاظ تشکیلاتی نیز بصورت عمده حاصل شده است . اما عمده بودن وظیفه تحکیم تشکیلاتی حزب چیزی نیست که بصورت مستمر ادامه یابد .  به عبارت دیگر ما نباید بیش از اندازه " بخود بپیچیم " . اینک ما به مرحله ای رسیده ایم که تحکیم بیشتر تشکیلاتی حزب  و در مجموع پیشرفت و ارتقای حزب ، مستلزم گسترش تشکیلات آن است .  گسترش تشکیلات حزب هم از طریق جلب و جذب منسوبین سابقه جنبش چپ کشور به حزب ممکن و میسر است و هم از طریق جلب و جذب خون تازه یعنی سرباز گیری از میان توده های مبارز و پیشرو ، به ویژه جوانان و بیشتر جوانان روشنفکر ( شامل دختران و پسران ) که تازه سر بلند کرده و علیرغم تمامی عقبماندگی ها و سر درگمی  های فکری و سیاسی ، در بدر به دنبال خط و تشکیلات مبارزاتی می گردند . اما کاملا لازم است که تناسب میان این دو عرصه گسترش صفوف حزب را در نظر گرفته و عرصه های عمده و غیر عمده را با هم بصورت عوضی در نظر نگرفت . واضح است که ما در مرحله پیشبرد پروسه وحدت و در مرحله کار تحکیمی یکسال گذشته بصورت عمده روی منسوبین سابقه جنبش کشور تکیه کردیم . اما نا درست است که در کار گسترشی آینده مان عرصه جلب و جذب منسوبین سابقه جنبش کشور و به عبارت دیگر جلب و جذب شعله ئی های سابق را به مثابه عرصه عمده کار تشکیلاتی مان در نظر بگیریم .
 
  واقعیت این است که لب و لباب جنبش مائوئیستی کشور اکنون در حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان فشرده شده است ، به قسمی که می
 توان گفت بیرون از آن در واقع جنبش زنده ای که علائم حیاتی مبارزاتی روشن از خود نشان دهد ، دیگر بصورت باالفعل وجود ندارد .

اکثریت قریب به اتفاق شعله های سابق بیرون از حزب که تا حال زنده هستند ( از لحاظ بیولوژیکی ) ، یا آنچنان بیکاره و " بی شیمه " شده اند که بلند کردن آنها در شرایط فعلی برای حزب غالبا نا ممکن است و یا اینکه بد تر از آن به انحرافات ایدئولوژیک – سیاسی عدیده دچار هستند . علاوتا هم اکنون خیل عظیمی از آنها در خدمت اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده قرار دارند و از این بابت امتیازاتی بدست آورده اند که در دوره های قبل از تجاوز امپریالیست های امریکائی و متحدین شان بر افغانستان ، در خواب هم نمی دیدند . البته باز هم می توان برای جلب و جذب عناصر معینی از شعله ئی های سابق به صفوف حزب تلاش و کوشش به عمل آورد . ولی این عرصه کار بسیار محدود است و ثمره آن نیز بسیار معدود خواهد بود .

   بر علاوه باید توجه داشت که افرادی از شعله ئی های سابق بیرون از حزب که فکر می کنند هنوز شعله ئی باقی مانده اند ، غالبا گذشته نگر اند و خاطرات خوش بر حق و یا ناحق گذشته را حد اعلای تکامل مبارزاتی می دانند و حسرت گذشته ها را می خورند . آنها یاد و خاطره جانباختگان شعله ئی را به سبک خود شان گرامی میدارند و برای آنها ناله سر می دهند و بعضا هم اشک می ریزند . اما نه بخاطر آنکه راه آنها ادامه یابد و تکامل داده شود ، بلکه بخاطر آنکه بگویند دیگر کسی و کسانی در افغانستان نمانده اند که   بتوانند کاری راه بیندازند و کارستانی بیافرینند .  
      می توان امید وار بود که در آینده ها ، مادامی که شگوفائی مبارزاتی حزب در سطح جامعه متبارز شده و صفوف حزب " پر جمع و جوش " گردد ، تعداد نسبتا زیادی از شعله ئی های سابق به سوی حزب بیایند ، ولی در حال حاضر که حزب ضعیف است و صفوف آن نیز معدود و محدود ، چنین چیزی امکان ندارد . البته چنین امکانی نیز در آینده در صورتی می تواند به وجود بیاید که  مبارزات فشرده و جدی ای علیه خطوط انحرافی  به عمل آید و علل و عوامل ایدئولوژیک – سیاسی تسلیم طلبی ها و به بیراهه رفتن های گذشته و کنونی در میان شعله ایهای سابق ، بصورت همه جانبه افشا و بی نقاب گردد . از این جهت باید چنین مبارزه ای را بصورت اصولی ، سنجیده و پیگیر به پیش برد . یقینا چنین مبارزه ای نتایج زود ثمر نخواهد داشت ولی پس از مدتی پا بپای قوتیابی و شگوفائی مبارزاتی حزب ، نتایجش را نشان خواهد داد .
  در حال حاضر ، حزب ناچار است برای گسترش تشکیلاتی خود عمدتا روی جلب و جذب توده های مبارز و پیشرو که از ناملایمات شرایط حاضر در رنج بوده و قویا خواهان تحول اند ، به ویژه جوانان ( اعم از دختر و پسر ) یعنی نسل جدیدی که سر شار از نیرو و توان مبارزاتی است و به آینده می نگرد ، تکیه نماید .  به عبارت دیگر عرصه عمده برای گسترش صفوف حزب ، توده های تحت استثمار و ستم هستند که موقعیت عینی شان آنها را   در ضدیت با مجموع سیستم امپریالیستی  جهانی ، به ویژه امپریالیست های اشغالگرو ارتجاع بومی ، به ویژه رژیم دست نشانده ، قرار می دهد . گسترش تشکیلاتی حزب موضوع نیست که عمدتا از طریق جلب و جذب انفرادی این شخص و آن شخص و دعوت و تنظیم منفردین توسط این رفیق یا آن رفیق حزبی به صفوف حزب متحقق شده بتواند . البته چنین روشی را نمی توان تحریم کرد ، اما موثریت چندانی ندارد . بهترین راه گسترش تشکیلاتی حزب سازماندهی مبارزات عملی و توده ئی و جلب و جذب پیشروان مبارز به صفوف حزب است .  قدر مسلم است که در کشوری با شرایط مستعمراتی – نیمه فئودالی مثل افغانستان ، شکل عمده تشکیلات ارتش است و شکل عمده مبارزه جنگ . بنابرین تا زمانی که جنگ خلق در شکل مشخص کنونی خود یعنی جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی بر پا نگردیده و حزب علنا در میدان کارزار مبارزاتی کشور قد علم نکند ، نمی توان آنرا به یک حزب بزرگ و وسیع مبدل نمود .  حتی مقدم بر این تا زمانی که جنگ بر پا نگردیده و حزب دارای نیروی نظامی و پایگاه های انقلابی نباشد ، نمی توان حزب را تا سطح یک حزب واقعی مارکسیست – لنینیست – مائوئیست یعنی حزبی که واقعا و بصورت باالفعل و در میدان عمل مبارزاتی " حزب سیاسی پرولتاریا و پیش آهنگ پرولتاریا در افغانستان " باشد ، ارتقا داد .
به این ترتیب ، نمی توان انتظار داشت که در شرایط قبل از برپائی و پیشبرد       جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی بمثابه شکل مشخص کنونی جنگ خلق ،  صفوف حزب وسیعا گسترش یابد و به یک حزب توده ئی مبدل شود . ولی در عین حال باید توجه داشت که بدون یک کمیت و گستردگی حد اقل حزبی نمی توان دست به جنگ زد و آنرا پیش برد . برنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) در اینمورد می گوید : " اما  آمادگی تشکیلاتی حزب برای آغاز جنگ صرفا به استحکام تشکیلاتی حزب خلاصه نمی گردد ، بلکه درجه معینی از گسترش تشکیلاتی حزب را نیز در بر می گیرد . حد بسیار معین و مشخصی برای گسترش تشکیلاتی حزب نمی توان در نظر گرفت . ولی اولا توسط یک حزب چند نفره نمی توان جنگ را آغاز نمود و ثانیا در شرایط استبدادی جامعه افغانستان ، گسترش وسیع صفوف حزب در شرایط قبل از  آغاز جنگ نمی تواند ممکن و میسر باشد . از این جهت راه موثر برای گسترش وسیع صفوف حزب ، برپائی و پیشبرد جنگ است ." ( برنامه حزب – مبحث تدارک برای آغاز جنگ – صفحه 132 )   در شرایط فعلی که ما در مرحله تدارک برای برپائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی قرار داریم باید فعالیت های تدارکی برای جنگ  محور تمامی اشکال مبارزاتی ما را تشکیل دهد .  یکی از عرصه های مهم تدارک برای آغاز جنگ ، تدارک توده ئی است . برنامه حزب در اینمورد میگوید :  " دومین عرصه تدارک برای آغاز جنگ ، تدارک توده ئی است . جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی جنگ توده ها است و بدون آگاهی ، خلاقیت و سازمانیابی آنان نمی تواند آغاز گردد و پیش برده شود . اما در مورد تدارک توده ئی برای آغاز جنگ باید بصورت جدی توجه داشت که توده ها از لحاظ آمادگی شان برای شرکت در عملیات آغازین جنگ و پیشبرد بعدی آن ، در یک سطح قرار ندارند ، بلکه به بخش های پیشرو ، میانه و عقبمانده تقسیم می گردند . فعالیت های تدارکی توده ئی برای آغاز جنگ ، عمدتا در میان توده های پیشرو متمرکز می گردد . در واقع پس از آ غار جنگ و پیشبرد کم و بیش موفقیت آمیز آن است که می توان توده های میانی را به سوی جنگ جلب کرد و توده های عقبمانده را ارتقا داد و یا لا اقل خنثی نمود . " ( برنامه حزب – مبحث تدارک برای برپائی جنگ … - صفحه 132 )    اکنون باید به تدارک توده ئی برای آغاز جنگ توجه جدی به عمل آورد و برای بردن آگاهی انقلابی در میان توده های پیشرو و سازماندهی و بسیج آنان در مسیر برپائی جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی برنامه های معین و اشکال مشخص سازماندهی توده ئی را رویدست گرفت . این برنامه ها و سازماندهی های مبارزاتی با توجه به شرایط و همچنان ضرورت های مبارزاتی ، می توانند مخفی ، نیمه مخفی و در صورت امکان علنی باشند و در اشکال مختلف و متنوع پیش برده شوند .  
     منظور از برنامه ها و سازماندهی های مبارزاتی علنی ، برنامه ها و سازماندهی های قانونی نیست .  منظور این است که ما باید روحیه مخالفت علنی علیه موجودیت قوای اشغالگر و رژیم دست نشانده و برنامه های آنان را در      میان توده ها تشویق و تقویه نمائیم و بصورت های مناسبی سازماندهی کنیم . مهم ترین شکل سازماندهی مبارزاتی توده های  پیشرو ، شکل سازماندهی مخفی آنان است . همچنان می توان به سازماندهی نیمه مخفی ( نیمه علنی ) آنان توجه کرده و اشکال مناسبی برای ان بوجود آورد . این اشکال سازماندهی را می توان در میان توده های پیشرو کارگر ، دهقان و خرده بورژوازی ، به ویژه در میان جوانان و زنان و دختران این طبقات پیش برد و در شرایط حاضربه قشر روشنفکر این جوانان و زنان و دختران توجه ویژه ای مبذول داشت .
در خلال پیشبرد این مبارزات توده ئی است که می توانیم پیشرو ترین و رزمنده ترین عناصر را بسوی حزب جلب و جذب کرده و صفوف حزب را گسترش دهیم و کیفیت توده ئی آنرا بهبود بخشیم . البته نا گفته پیدا است که در خلال همین مبارزات توده ئی  می توان رزمندگان شایسته ای برای جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی یافت و از لحاظ سیاسی و نظامی تربیت شان کرد .  در هر حال ما نباید مبارزه برای تحکیم بیشتر تشکیلات حزب را نادیده بگیریم . ما باید این مبارزه را بیشتر از پیش ارتقا و گسترش دهیم و از این طریق گسترش تشکیلات حزب بمثابه وظیفه عمده تشکیلاتی فعلی را هر چه موفقانه تر و شگوفا تر بسازیم .    

                                             
                               
گزارشی از اول ماه می سرخ در شهر برلین آلمان


اول ماه می روز جهانی کارگران را به کارگران سراسرجهان تبريک گفته و قرن 21 را قرن نابودی کامل استثمار و ستم و استقرار نظام کمونيستی آرزو مينمائيم .
     درآستانه قرن بيست و يک استثمار و ستم بر زحمتکشان جهان توسط امپرياليزم جهانی رو به افزايش است و دست آوردهائی را که خلق های کشورهای مختلف جهان بخصوص کشورهای اروپائی و امريکائي طی چند صد سال دراثر مبارزات سخت و جانکاه بدست آورده اند , امپرياليزم جهان خوار ميخواهد با « نظم نوين جهانی » اش ازآنها بگيرد .  تجاوز و تهاجم نظامی به کشورهای عراق و افغانستان و سرکوب خونين خلق های اين کشورها و استقرار پايگاههای نيرومند دراز مدت نظامی در افغانستان بمنظور حاکم گردانيدن قدرت امپرياليستی اش بر منطقه و تحت نظارت قرار دادن  کشور های منطقه بخشی از این سیاست جهانی امپریالیستی است . از لحاظ اقتصادی ، امپریالیست ها  توجه هر چه بیشتری  به استثمار مضاعف کارگران جنوب ،  جنوب شرق و شرق آسیا ، به ویژه کارگران چین به عمل می آورند . با استثمار مضاعف کارگران این کشور ها ، به ویژه چین ، با استفاده از نیروی کار ارزان ،  سرمايه های امپرياليستهای جهانخوار به سرعت سرسام آوری , افزايش يافته  ومنافع سرشاری به جيب های گشاد آنها سرازيرمی شود. از طرف ديگر طرح وعملی نمودن قانون هارتر بخصوص هارتر چهار مزد کار در اروپا را پائين آورده و بر خيل کارگران بيکارافزوده است . به اين ترتيب کارگران شاغل بخاطراز دست دادن کار و کارگران بيکاري که توسط بخشهای اجتماعی و يا مؤسسات کاريابی حمايه واعاشه ميشوند بخاطر بدست نياوردن کار از کمک به آنها کاسته شده و به سوی فقر ونگونبختی رانده ميشوند .
    اين « شرائط است که برای طبقه کارگر انگيزه و هدف خلق ميکند تا برای آن برزمد .  در واقع اين ايده که بدون ريشه کن ساختن سيستم سرمايه داری ميتوان مشکلات جامعه انسانی را بر طرف کرد يک فريب خطرناک است. » (کميته جنبش انقلابی انترناسيوناليستی -- 1 می 2003)
کارگران جهان بايد بخود آيند و با مقاومت و مبارزه استثمار و ستمی را که در سراسر جهان توسط عدة قليلی که زمام امور را بدست داشته و بر جهان و ميلياردها انسان زحمتکش حکم ميرانند , سرنگون و به زندگی زالو وار آنها خاتمه داده  و نظامهای سوسياليستی را به وجود بياورند.
اول می ممثل مقاومت و مبارزه کارگران امريکا  وسرکوب خونين آن مبارزه توسط نظام ستمگرآنکشور در يکصد سال گذشته است . کارگران طی اين قرن دوبار و در دو کشور پهناور انقلاب نموده و نظام سوسياليسی شان را مستقر نموده و برامپرياليزم جهانخوار ضربات سختی را وارد نمودند , هرچند بنابه دلايلی چند سوسياليزم درآنکشورها نتوانست دوام يابد وبه جهانی شدن نظام کمونيستی بيانجامد ؛ ولی دستآورد های درخشانی از تجارب خلق های آنکشورها برای کارگران و ساير زحمتکشان جهان باقی مانده  که در حال حاضر در مناطق تحت سلطة دولت خلق در نيپال از آنها استفاده شايان توجهی گرديده و در پيشبرد اهداف ( م . ل . م ) در احزاب و سازمانهای مائويستی جهان و جنبش انقلابی انترناسيوناليستی بحيث ممد برازنده مورد استفاده قرار گرفته است و ميتواند به انقلابهای آتی مدد رسان موثری باشد. کارگران و ساير زحمتکشان در اين انقلابها است که فقط زنجيرهايشان را ازدست ميدهند و سرانجام پيروزی سرتاسری آنها و نابودی امپرياليزم  حتمي است .
اول ماه می امسال مصادف به روزيکشنبه بود . اکثريت شرکت کنندگان در جريان دو هفتة گذشته به برلين رفته بودند تا در تدارکات ميتنگ و راهپيمائی اول ماه می با رفقأی مقيم آن شهر همکاری مشترک نموده ودرهرچه باشکوه تر برگزارشدن آن , سهم بگيرند.
زحمات وسهمگيری همه جانبه رفقائی که طور شبانروزی درين گونه  محافل , مجالس ,  کنفرانس ها و راهپيمائی هايي که بر ضد عملکردهای امپرياليزم و ارتجاع جهانی در سراسر اروپا ماهانه چندين بار برپا ميگردد , قابل قدر و افتخار است. سهمگيری فعال ,  پرتحرک وبی باکانة بلا وقفة اين رفقأ بيننده را به وجد آورده و به تحرک واميدارد .  يکی از دلايلی که هر روز به تعداد شرکت کنندگان در اکسيونهای ضد امپرياليستی وارتجاعی افزوده ميشود هم همين است . عجب توانمنديي دارند اين رفقأ . تحمل وبردباری ,  گذشت وازخود گذری اين رفقأ واقعاً قابل ارج وافتخاراست . اين رفقأ علاوه بر سهمگيری در کارهای تدارکاتی اکسيونها درخواندن مقالات پرشور , بيان شعارهای کوبنده وتوزيع اعلاميه ها و نشرات کمونيستی که حامل پيامهای بيدار کننده به توده ها وافشأ نمودن چهره های کريه رژيمهای وابسته واربابان« دموکرات » آنها است , خروشندگی تازه بخشيده و موج خروشان مبارزه را متحرک ومواج ترميسازند .  حتی بارها اتفاق افتاده که اين جوانان غيور با پوليس های غول هيکل خشن و ددمنش در گير شده اند که در نتيجه يا شديداً زخمی و ياروانة زندان گرديده اند.
ساعت هشت شام بود که قطار ما به برلين رسيد .  چهار نفراز همراهانم يکی نيپالی , ديگری فلسطينی ودوی ديگر ترکی وايرانی بودند . ما به نمايندگی از احزاب همرزم کشورهای مختلف با يک همبستگی انترناسيوناليستی به آنجا رفته بوديم تا در روز جهانی کارگر اشتراک نموده و پيام همبستگی وآمادگی خود ها را در پيشبرد وظايف والای انقلاب جهانی به زحمتکشان سراسرگيتی , ابرازنمائيم .
رفقائی که درآن شهر حضور داشتند درايستگاه قطاراز ما به گرمی استقبال نموده و ما را تا محل تدارک تظاهرات همراهی نمودند . خستگی از چهره هاي رفقا می بارید . با آنهم يکی از مسئولين با خوشروئی روبه ديگران نموده گفت: رفقأ خسته استند آنها را برای رفتن به خوابگاه هدايت نمائيد تا برای شرکت در پروگرام فردا , آماده شوند.
      رفيقی که وظيفه داشت تا من و رفيق نيپالی همراه ام را به خوابگاه هدايت نمايد , جوان آلمانی ميانه قد و خوش اندامی بود .  من او را بارها درمحافل و اکسيونها ديده بودم وهميشه آرزوی صحبت با وی را داشتم ؛ ولی تا آن شب چنين زمينة ای ميسر و مساعد نگرديده بود .
ترجيح داديم تا راه يکساعته را پياده طی نمائيم . در دو طرف جادة ای که مي پيموديم عکس ها وپلاکارت های گلگون در فاصله های نزديک بهم چسپانده شده بود . به رفيق گفتم معلوم ميشود خيلی زحمت کشيده ايد ؟ رفيق با خوشروئی و سربلندی جوابداد وقتی آدم کاري را مشترکاً انجام ميدهد خستگی و زحمت را احساس نميکند خصوصاً که قبلاً هماهنگي صورت گرفته و وظايف تقسيم شده باشد . رفيق نيپالی پرسيد ؟ حين چسپاندن اعلاميه ها کسی مزاحم شما نمي شود؟ رفيق لبخندی زده گفت : اين يک امرعادی است .  دشمن تلاش مينمايد تا هميشه تبليغات ما را خنثی نمايد ومردم را در بيخبری نگهدارد . بهمين سبب نگهبانان رژيم هميشه گوش به زنگ و درکمين نشسته اند . وقتی ميخواهيم تظاهراتی را براه بيندازيم  و يا ميتنگ و کنفرانسی را برپا نمائيم , هرچند اجازة آن را ميدهند مثلاً درخواست برگزاری تظاهرات فردا را چهارسال قبل داده بوديم که هنوز از طرف محمکه آلمان تائيدی آن به ما نرسيده ولی معمولاً چند ساعت قبل از برگزاری پروگرام و بعد ازآنکه پوليس ها و جواسيس رژيم کاملاً بر خط سير راه پيمائی مسلط گردند , برای ما ابلاغ ميگردد .  بعضی وقت ها نيزاتفاق مي افتد که اجازه نميدهند ؛ اما ما پروگرام خود را برگذار مينمائيم و برای اينگونه موارد هم آمادگی های لازم را قبلاً ميگيريم ؛ اما کوشش ميکنند تا نتوانيم پيام خود را بگوش مردم رسانده  وذهنيت آنها را برای شرکت درآن آماده سازيم . هر وقت ما اعلاميه يا پلاکارت چاپ مينمائيم تلفات را درنظر ميگيريم . تلفات زياداست ؛ اما به زحمتش می ارزد .  با دست اشاره به دو طرف سرک کرده گفت : اگر دقت نمائيد می بينيد که چند بار پلاکارت ها روی هم چسپانده و کنده شده اند .  رفيق راست ميگفت , بيننده با يک نگاه اين مسئله را درک ميکرد . به حوصله مندی و پشتکار اين رفقأ آفرين گفتم . رفيق ادامه داد ماميچسپانيم آنهامي کنند بازميچسپانيم بازميکنند . کار آنها سخت تر از کارما است ؛ زيرا يک نفرما سطل چسپ را در دست دارد , نفر دومی برس وسومی پلاکارت يااعلاميه را , هر ورق حد اکثر دو دقيقه را در بر ميگيرد وتا پنج دقيقة کاملاً خشک ميشود . وقتی پوليس هاميرسند چسپ خشک شده وکندن آن بسيارسخت است . آنها بايد ذره ذرة آنرا با ناخن ودندان بکنند! همه باصدای بلند خنديديم .
از رفيق پرسيدم ! اين کار بلا وقفه , شمارا خسته نمي سازد ؟  رفيق با سر بلندی وافتخار گفت :  يک کمونيست بايد خستگی ناپذير باشد . آن رفقائی که در ميدانهای نبرد نيپال , پيرو و ديگر نقاط جهان بل اوقفه ميرزمند , آن رفقائی که در سخت ترين و مختنق ترين شرايط و با قبول خطر شکنجه های طاقت فرسا و کشته شدن توسط دژخيمان بوش و باند در شهرهای پر نفوس امريکا دست به تظاهرات زده و خود را به ستونهای برق قفل و زنجير ميکنند تا دير تر به زندان برده شده وصدای اعتراض شان را نسبت به اعمال خصمانة نظام منحط حاکم بر جامعه بگوش جهانيان برسانند , آن رفقائی که درافغانستان , عراق و فلسطين در زير رگبار سلاحهای متجاوزين به ميهن شان و يا در زندانهای مخوف قرون وسطائی جان ميبازند و آن رفقائی که دراقصا نقاط جهان بخاطر نپذيرفتن « نظم نوين جهانی » بوش و باند , محبوس گرديده و شکنجه ميشوند , همه وهمه بيشتراز من خستگی ناپذيرهستند واگر ميخواهيم واقعيات موجود  و راه نجات را به توده های ميليونی جهان بنمايانيم بايد خستگی ناپذير, باشيم .
از رفيق پرسيدم : اگرممکن باشد ميخواهم بدانم که روش کارشما درپيشبرد وظايف چگونه است؟ رفيق تبسمی نموده گفت : همه کارهای ما به سرعت انجام مييابد ؛ زيرا عمرما کوتاه و وقت ما کم است . ما کارهای خود را به سرعت انجام داده و پيش ميبريم و وظايف آتی را به ديگرانيکه بعد ازما مي آيند ,ميسپاريم . به اين ترتيب درفش سرخی را که برافراشته ايم , هميشه و تا تحقق کامل کمونيزم برافراشته نگه خواهيم داشت . از موضوع دور نشويم . جريان کار ما اين است که وقتی تظاهرات بطور مثال همين فردا پايان يافت , طوريکه اطلاع داريد توسط  نمايندگان تمام  سازمانهای  شرکت کننده در ختم روز يک جمعبندی صورت ميگيرد ونتيجه گيری ها به سازمانهای مربوطه گزارش ميشود .  درفردای اين روز من و ديگر رفقا وظيفه داريم تا دوباره کارهای خود را جمعبندی نموده و نقاط ضعف و قوت را نشانی نمائيم . سپس يک استراحت کوتاه چند روزه مينمائيم .
رفيق نيپالی با لهجه شيرينش از رفيق پرسيد : دورة استراحت را چگونه ميگذرانيد؟ رفيق مکث کوتاهی نموده با خونسردی ومتانت گفت : درآن روزها جلسات تشکيلاتی خود را که نظر به مدت استراحت هرروزه و يا يک روز در ميان انجام ميشود , دائرنموده و به آموزش تئوريکی ميپردازيم ؛ زيرا يک کمونيست بايد هميشه به تجهيز دانش اش بپردازد تا در پيشبرد وظايفش دچارانحراف و تزلزل نگردد و وقت اضافی را به کاراقتصادی وتحصيل ميپردازيم . من فاکولتة انجينری را درهمين وقفه های کاری خوانده وخاتمه دادم واکنون دريک شرکت خصوصی کارسياه (کسی که کارسياه مينمايد بطور رسمی ثبت نبوده وبدولت ماليه و بيمه نميپردازد ) می نمايم و پولی را که ازآن بابت بدست ميآورم ، بعدازصرف مصارفم باقيماندة آنرا به تشکيلاتم ميسپارم تا درجاهائی که ضرورت است به مصرف برسد .
خانة ای که توسط رفيق به آن رهنمائی شديم يک اپارتمان يک اطاقه در يک محل قديمی شهر بود .  تازه وارد کنجکاو دراولين نگاه ميتوانست فرق زياد مردمی را که در رفت وآمد بودند با مردم ديگر مناطق درک نمايد . مردم اين محل بيشتر لباس های ساده کارگری به تن داشتند و سادگی و بی آلايشی از سراپای آنها نمايان بود . درجاه جاه محل عدة ای دورهم جمع بوده و پتاقی های دست داشتة شان را منفجر ميکردند وبدين وسيله به استقبال اول ماه می روز جهانی شان , ميرفتند.
خانة تيمی هرچند درهم و برهم ولی پاک وتميز بود , در ديوارهای آن عکس های رنگه وسياه وسفيد رهبران جنبش کمونيستی  چسپانده شده بود و در يک سمت اطاق الماری مملواز کتاب به زبانهای آلمانی , انگليسی و ترکی که بيشترآنها پوش سرخ داشتند , مشاهده ميشد .  رفيق نان وآب را بما نشان داده گفت من ميروم تا وظايف بعدی را انجام دهم ِ.
ميتنگ ساعت يک بعد از ظهرآغاز يافته و بعد ازآنکه نمايندگان جنبش انقلابی  بين المللی و چند حزب کمونيستی وکارگری بيانات شان را قرائت کردند , تظاهرات آغاز يافت .  تظاهرات با شکوه و پرابهتی بود . شور و شوق انقلابی همة راهپيمايان ر در برگرفته بود .  در پيشاپيش جريان درفش شش مترة که باآرم جنبش انقلابی انترناسيوناليستی مزين گرديده بود , قرارگرفت و به دنبال آن درفش های احزاب کمونيستی وجنبش مقاومت خلق های جهان , يکی بعد ديگرقرارگرفته بودند .  حاملين درفش ها با گامهای استوار و متين پيش ميرفتند و به نظرهای کنجکاو پوليس هائيکه لباس های مختلفی بتن داشتند کوچکترين توجه واعتنائی نداشتند .  سرودهائی ازکشورهای مختلف جهان ازميکروفون بلند گرديده  و راهپيمايان را به وجد مي آورد . بیرق های سرخ مواج مزين به پُرترت مائوتسه دون از فاصلة نسبتاً دور به دريائی ميماند که خون سرخ درآن جاری باشد .  من در طول مسير تظاهرات با نظری کنجکاو رفيق همرزم خود را که شب گذشته با وی صحبت داشتم ميجستم تا اينکه باالاخره اورا يافتم . او در پيشاپيش جمعيت در پشت ميکروفون قرارگرفته و با سردادن شعارهای انقلابی شور و شوق انقلابی در تظاهر کنندگان   مي آفريد و بدين  وسیله خستگی ناپذیر بودنش را نشان میداد
.

دومین تظاهرات کارگری در شیندند
( یکشنبه 15 می 2005 )

بعد از مرحله اول تظاهرات کارگری که که به تاریخ 19 دلو 1383 ( 7 فبروری 2005 ) در کمپنی سرک سازی  " گلسان – چوکوروا" –   G  G  J  V   -  اتفاق افتاده بود ، این مرحله دوم تظاهرات آنها به شمار میرود که در منطقه شووز – ولسوالی شیندند بوقوع پیوست ، البته این تظاهرات به تدریج خیلی شدید تر از مرحله اول آن گردید .  حادثه چنین آغاز شد : 
     کیفیت بسیار پائین غذا تعدادی از کارگران را به بستر مریضی  می اندازد . عده زیادی از کارگران در اعتراض به این وضعیت دست به اعتراض می زنند .  به هنگام خوردن غذای شب ، داکتران مسئول کلینیک خصوصی شرکت ، برای معاینه غذای کارگران میروند .  با ورود داکتران ، کارگران که توانائی دیدن کیفیت پائین غذا و مریضان در بستر را ندارند به این نتیجه میرسند که دست به شکایت بزنند . در حدود 350  نفر از آنها از کمپ معروف به  " کمپ افغانها" بیرون آمده وروبروی ریاست کار دفتر ترک ها بدون سر دادن کدام شعاری در یک نقطه تجمع میکنند و خواستار بهبود کیفیت غذای خود میشوند . صدای همهمه کارگران که در بین خود درحال صحبت بودند، سکوت شب را در هم می شکند   ساعت حدود 7 بعد از ظهر روز یکشنبه 15 می 2005  بود که این حادثه بوقوع پیوست .  رئیس ترک ها که ازین حرکت کارگران به خشم آمده بود جمعی از عساکر ترک را موظف کرد تا کارگران را خاموش نموده و به اتاق هایشان روان کنند . عساکر ترک با تمام سعی وتلاش خود خواستند از تجمع کارگران جلوگیری کنند ولی اگر از یک سو کارگران را متفرق میکردند از سوی دیگر دوباره کارگران تجمع میکردند . آنها خواستار بیرون آمدن رئیس ترک ها از اتاق کارش میشوند . بالاخره چون تلاش عساکر ترک به جایی نمیرسد از رئیس خود می خواهند تا خودش بیرون آمده وجوابگوی مشکلات کارگران باشد . وی همراه با مسئول کمپ که از تاجیکستان است بیرون می آیند . هنگامی که آنها بیرون می آیند ، کارگران همه ساکت میشوند .  در حالیکه در پشت سر رئیس ترک ها عساکر مسلح برچپک می ایستند ، مسئول کمپ از کارگران میپرسد که چرا در این محل تجمع کرده اید؟ چرا به اتاق های خود نمی روید؟ کارگران که واقعا ازین وضعیت خسته به نظر میرسیدند در جواب خواستار بهبود کیفیت غذا و رسیدگی کامل به وضع صحی شان شدند . اما در مقابل ،  مسئول کمپ با فحاشی های رکیک و سروصدای بدون کنترول ، زن و فرزند آنها را دشنام   داده و فریاد  میزند : "  کره خرها، مگربخانه خود هرشب گوشت وبرنج میخورید که اینجا از من توقع نان خوب دارید؟"
    یکی از کارگران که ازمردمان هزاره بود جلو آمد و گفت : اولا کسی به تو اجازه نمی دهد نام زن و فرزند ما را بگیری . ثانیا این حق ماست ، اگر ما درخانه خود نان و چای هم بخوریم ، در اینجا بنا به قولی که برای ما داده شده باید کیفیت غذای ما خوب باشد . اگر یک باردیگر زن و فرزند ما را دشنام بدهی جنازه ات را خودم به تنهائی در همین جا دراز خواهم کشید . "                    
    توضیحی در مورد شرایط کاری : کارگران واهل کسبه بطور شفاهی استخدام میشوند وکدام قرار داد رسمی باآنها بسته نمیشود . فقط بطور شفاهی شرایط کاری رابرای آنها درروز شروع کار گفته ونام آنها را درحاضری ثبت میکنند وازهمان تاریخ ثبت نام کار آنها آغاز میشود .  مطابق به شرایط کاری ای که برای کارگران وعده داده شدهAfs 
  / 6000  برای کارگران بطور ماهانه پرداخت میشود و بنا های حرفوی فی برج Afs   / 13000 معاش اخذ میکنند. شرایط دیگر عبارت اند از :  روزانه 8 ساعت کار، سه وعده غذای سالم ، فی برج دو روزمرخصی بدون کسر معاش ، تهیه آب برای حمام و غسل کارگران وشستن لباس ها ومحل مناسب برای استراحت تمام کارگران .                   
     بالاخره رئیس ترک ها قدم پیش گذاشت و به کارگران گفت :" اینجا فقط من هستم که دستورمیدهم وبه هیچ عنوان به شما اجازه خشونت را هم نخواهم داد .
فقط بهتر است هر کس اگر میل کار با کمپنی ما را دارد خشم خود را فرو برده وبه اتاقش باز گردد وگرنه سر از صبح اجازه کاردراین کمپنی رانخواهد داشت وازطرف من رسما رخصت خواهد بود ."                            
کارگران با خشم ونفرت بیشتر دوباره همهمه راه انداختند ، رئیس ترک ها فریاد زد : " حالا هرکاری میخواهید بکنید ، وعده من وشما فردا صبح ! " وبه طرف اتاق کارش باز گشت وعساکر ترک هم اطراف اتاقش را گرفتند . کارگران که دیدند کارشان نتیجه ای ندارد بطرف کمپ 
 LBG آمدند واز آمریکائیانی که درراس کار این کمپنی هستند تقاضای همکاری کردند ، زیرا شرکت گلسان یک Subcontractor   دفتر  LBG است ، یعنی یک قراردادی این دفتر به شمار می رود و  LBG  مسئول کلی تفتیش وارزیابی و کنترول آن دفتر میباشد . در اینجا کارگران به چنین جوابی مواجه شدند : " ما فقط مسئول کنترول کیفیت کاری آن شرکت هستیم وبه کارهای خصوصی آن در قبال استخدام وبرطرفی کارگر ودیگر پرسونل آن هیچگونه دخالتی کرده نمی توانیم . ما پروژه را به مبلغی در حدود 51  میلیون دالر به آن شرکت اجاره داده ایم وفقط کیفیت عالی کار را از آن میخواهیم . اینکه شرکت چگونه با شما برخورد میکند اصلا به ما ربطی ندارد . البته بهتراست تا از خود خشونت  نشان ندهید و صبر کنید تا خود شان متوجه شوند . شما که به تظاهرات آمده اید وبا این کار نشان داده اید که چه می خواهید ، حتما خود  شان  متوجه  شده اند .  به اتاق هایتان بروید وصبر کنید تا چه خواهد شد ، شکرخدا شما همه مسلمان هستید . خدا گفته که : " ان الله مع الصابرین "!   
    کارگران با دلی شکسته ومایوس وبا تنی خسته از کار وبا سری افتاده در پائین بطرف اتاقهای خود رفتند واینکه آخراین ماجرابه کجا کشانده خواهد شد  سوالی بود در دل هریک از آنها .        
    فردای آنروز یعنی روز دوشنبه 16 می ، ساعت 6 صبح طبق روال همیشگی کارگران را برای چای صبح فرا خواندند ، اما کارگران که واقعا مصمم بودند ، اکثرا صبحانه نخوردند . رئیس تر ک ها با شنیدن این خبر به همراه چهار نفر از فورمین های ساحوی وشش نفر عسکر مسلح به داخل کمپ آنها رفته وازآنها سوال کرد که چرا صبحانه خود را زهر مار نکردید ؟!!  مگر دلتان نمی خواهد به کارتان بازگردید ؟!!   
    کارگران معترض در جواب گفتند: " دراین جا کسی به ما رسیدگی نمی کند . کسی با ما مطابق قول داده شده برخورد نمیکند . برعلاوه همیشه توهین وتحقیر هم می شویم . به ما غذای سالم داده نمی شود، در اثر غذای شما اکثرا مریض می شویم . در حالیکه لباس های ما کثیف شده برای ما کسی آب نمی دهد تا آنها را بشوئیم . همه به حمام نیازداریم اما آب کافی برای همه میسر نمی باشد . آب آشامیدنی ما را از رودخانه میآورند، درحالیکه برای خودتان از دوحلقه چاه عمیق داخل کمپنی همه چیز میسراست و از تمام امکانات بهره مند هستید . کارگران  ترک  را  نسبت  به  ما  بهتر
رسیدگی کرده وبهتر نوازش میکنید و 8 تا 10 برابر ما برایشان حقوق پرداخت میکنید . مگر ما حیوان هستیم که با ما چنین برخورد میشود . با درنظرداشت تمام این مسایل وقتی از شما تقاضای رسیدگی می کنیم ، از یک طرف عساکر را برای سرکوب ما می فرستید ، از یک طرف به ما بی حرمتی میکنید ونام زن وفرزند ما را برباد می دهید . دیگر چگونه توقع دارید تا ما با شما کار کنیم . ما همه اعتصاب کرده ایم  وتا زمانیکه نیازمندی های ما مرفوع نگردد به کارخود باز نخواهیم گشت 
    رئیس ترک ها گفت : " بسیار خوب ، مشکلی برای من نیست ، هرکس که به کار نمی رود بیاید دفتر، معاش خود را گرفته و هرچه زودتر از کمپنی بیرون شود."   
    کارگران معترض گفتند: " ما ازین کمپنی نخواهیم رفت وکار هم نخواهیم کرد . تا زمانیکه از تمام بی عزتی های خود اظهار ندامت نکنید ورسما ازما معذرت نخواهید ونیاز ما را مرفوع نکنید ، ما همه اینجا می نشینیم تا حقیقتا با چشم خود ببینیم که مطابق گفته های خود با ما رفتارمی کنید!!"                 
     رئیس تر ک ها از این سخنان به خشم آمده وگفت : " معذرت که نخواهم خواست ، بلکه این حق من است وحق کمپنی تا انسانهای بی شعوری مثل شما افغانهای احمق را تربیه کنم." او درحالیکه با خشونت صحبت میکرد دونفر کارگری را که مقابل او بودند مورد ضرب وشتم قرار داد وبه عسکر ترک گفت : " نامردها چرا ایستاده اید ، این افغان های پلید و بی وجدان را بزنید !"  رئیس ، فورمین ها وعساکر همه بالای کارگران حمله کرده و با سنگ ، چوب و میله تفنگ آنان را یکی بعد از دیگری مورد لت وکوب قرار دادند و روی به دیگر کارگران کرده و گفتند:" هرکس از قانون ما سرکشی کند به چنین روز دچار خواهد شد . "  آنها چهار نفر از کارگران معترض را کشان کشان به موترهای خود بالا کردند تا به قرارگاه خود ببرند . ازین کارها کارگران به خشم آمده ویکباره برسروروی تر ک ها حمله ور شدند وهرچه که به دست شان می آمد بر سر و روی تر ک ها فرود میآوردند . ترک ها که دیگرمجال تحمل را نداشتند دست به سلاح برده وبا فیرهای هوائی معترضان رامتفرق کردند . این فیرها حدود نیم ساعت دوام یافت تا اینکه با مداخله مستقیم نیروهای مسلح محلی تحت قوماندانی آقا سید داود  فروکش نمود .  یکی از عساکر محلی به طرف رئیس تر ک ها رفت ومیله تفنگ خود را روی سینه او گذاشت و خواستار رهایی چهار کارگر بی دفاع گردید . عساکر ترک فی الفور هرچهار نفر را آزاد کردند . بعد از رهائی کارگران ، عساکر ترک ، فورمین ها و رئیس ترک ها را از محل حادثه بیرون کشیدند وبه کارگران معترض گفتند که مشکلات آنها را درنظر میگیرند وخود شان با رئیس تر ک ها صحبت میکنند.
  دراین هنگام یکی از کارگران بنام " استا خادم" که از مردمان هزاره میباشد مشت خود را پر از پوچک مرمی کرد وبرای دیگران نشان داد و گفت : " نگاه کنید که بیگانه ای دردرون خانه ما چگونه ازما پذیرائی میکند. این جواب نیک ترک  ها درمقابل کارگرانی است که بخاطر لقمه نانی به اینجا امده اند . " و بعد از آن رو بکارگران کرد وگفت : " دراین کمپ تمام کارگران هرگونه حقی که دارند باید به آن برسند ، این تر ک هایی که مرتکب چنین عملی شده باید از کمپنی اخراج شوند . "  بعد  به عساکر افغانی گفت که " آقا صاحب را بگوئید که اینجا بیاید تا ما مشکلات خود را برایش بازگو کنیم . "  قوماندان محلی برادر سید داود یعنی سید فضل احمد فرزند حاجی سیدوجان است که درجنگ علیه اسماعیل خان سهم داشت .  این جنگ به مستقر شدن نیروهای آمریکائی در فرقه 21 شیندند منجر شد . وقتی " آقا صاحب " که حالا بعنوان قوماندان محلی صاحب نفوذ است ، آمد و مشکلات را پرسان کرد ، چنین شنید :                  
" 1 - کارگران مدت سه برج است که معاش نگرفته اند ، امروز باید پرداخت شود. 

   2 - عساکری که بالای ما فیر کرده اند باید اخراج گردند.                         
   3 - رئیس تر ک ها و مسئول کمپ باید رسما از ما معذرت خواهی کنند .
   4 - طبق وعده ای که داده اند کیفیت غذای ما با کیفیت غذای کارگران ترک باید برابر باشد و همانند آنها آب آشامیدنی برای ما مهیا شود.               
   5 -  روزانه 4 ساعت اضافه کاری داریم، سراز فردا اضافه کاری ما باید داده شود.  
   6 -  آب کافی جهت غسل ، حمام ولباس شویی به دستر س ما قرار داده شود.                                           
 7 - اتاق های ما کانتینرهای فلزی است  ودرهوای گرم اصلا قابل زندگی نیست . باید پنکه برای ما داده شود. 
اینها نیازمندیهای ماست ، اگر به آن عمل نکنند، به اعتصاب خود ادامه خواهیم داد." 
    صحبت ها میان قوماندان محلی ورئیس ترک ها شروع شد . کارگران منتظر ختم کار بودند و کارگران ترک که از شدت کارپیهم چندین روزه خسته شده بودند ازحرکت کارگران افغانستانی خوشحال بودند ، زیرا میتوانستند در جریان اعتصاب کمی استراحت کنند .  
    بالاخره حوالی ظهر روز دوشنبه رئیس تر ک ها به همراه مسئول کمپ و قوماندان محلی به محل درگیری رفته وبا سر افتاده به پائین اظهار ندامت نمود و از کارگران به نمایندگی ازفورمین ها وعساکر خود معذرت خواست وبرای آنها وعده داد که سر ازامروز تمام خواست های شان بر آورده خواهد شد ، به استثنای اضافه کاری یومیه و اخراج عساکر ترک که دست به سلاح برده بودند . رئیس ترک ها در این دو مورد از کارگران عذر خواهی کرد و گفت که اجرا کرده نمی تواند . او می گفت که این کار از عهده رئیس من که درآنکارا، است بر می آید ومن هیچ وقت جرئت ندارم گزارش تظاهرات شمارا برای او ارسال کنم. 

    چاشت از غذای تر ک ها برای آنها داده شد ، تانکرهای آب صحی به کمپ آنها روان گردید ، تانکر ذخیره آب حمام پر شد ، آب کافی برای لباس شویی و نظافت داده شد ، پنکه برای هر اتاق توزیع گردید و معاش سه برجه کارگران پرداخته شد .  
ساعت 30 : 2 کارگران خوشحال برسرکار خود بازگشتند واوضاع ظاهرا به حالت عادی خود بازگشت .  بعد از آن فورمین ها در ساحه کار خیلی محتاطانه با کارگران برخورد می کردند وهرکدام به عوض یک نفر مسلح ، یک موتر بادی گارد با خود داشتند .                  
    آیا واقعا اوضاع به حالت عادی بر گشت ، آیا معذرت خواهی رئیس تر ک ها حقیقت داشت ویا بازی پشت پرده بود؟ آیا براستی حقوق کارگران که دعوا داشتند به آنها رسانده شد ؟ و ...   
نه خیر ، اینها همه توطئه بودند .
     درست 7 روز پس از تظاهرات ، تعداد مجموعی کارگرانی که اخراج گردیدند به 104  نفر رسید وجای آنها را کارگران محلی شووز وشیندند که از طرف آقا سید داود وآقا فضل احمد قوماندانان محلی معرفی شده بودند پر نمود ! آقا صاحبان فئودال هرکدام صاحب 500 تا 600 جریب زمین میبا شند که درطول جهاد خود بدست آورده اند !!! آنها کارگرانی را معرفی میکنند که ما هانه از Afs
  /500  الی Afs   /1500  از معاش ماهوار شان به نفع شخصی خود بعنوان حق سهم فیصدی بگیرند ودرمقابل نیروی 12 ساعته کار آنها را تحویل ترک ها بدهند!!!
درصحبت های رئیس ترک ها و آقا های صاحب نفوذ چنین بیان شده بود که کارگران را برای چند روز نوازش دهند تا بتوانند بمدت لازم از آنها کار بکشند . هر زمان کارگر جدید آمد آنگاه فی الفور آنها را میتوانند جواب دهند .  اینکه رئیس ترک ها بیان کرد که جرئت ارسال خبر تظاهرات آنها را به آنکارا برای رئیس خود ندارد یک دروغ محض برای فریب کارگران بی نوا بود ،  زیرا صبح روز دوشنبه 16 می بعد از فیر های هوائی ترک ها ، خبر مذکور به تمام جاهائی که که LBG
 وترک ها دفتر دارند بصورت کتبی ورسمی  انتشار نموده بود .
  اوضاع برای کارگران افغانستانی ، فقط درروز های اول ، دوم وسوم بعد از تظاهرات خوب پیش رفت ، ولی آهسته آهسته حالت سابق را به خود اختیار کرد و در روز هفتم بکلی به حالت روزهای قبل از تظاهرات برگشت وحتی خرابتر از آن گردید . کیفیت غذا آنچنان خراب شده که اکثر کارگران باقیمانده آشپزخانه را رها کرده بصورت انفرادی ویا گروپی بین خود اندیوالی دارند . 
300000نفر از نیروهای مسلح  800000 نفری ترکیه – که از نظر تعداد دومین ارتش ناتو است – در کردستان ، در شرق ترکیه مستقر شده اند . این نظامیگری در کردستان سالانه 8 میلیارد دالر هزینه دارد . رسانه های خبری گزارش کرده اند که در خلال جنگ های این دوره 80000 نفر جان شانرا از دست داده اند .    برای به دست گرفتن کنترل زندگی روزانه خود ، که بخاطر نتیجه ی سوء مدیریت بی صلاحیت قصر سفید در عراق بد تر شده است ، میدانستند .
بر اساس گزارش کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد که توسط جان زیگلز ، یک متخصص نامدار و معترض به گرسنگی جهانی تهیه شده است : از هنگام شروع اشغال توسط امریکا تعداد کودکان گرسنه درعراق تقریبا دو برابر شده است. زیگلر می گوید : بیش از یک چهارم کودکان عراقی به اندازه کافی غذا برای خوردن ندارند و تقریبا هشت در صد آنها گرسنگی می کشند .   تعداد عراقی هائی که توسط امریکائی ها زندانی می شوند طی ماه های گذشته 10400 یعنی دو برابر شده اند . این نشانه آن است که بر خورد میان مردم و اشغالگران در حال افزایش است .
دروغ گفتن به مردم خطرناک است و شرایط اشغال مردم را وادار به مقاومت می کند
.

استثمار بیرحمانه


    دم و دستگاهی است بنام  USAID   که میلیارد ها  دالر از پول کشور های امپریالیستی را در کنترل دارد . این پول ها در اختیار کمپنی ها و شرکت های بزرگ سرمایه داری کشور های مختلف قرار می گیرد تا برای اعمار پروژه های معینی مصرف گردد . یکی از این پروژه ها ، اعمار و ترمیم شاهراه های اصلی افغانستان است که طول آنها مجموعا به 7000 کیلومتر می رسد . این پروژه به کمپنی وسیع لویس برگر ( Lous Berger ) داده شده است . در جمله 7000 کیلو متر شاهراه های اجاره داده شده به LBG ، شاهراه قندهار - هرات به طول 650 کیلومتر نیزشامل میباشد .  LBG   نظر به بزرگی و وسعت پروژه ، قراردادی هائی را استخدام نموده است تا بتواند کار پروژه بزرگ خود را با اهداف و پالیسی های سیاسی اش به وجه احسن پیش ببرد . این شاهراه به پنج حصه تقسیم شده وهرحصه قرار ذیل به شرکتهای بزرگ کشورهای مختلف اجاره داده است: 

  1.  بخش هرات – شیندند (  110 کیلومتر ) برای شرکت هندی BSC به مبلغ 50 میلیون دالر .

  2. -  بخش شیندند – فراه رود ( Km 100 )  برای شرکت ترکی گلسان و چوکوروا GCJV به مبلغ0800000 5  دالر.

  3. -  بخش فراه رود – دلارام به فاصله Km   100 برای شرکت  ترکی کولنات  ( Kolnat )  .

  4. -  بخش دلارام – گرشک – به شرکتی از کشورعربستان  سعودی

  5. -  بخش گرشک – قندهار به یک شرکت جاپانی .

    پنج شرکت فوق را نیروهای امنیتی آمریکائی ، ترکی و آیساف با استخدام نیروهای داخلی و جهادیان مورد حفاظت قرار داده اند وتحت نام دفتر USPI مسئول امنیت شاهراه و کمپنی ها و وسایل وافراد آنها میباشند .
    در بخش شیندند – فراه رود که فعلا تحت کار است کارگرانی رامی بینیم که در حال کاراند و با شدت کار میکنند . نزد هرکارگر که برسیم ، بدون اینکه حرفی بزند با چشمان خسته که بیانگر عقده درونی او است  به شما نگاه میکند . از چشمانشان می فهمیم که شاید حرفی برای گفتن دارند ولی نمی توانند آنرا بر زبان بیاورند . آنها آخرین کوشش شان را به کارمی بندند  تا حرف دلشان را بیان دارند ، ولی فقط میگویند:" سلام، خسته نباشید صاحب ! " و سپس خاموش میشوند. اما می توان بخوبی فهمید و دید که چشمان خسته وافسرده آنها حرفی برای گفتن دارند . اگر موضوعی را بمیان بکشیم ، مثل این است که جرقه ای تولید کرده باشیم . درد دلهای آنها یکی دو تا نیستند بلکه کوهی از غم بر دل های شان سنگینی می کند . هرچه از آنها می شنویم نمایانگر استثمار طبقاتی ، ظلم ، زور، شقاوت ، اسارت ، بندگی و بدبختی هائی است که بر آنها تحمیل میشوند . اینها انسان هائی اند که در طول عمر خود تحقیر شده اند و تا این نظام استثمار گرانه و ستمگرانه به عمر نکبت بارش ادامه دهد باز هم تحقیر می شوند .
     شرکت GCJV   کارخود را در 24 سپتمبر 2004  آغاز کرده و تمام نیروهای کاری را که لازم داشته جلب وجذب نموده است .  البته دفتر USPI که با تکیه بر قوماندانان محلی وجهادی های صاحب نفوذ در منطقه حضور دارد در جلب وجذب افراد خود را سهیم می داند . کارگران از طریق قوماندان محلی به کار گماشته میشود . قومندان از استخدام کارگر محلی گرفته تا بنا وتا تهیه موترهای خورد وبزرگ وحتی تانکرهای مورد نیاز همه را برعهده خود میگیرد وبه کسی اجازه نمی دهد که بدون اطلاع وی کسی را به کار بگمارد .  کارگری که از طرف قوماندان وارد کار شده باید روزانه بمدت 10-12  ساعت برای کمپنی ترکی درمقابل مزدی که در حقیقت برای هشت ساعت است ، کار نماید و برعلاوه  فیصدی معینی از مزد تعیین شده خود را به خدمت قوماندان صاحب محترم که درمنطقه صاحب نفوذ است ، تقدیم بدارد .  درصورتیکه از این امر سر پیچی کند برعلاوه آنکه معاش وی پرداخت نخواهد شد ، بدون مزد از کاراخراج خواهد شد . درذیل به لست معاشات وفیصدی قابل پرداخت به قوماندان روشنی می اندازیم


شماره

موضو ع مورد قرارداد

معاش ماهانه یا روزمره سه وعده خرج

فیصدی پرداخت به قوماندان محلی

تعداد

1

موترهای چرخ لاری

ماه/$  2000

$  500 فی برج

8 عراده

2

موترهای تانکر آب پاش

روز/$  50

$15 درروز

4 عراده

3

موترهای سرف 4 دروازه ئی

ماه / $ 740

$  140 فی برج

9 عراده

4

موترهای بایفور 4 دروازه ئی

ماه / $ 800

$  150 فی برج

11 عراده

5

تانکر ذخیره تیل

عدد/ $2000

به تعداد 10 عدد تانکر از فرقه21 شیندند توسط خود قوماندان محلی به فروش رسید

6

عساکر امنیتی شاهراه

ماه / $300

$200 فی برج

110 تن

7

عساکر امنیتی داخل کمپ

ماه /$ 200

$100 فی برج

80 تن      

8

بنا

ماه / Afs 15000

Afs 2000 فی برج

40 تن

 

9

کارگر

ماه / Afs 6000

Afs 1500 فی برج

180 تن

10

دریوران موترهای خورد تیزرفتار

ماه / Afs 15000

Afs 2000 فی برج

10 تن

11

موترهای شخصی آقا سید داود

$  670

شخصی است

12 عراده

  
بعضی از کارگران که از حق خود دفاع کرده اند علاوه بر اینکه معاش آنها را قوماندان محلی به جیب زده است ، خود شان از کار اخراج گردیده اند .
بیائید ببینیم این قوماندان ارشد نیروهای جهادی چه شخصیتی میباشد؟ سید داود فرزند سید محمد ازاقوام نزدیک امان الله است که درجنگ علیه اسماعیل والی اسبق هرات شرکت داشته است .  وی بعد از مستقر شدن نیروهای آمریکائی درمیدان هوائی شیندند، به عنوان قوماندان با رسوخ منطقه سربلند میکند . پدرش که درمنطقه به نام سیدو جان یاد میشود توسط هلیکوپترهای نظامی آمریکائی به همراه امان الله به مدت هفت ماه به کابل برده شده و حفاظت و نگهداری گردید . وی بعد از اینکه اسماعیل به عنوان وزیر انرژی و آب رژیم  منصوب شده و به کابل برده میشود ، در اوائل ماه حمل 1384 دوباره به زادگاه اصلی اش بازگشت میکند . آقا سید داود ، فضل احمد برادرش و امان الله که از حمایت نیروهای امریکائی برخوردار اند در منطقه از زور وقدرت با معاشUSPI خود به شکل فجیعی ( که درجدول فوق دیدیم ) استفاده میکنند . علاوتا آقا سید داود بعنوان قوماندان ارشد نیروی امنیتی داخلی از طرف دفتر $  800 دربرج به کار گماشته شده است .
سید محمد ، پیرمرد 60 ساله ادعا دارد که از معاش اصلی اش 3000 افغانی برایش داده اند. نصیب الله کارگر جوان ادعا میکند که از 17 روز کار ، 13 روز معاش به وی داده شده است .  قرار بوده است سید داود برای 400 تا 600 کارگر افغانستانی گوشت گوسفند تهیه کند .  قرار داد وی با ترک ها از قرار Afs / 160 فی کیلو گوشت گوسفند میباشد ، اما وی برای کارگران گوشت مرغ یخ زده می آورد که فی کیلو 80 افغانی می باشد .
  سید داود دربازار شووز نانوائی شخصی دارد ونان بازار را از قرار فی قرص 8  افغانی قرار داد کرده است . ولی نانی که تهیه می نماید درحقیقت نان چهار افغانیگی است . سید داود تمام بیلرهای خالی قیر را فی بیلر 1  دالر خریداری میکند و فی بیلر  2   دالر به بازار میفروشد.
اعتصاب کارگران پروژه هرات میمنه
" شرکت آباد راهان پارس "را سراسیمه کرد.

روز دوشنبه  7 حمل 1384

    به تعداد( 60) نفر از کارگران پروژه هرات میمنه که توسط شرکت ایرانی آباد راهان پارس سرک هرات میمنه را قراراست اعمار نماید به اثرفشار، بی عدالتی وحق تلفی های زیاد دست به اعتصاب زده به دروازه ولایت هرات تجمع کرده وخواهان حقوق اضافه کاری ومزایای از دست رفته خود بودند.
کارگران مذکور ادعا میکردند که آباد راهان پارس از مدت ششماه به این طرف  اضافه کاری ( 200) نفر کارگر را که روزانه سه ساعت می شود  شرکت آبادراهان پارس علی الرغم وعده های قبلی به آنها نداده وحتی آنها را  کلا جواب داده است . کارگران مذکور که شامل نقشه بردار وکارگران ساده بودند اما دارای تجارب کافی در بخش راه سازی ، ادعا میکردند که :
کیفیت راه سازی شرکت آباد راهان در مسیر هرات میمنه بسیار ناکافی و خراب بوده با نورم ها واستندرد های بین المللی هیچگونه همخوانی ندارد . کارگران مذکور حتی مدعی بودند که هیئت نظاری ( مهندسین نظارت کار) ایرانی را نیز  شرکت مذکور خریداری کرده که از جریان کار بازدید بعمل نمی آورند .

 

به مناسبت اول می روز جهانی کارگر -  نقل از شعله جاوید دوره اول


پرواز شاهین

 

تو ای فرزند رنج ای کارگر ای اختر روشن     
گناهت چیست درپهنای این وادی درد انگیز
مگر موج  وجودت  را  نباشد  قدرت توفان
به  پا  بر خیز و با اهریمن افسردگی  بستیز
تلاش  گوهر هستی  مکن   در  ساحل  آرام 
که این ننگ است  ننگ پنجه زور آزمای تو,
تو موجی موج را بیمی نباشد از دل  گرداب
چسان  در  بند  افسون کهن بستند  پای  تو
چرا  در کوره  بیداد این  مشتی  ستم  گست
روان خویشتن سوزی و شمع غیر افروزی/
طلسم شوم این دون همتان  دد منش بشکن
که این بد گوهران را نیست سیری اززراندوزی
خروشان موج رزم انگیزشوبرخصم آتش زن
به صد رزمندگی پیکار خونین را پذیرا شو
مباد  افسردگی   روح   ترا  از  خنجر  بیداد
طلوع  مهر عالمتاب  زحمت  را  پذیرا شو
توشاهینی قفس بشکن به پروازآ و مستی کن
که برآزادگان داغ اسارت سخت ننگینست

 

 

مبارزه دو خط در حزب مائوئیستی نیپال

می 2005 – گزارش ویژه برای" جهانی برای فتح " به قلم گزارشگری از جنوب آسیا

 

      طی هفته های اخیر در مورد مبارزه مهمی که در حزب کمونیست نیپال (مائوئیست ) در جریان است ، گزارشاتی منتشر شد . با توجه به پیشرفت های بزرگ حزب و احتمال پیروزی سراسری انقلاب در دوره ی پیشاروی ، طبیعی است که اخبار مربوط به مبارزه در حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) توجه انقلابیون نیپال و جهان را به خود جلب کند .
        اخیرا مطبوعات خبر از بروز اختلاف میان صدر پاراچندا که رهبر اصلی حزب می باشد و رفیق بابورام باترای که یکی از رهبران قدیمی حزب است ، دادند . این خبر توسط بیانیه های مقامات حزبی مورد تائید واقع شد . اختلاف از مدت ها پیش در حال شکل گیری بود ، اما زمانی رو آمد که کمیته مرکزی حزب تصمیم گرفت رهبری را متمرکز کند و برای این منظور هر پنج عضو کمیته دایم حزب ، منجمله صدر پاراچندا را در راس حزب ، ارتش رهائیبخش خلق و دولت نو ظهور انقلابی قرار دهد . حزب به این اصل مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی اعتقاد دارد که رهبری سه ابزار اصلی انقلاب باید واحد باشد . اما علاوه بر این ، معتقد است که اکنون انقلاب در حال ورود به مرحله ای تعیین کننده است و ضرورت خاصی نیز برای این تمرکز وجود دارد . کمیته مرکزی همچنین می خواست با تاکید دوباره رهبری مرکزی صدر پاراچندا ضربه ای به گمانه زنی هائی که دشمن در مورد سرباز کردن شکاف و انشعاب در رهبری بالای حزب راه انداخته است ، زند .
     رفیق باترای مصرانه با تصمیم مبتنی بر تمرکز رهبری مخالفت کرده است . او خاطر نشان کرد که درون رهبری حزب " جنگ سرد " دیر پائی بر سر این موضوع که آیا اشغال پست های رهبری در حزب ، ارتش و دولت توسط یک شخص واحد صحیح است یا خیر ، موجود بوده است .              مشاجره بر سر " تمرکز " یکسری مسائل مهم دیگر را نیز در بر می گیرد . در مرکز آن این سوال قرار دارد که از تجربه تاریخی طولانی دیکتاتوری پرولتاریا در دولت های سوسیالیستی سابق ، منجمله از احیای سرمایه داری در آن کشور ها چه نتایجی باید بیرون کشید . پیش از این کمیته مرکزی حزب ، قطعنامه ای با عنوان " انکشاف دموکراسی در قرن بیست و یکم " را تصویب کرده بود . این قطعنامه به برخی از این تجارب می پردازد . اما این نیز روشن است که در زمینه درک از این مسایل حیاتی ، درون رهبری حزب اختلافاتی وجود داشته و عمیق تر شده اند . صدر پاراچندا بیانیه ای صادر کرده و گفت : مشاجرات درون حزب عمدتا حول مسائل مربوط به اعمال دیکتاتوری و دموکراسی پرولتاریا است و طبیعی است که حزب بطور جدی به بحث بر سر این مسائل بپردازد . وی همچنین تاکید کرد که باید یکسری مباحث همه جانبه ، نه فقط درون حزب بلکه در میان خود توده ها صورت گیرد . صدر پاراچندا می گوید : این یکی از طرق درگیر کردن توده ها در مورد مسائل " دموکراسی قرن بیست و یکم " می باشد .                               
        بیانیه صدر پاراچندا همچنین خاطر نشان می کند که علیرغم مبارزه مهمی که در جریان است کل حزب بر سر پیشبرد خط تاکتیکی ، منجمله تعرض استراتژیک علیه رژیم متزلزل اما خطرناک شاه گیاندرا ، متحد است . رفیق باترای همراه با رفیق هیلی بامی ، که یکی دیگر از رفقای رهبری است ، به سهم خود بیانیه ای صادر کردند که در آن اعلام کردند : " عناصر اپورتونیست و رژیم سلطنتی فاشیست همواره تلاش کرده اند با تبلیغات شریرانه این توهم را بوجود آورند که بین ما و رفیق پاراچندا ، صدر حزب پر شکوه ما ، چشم و همچشمی بر سر رهبری و عداوت شخصی وجود دارد . این صرفا نگرش طبقاتی ارتجاعی آنان ، سوء نیت و فقر دانش آنان را نشان می دهد . "   
       مطرح شدن سوالات حیاتی مانند اینکه چه نوع قدرتی باید ایجاد کرد و آن را چگونه اداره کرد ، چگونه از تجارب منفی و مثبت انقلابات پرولتری قرن بیستم در اتحاد جماهیر شوروی و چین درس آموخت ، عجیب نیست زیرا انقلاب نیپال بر دروازه های قدرت سیاسی سراسری می کوبد . این فرایندی است که مائوئیست ها آنرا " مبارزه دو خط " درون حزب می خوانند . مبارزه دو خط در حزب کمونیست ، بخشی لاینفک از کل پروسه انقلاب است . در واقع تاریخ نشان داده که چنان مبارزاتی می توانند موتوری باشند برای رساندن حزب به وضوح ایدئولوژیکی و سیاسی بالاتر و بر این مبنا دست یافتن به وحدت عمل و اراده ی عالی تر . 
    روشی که رهبری حزب اتخاذ کرده است ، منجمله در کشیدن این مباحث به میان توده ها و درگیر کردن آنها در بحث بر روی این موضوعات حیاتی ، تفاوت های مهمی را با بیشتر تجارب گذشته جنبش کمونیستی دارد . نیروهای اصیل مائوئیست سراسر جهان هدف این مبارزه مهم را که درون حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) انکشاف می یابد ، نظارت کرده و از آن می آموزند با این اعتقاد که حزب از درون آن قدرتمند تر ، متحد تر و توانا تر در پیشبرد انقلاب به سمت پیروزی سراسری و ساختن آینده کمونیستی ، بیرون خواهد آمد .

درگیری های مسلحانه در هرات

    امپریالیستهای یانکی وخائنین ملی  دست نشانده آنها برای آنکه نشان دهند تجاوزی در کار نیست از یکطرف روز استرداد استقلال افغانستان را جهت فریب واغوای مردم افغانستان " جشن " می گیرند و انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی دایر  میکنند واز طرفی روز پیروزی مجاهدین را به فال نیک گرفته و درین روز به جشن و شادی می پردازند و رژه نظامی وملکی خود را به نمایش میگزارند.
    مجاهدین درهشتم ثور 1371 قدرت را درکابل بدست گرفتند و به اساس همین فتح الفتوح خود هر ساله جشن های فرمایشی را به تاریخ 8 ثور به نمایش میگذاشتند . اما دولت آنها توسط نیروی طالبان سقوط کرد وبعد از شش سال دوره قرون وسطائی  درکشور، تجاوز نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا آغازشد . آنها بعد از تجاوز هم  جشن پیروزی مجاهدین را در تاریخ 8 ثور ادامه دادند، اما این نمایش مضحکه آنچنان پر از تقلبات و ساختکاری ها است که کمتر کسی به شفافیت آن باور دارد . اما توده بی دفاعی که در طول تاریخ رنگ شادی را ندیده ، بسیار زود در تله این نمایشات مضحکه می غلطند و درجشن های آنها شرکت میجویند.
     روز پنجشنبه 8 ثور 1384 شهر هرات نیز شاهد این جشن تقلبی بود . ولی در شب دوم یعنی جمعه شب ،  درگیری خونینی میان نیرو های پولیس و" اردوی ملی" بوقوع پیوست که در اثر این زد وخورد ها تعدادی از مردم بی دفاع قربانی گردید . اگرچه رادیو وتلویزیون هرات تعداد تلفات را اندک ذکر کرد اما حقیقت چیز دیگر یست !  حادثه چنین شروع میشود: یکنفر از سربازان " اردوی ملی " میخواست وارد کمپ زنان معارف گردد وبه یکی از زنان آن کمپ دست درازی کند که یکی از افراد پولیس دراین کار دخالت کرد وبه سربازاجازه داخل شدن را نداد. میان این دو جنگ لفظی شروع شد و سرباز " اردوی ملی" که بسیار خود سربوده وبه زور اربابانش بابائی میکند دست به تفنگ خود برده وبا تهدید وارد کمپ میشود . جنجال شروع می شود  وسرباز " اردوی ملی" با فیر چند مرمی یک زن و یک دختر را که نزدیک حادثه بودند به هلاکت میرساند . فقط چند دقیقه بعد از فیر تفنگ صدای دو انفجار شدید یکی در داخل پارکی که بنام" پارک ترقی" یاد میگردد و دیگری در مقابل دروازه کمپ قوماندانی امنیه شنیده شد وبه تعقیب آن درگیری خونینی میان هردوجناح درگرفت. افراد هر دوطرف درگیر بدون توجه به پر ازدحام بودن محل وبدون درنظر گرفتن احتمال تلفات زیاد اهالی ملکی ، به طرف همدیگر نارنجک پرتاب می کردند که با انفجار هرکدام آنها خون مظلومی برزمین می ریخت . عاقبت توده های به خشم آمده نیز با " اردوی ملی" در گیر گردیده و با سنگ وچوب آنها را از منطقه جشن به داخل ساختمان
ولایت عقب راندند .این درگیری تا ساعت 11 ونیم شب ادامه داشت.

    همزمان با این درگیری تلویزیون هرات برنامه های عادی خود را قطع وابلاغیه ذیل را به خوانش گرفت:
    " بسم الله الرحمن الرحیم ، همشهریان محترم شهرهرات ، طوریکه درجریان قرار دارید در اثر فیریک سرباز جاهل ، امنیت منطقه جشن مختل گردیده است، بناء از مردم شهید پرور شهر هرات جدا تقاضا به عمل میآید که آرامش خورا حفظ و به خانه های خویش باز گردند."
            
    این ابلاغیه حدود ده مرتبه از صفحه تلویزیون به خوانش گرفته شد ، اما جنگ تا حوالی ساعات یازده و نیم نیمه شب دوام یافت. دراثر این درگیری خونین 16 نفر کشته وبه تعداد 22 نفرزخمی گردیدند.
درجریان این زدوخورد ها و به تعقیب قرائت ابلاغیه  از تلویزیون ، عکس دو کودک خورد سال به سنین 7 و 9 ساله بر روی صفحه تلویزیون به نمایش گذاشته شدند و از یابنده آنها تقاضا میگردید تا اطفال مذکور را به ریاست رادیو وتلویزیون آورده و فامیلش را از پریشانی نجات دهد . اما براستی این بچه ها پیداشد؟؟

    فردای آنروز مسئله مشخص تر میشود، نه تنها این دو طفل بلکه حدود ده طفل خورد سال دیگر نیز ازمنطقه جشن ربوده شده بودند و فامیل های بی پناه شان با خشم و نفرین بدنبال گمشده های خود می گشتند . عده ای ازتوده ها اعم از اهل کسبه، کارگران بازاری و متعلمین اینک در مقابل ولایت تجمع کرده و با سر دادن شعارهای " مرگ بر کرزی " ، " مرگ بر اردوی ملی" ، "مرگ بر خیرخواه" و غیره ، بالای دفتر کار والی هرات حمله بردند . اگر چه این حمله در ابتدا با سختگیری نیروهای دولتی مواجه شد ولی کمربند امنیتی آنها را شکستانده و جمعیت وارد دفتر کار والی گردیدند . آنها شیشه های ساختمان ولایت را درهم شکسته ودوموتر دولتی را به آتش کشیدند . درجریان این زدو خورد ها یک تن کشته و 12  تن دیگر زخمی  شدند .          

  تظاهرکنندگان حدود چهارصد نفر را تشکیل می دادند که با شعارهای خود، خواهان محاکمه عاملین قضیه و برطرفی والی هرات بودند. آنها "اردوی ملی" را به برهم زدن امنیت وفساد اخلاقی متهم کردند . این تظاهرات تا ساعت 2 بعد از ظهر دوام یافت .
    بعد از ظهر همان روز هیئتی به سرپرستی محمد اسحق نوری، معاون لوی درستیز ومحمد هارون آصفی رئیس عمومی پولیس که از طرف وزارت دفاع و وزارت داخله آمده بود ، به دیدار جناب والی رفت تا گویا درمورد دلایل وقوع درگیری دراین شهر تحقیقات نمایند. شنبه شب 11/10 ثور اطراف ولایت حصار امنیتی کشیده شد واجازه ورود به هیچ یکی از اهالی شهر داده نشد .
    روز یکشنبه به جرم تظاهرات صبح شنبه وحمله به دفتر کار والی هرات پنجاه تن بازداشت گردیدند که سرنوشت شان تا حال معلوم نیست.

    طوریکه در برنامه واساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) نیز ذکر گردیده است :" حاکمیت دست نشانده به هر شکل و شمایلی  که  در آید ،  متشکل از خائنین  ملی خادم و خدمتگزار متجاوزین و اشغالگران امپریالیست است . این حاکمیت ازلحاظ طبقاتی بخش عمده فیودال ها وکمپرادوران را نمایندگی میکند . گردانندگان این حاکمیت عناصر جنایتکار، رهزن وچپاولگری هستند، که در ویرانی های کنونی کشور ودربه دری مردمان آن ، بصورت مستقیم ویا غیر مستقیم ، نقش های مهمی بازی کرده اند .  ترکیب اساسی حاکمیت پوشالی ، چه توسط خائنین ملی دربن بوجود آید ،  چه توسط لویه جرگه های " اضطراری" ویا " اساسی" و سرهمبندی به اصطلاح قانون اساسی و چه توسط انتخابات نمایشی ریاست جمهوری و پارلمانی توسط اشغالگران امپرالیست ، دست نخورده باقی می ماند و دچار تحول ماهوی ویا حتی تحولات جدی غیر ماهوی نمی تواند شود . خیانت ملی ونگهبانی از استثمار طبقاتی فیودالی وبورژوا کمپرادوری در ذات وسرشت این حاکمیت دست نشاده، که سرنوشت آنرا از ابتدا تا انتها رقم می زند، ریشه دارد .  شووینیسم و ستمگری ملی و مرد سالاری فیودال کمپرادور، خصلت های برجسته این حاکمیت ارتجاعی ستمگررا تشکیل میدهد. هویت ارتجاعی مذهبی ، یکی از تبارزات مهم ماهیت ضد دموکراتیک این حاکمیت استبدادی را میسازد."

( برنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) ...

 

درگیری برق آسای شورشیان مائوئیست با ارتش ترکیه
21 فبروری 2005 – سرویس خبری جهانی برای فتح

به تاریخ 14 جنوری 2005 بین چریک های حزب کمونیست مائوئیست ( ام کا پ ) و واحدی از نیروهای ارتش ترکیه جنگی در منطقه تونجلی کردستان ( درسیم ) روی داد که پنج تن از چریک های ارتش رهائیبخش خلق جانباختند . گرچه یکی از سخنگویان ارتش ترکیه ادعا کرد ارتش فقط دو کشته و پنج زخمی داشت ، اما حزب کمونیست مائوئیست اعلام کرد که چریک هایش هفت نفر از سربازان دشمن ، منجمله رئیس عملیات منطقه درسیم را کشته و ده نفر را زخمی کرده اند .                                        
    تعدادی از نیروهای دشمن هنگامیکه چریک ها قصد داشتند هلیکوپتر حامل فرماندهان را سرنگون کنند کشته شدند . ایلماز گوچ رهبر واحد چریکی جسورانه رفقایش را برای سرنگون کردن هلیکوپتر هدایت کرد و تیغه هلیکوپتر هنگام اصابت بر زمین به او خورده و بطور مهلکی وی را زخمی کرد .   درسیم در قلب کردستان ترکیه قرار دارد . منطقه محصوری است در جنوب شرقی کشور که به وسیله کوه های مونزور احاطه شده است . دژی طبیعی است که اندک راه هایش از میان دره های عمیق و باریک با شیار های تماشائی میگذرد . رژیم ناسیونالیست های عظمت طلب ترکیه سالها تلاش کرد تا این منطقه را ترک نشین کند و همواره با مقاومت مردم روبرو شد . در سال 1938 ارتش ترکیه برای سرکوب شورش درسیم 60000 نفر را قتل عام کرد . درسیم امروز نیز یکی از نقاط داغ شورش و مقاومت است . بعد از کودتای نظامی سال 1980 مبارزات قهر آمیز زیادی در منطقه رخ داد که عمدتا به وسیله نیروهای ناسیونالیست کرد  پ کا کا ( حزب کارگران کردستان ) علیه دولت ترکیه رهبری میشد . درسیم سنگر تاریخی نیروهای چریک مائوئیست در ترکیه نیز بوده است . هنگامیکه ارتش کارزاری را در منطقه آغاز میکند ، طبق قاعده معمول دولت 5 تا 10 هزار سرباز و بعلاوه میلیس روستا و نیروهای ویژه خود را بسیج میکند . پایگاه های ارتش در سراسر منطقه مثل قارچ روئیده و آنرا تبدیل به نظامی ترین نقطه کشور نموده است . رژیم ترکیه برای فرونشاندن مقاومت مردم مرتبا دست به جابجائی جمعیت می زند تا چریک ها بدون تکیه گاه توده یی شوند. به این ترتیب دهها هزار نفر را مجبوربه ترک خانه های شان کرده اند .
300000نفر از نیروهای مسلح  800000 نفری ترکیه – که از نظر تعداد دومین ارتش ناتو است – در کردستان ، در شرق ترکیه مستقر شده اند . این نظامیگری در کردستان سالانه 8 میلیارد دالر هزینه دارد . رسانه های خبری گزارش کرده اند که در خلال جنگ های این دوره 80000 نفر جان شانرا از دست داده اند . 

آقای جلال طالبانی رئیس تشریفاتی دولت تشریفاتی عراق

نقل از : سرویس خبری جهانی برای فتح

هیاهوی زیادی به دور انتخابات در عراق برپا شد . اما قوی ترین قدرت جهان نتوانست به نتایج مطلوبش برسد . انتخابات عراق دولت مستحکمی که امریکا بتواند بر آن تکیه کند ، بوجود نیاورد .
     پس از دو ماه کشمکش سیاسی برای تقسیم پست های اصلی حکومت عراق ، طالبانی رئیس جمهور شد . این رژیم ائتلاف نوکران امریکا و کانگستر های عراق است و پایه بسیار ضعیفی دارد . مقاماتی که تعیین شده اند عبارت اند از : رئیس جمهور ، دو معاون ر ئیس جمهور ، صدر اعظم و دو معاون صدر اعظم ، رئیس شورا و دو معاون رئیس شورا . همگی اینها از بدترین های جامعه عراق اند . مقام معاون صدر اعظم اصلا مبنای قانونی ندارد اما برای سرهمبندی کردن اتحاد کانگستر ها بطور فی البداهه اختراع شد . انتخاب کابینه یعنی قدم نهایی برای تشکیل حکومت نیز پر مجادله است .  
  اشغالگران امریکائی ، قبل از تعیین رژیم ، یکسلسله قواعد را به عنوان قانون انتقال حکومت تعیین کردند تا اطمینان حاصل کنند که سیاستمداران منتخب از منافع امریکا تخطی نخواهند کرد . یکی از شروط قانون انتقال این است حکومت باید توسط دو سوم آراء شورا انتخاب شود . این قانون همچنین یک اکثریت سه چهارمی را برای تغییر هر بند قانون الزام آور می سازد ، به قسمی که خللی بر اعمال اراده امریکا در شرایط ویژه وارد نشود و دست احزاب کردی که علنی ترین موافقین اشغال عراق هستند هنگام زد و بند با شیعه که پیروزی شان حتمی بود ، تقویت شود . باالاخره پس از مجادلات طولانی و نفرت انگیز احزاب بر سر تقسیم غنایم به توافق رسیدند . هیچ توجهی به آمال مردم به عمل نیامد . تمام توافقات پشت پرده انجام شد و حتی جلسات عمومی شورا به روی تماشاگران و مطبوعات بسته بود .
      جالب اینجاستکه رهبران شورا و حکومت جدید به ترتیب عکس انتخاب شدند یعنی نخست آن کس که اهمیت کمتری دارد انتخاب شد . تصمیم گرفته بودند برای ریاست شورا یک نفر سنی را انتخاب کنند که قرعه به نام حجیم الحسنی بر آمد . حسنی عضو حزب سنی اسلامی عراق است که بیشتر عمرش را در امریکا گذرانده است . وقتی این حزب در اعتراض به حمله نظامی به فلوجه خود را از دولت موقت ایاد علوی کنار کشید ، حسنی بجای ترک شغلش به عنوان وزیر صنایع ، از حزبش استعفا کرد . حسنی قدرتی ندارد و نوکر نوکر است . مافوق او جلال طالبانی رئیس اتحادیه میهنی کردستان ، که خود را بطور دربست به امریکا فروخته به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد .
وزیر خارجه ترکیه عبدالله گل شغل جدید را به طالبانی تبریک گفته و او را " یکی از سیاستمداران عراق که ترکیه بزرگترین اهمیت را برایش قائل است " نامید . وقتی نماینده رژیمی که مدتهاست دشمن قسم خورده خلق کرد است از یک سیاستمدار کرد تعریف و تمجید می کند ، باید به فکر افتاد . پیام عبدالله گل تاکید داشت که طالبانی نسبت به " تمامیت عراق " تعهد دارد و نه به حق تعیین سرنوشت ( حق انتخاب خود مختاری یا استقلال ) که مورد علاقه اکثریت عظیم مردم کرد در عراق است . رژیم تحت سلطه ترکیه که پایگاه نظامی امریکاست شدیدا از خود مختاری کردستان عراق و تاثیر آن بر اهالی کرد در خود ترکیه هراس دارد . طالبانی مورد پسند رژیم جمهوری اسلامی ایران که با آن دوستی دیر پائی دارد  نیز می باشد . 
  طبق گزارشات معامله نیز با مسعود بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان عراق شده است . قرار است در ازای حمایت از ریاست جمهوری طالبانی اداره کردستان عراق به وی واگذار شود  قرار است مرد قدرتمند دولت جدید صدر اعظم شیعه آن یعنی ابراهیم الجعفری باشد . با این حال وقتی جلال طالبانی در مراسمی می خواست انتخاب نهائی را اعلام کند ناگهان اسم ابراهیم الجعفری را نتوانست بیاد بیاورد و بجای آن تربیون را ترک کرد ! بعدا گفتند که  دچار عارضه سلب حافظه شده است . اما دو روز بعد در مصاحبه ای در تلویزیون امریکائی از صدر اعظم عراق با نام " زرقاوی " یاد کرد . زرقاوی رهبر القاعده در عراق است که تحت تعقیب امریکا می باشد !   
     به دلیل بی اعتمادی ها و منافع ناسازگار موجود در حکومت عراق است که وقتی طالبانی برای سکونت در قصر صدام به بغداد رفت ، 3000 نفر از پیشمرگه هایش را به عنوان محافظ با خود برد . 
     جعفری یکی از رهبران حزب الدعوه اسلامی است که اولین حزب مذهبی شیعه در عراق است و در سال 1958 برای نبرد با جنبش کمونیستی قدرتمند آنموقع بوجود آمد . از هنگام تولد جمهوری اسلامی ایران در سال 1979 ، رژیم ایران و سازمان های اطلاعات و ارتش آن الدعوه را تغذیه نموده اند .   
     دو معاون طالبانی عبارتند از عبدالمهدی عضوی از شورای عالی انقلاب اسلامی شیعه در عراق ، بزرگترین حزب شیعه در کشور که مستقیما توسط جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است و غازی الیاور . دو معاون صدر اعظم یکی احمد چلبی مامور سیا است که بنا به گزارشات قرار است مسئول امنیت شود و دیگری یکی از کارکنان حزبی کردی است . به نظر می آید هیچ گروهی را در عراق نمی توان یافت که به اندازه مقامات بالای حکومت عراق از یکدیگر متنفرباشند . برخی از ناظرین نوشته اند ترکیب این حکومت برای امریکا خطرناک است           چون قدرتمند ترین چهره در حکومت جدید از حزب الدعوه است که زمانی امریکا آنرا تشکیلاتی " تروریستی " به حساب می آورد و بسیاری از شیعه ها متحدین جمهوری اسلامی ایران می باشند . البته این وضع دارای پیچیدگیهای باالقوه و حتی خطرناک برای امریکا است ولی تا کنون امریکا و حمهوری اسلامی ایران خیلی از نزدیک برای ساکت کردن مقاومت عراق با یکدیگر کار کرده اند . مقتدا صدر روحانی جوان شیعه عراقی که سال گذشته شورشی را علیه اشغال امریکا رهبری میکرد ، به توصیه اکبر هاشمی رفسنجانی به پیروانش گفت سلاح های شان را به زمین گذارده و به انتخابات بپیوندند . باید بخاطر داشت در حالیکه امریکا نقدا روی تغییر رژیم در ایران کار میکند ، همچنین به دنبال یافتن برخی چهره ها از همین رژیم فعلی برای رژیم مورد نظر آینده اش است . اشغالگران برای آنکه پروسه انتخابات مطابق میل شان کار کند روی آیت الله سیستانی رهبر واقعی ائتلاف متحد عراق که هر دو حزب اصلی شیعه به آن تعلق دارند حساب کردند . سیستانی با روح الله خمینی تفاوت هائی دارد . اگر اعتقادات او را در قالب عبارات انجیل مسیحی بگذاریم ، سیستانی معتقد است : " آنچه را که متعلق به سزار است به سزار واگذار کنید " – یعنی برتری هر کس را که واقعا قدرت سیاسی را در دست دارد باید به رسمیت شناخت .  جان کول متخصص شرق میانه دانشگاه میشیگان در واشنگتن پست ( 15 گست 2004 ) در توضیح طرز تفکر سیستانی چنین می نویسد : " سیستانی معتقد است شیعیان هنگامیکه در سال  1920 بعد از جنگ جهانی اول علیه حکومت استعماری برتانیه در عراق شورش کردند ، مرتکب خطای استراتژیک شدند . برتانیه برای کسب حمایت بطرف اقلیت سنی چرخید و تا آخر قرن آنها را درون قدرت جای داد . سیستانی معتقد است اکثریت شیعه می تواند با بردباری و بشرط اجتناب از بیگانه شمردن امریکائی ها از طریق انتخابات به قدرت برسد . " در شرایط موجود امریکا نمی تواند فردی بهتر از سیستانی را برای پا بر جا نگاهداشتن رژیم دست نشانده اش در عراق بیابد . امپریالیست های امریکائی بخوبی اطلاع دارند که استقرار حاکمیت نو مستعمراتی در شرق میانه یا هر جای دیگر بدون استفاده از مذهب به عنوان یکی از ستون های اصلی سیاست و ایدئولوژی ، قابل حصول نیست .                          
     یکی از گزنده ترین مسایل پیش پای حکومت دست نشانده عراق این است که چه کسی وزارت نفت را به عهده خواهد گرفت . احزاب شیعه هم اکنون شرکت نفت جنوب را که دارنده میدان های نفتی عظیمی است ، کنترل می کنند . به آنها گفته شده روی پای خود شان باشند و دخالت یا تقاضای چندانی از مرکز نداشته باشند . احزاب کرد خواهان کنترل شهر کرکوک و حوزه های وسیع نفتی آن هستند که متعلق به شرکت نفت شمال است . کرکوک که بنا به نظر ناسیونالیست های کرد تاریخا شهری کردی است به شکل مسلطی مملو از مردم ترکمن شده است . صدام حسین سعی کرد کرکوک را از ترکمن ها و کرد ها تخلیه کرده و اعراب را به آنجا کوچ دهد . حال احزاب کرد سعی می کنند اعراب و ترکمن ها را بیرون کرده و کنترل ثروت زیر زمینی را در دست گیرند . وزارت دفاع و وزارت داخله نیز غنائمی کلیدی هستند .
مسئله جدی دیگر نقش رسمی اسلام در حکومت جدید و درجه حاکم بودن قوانین اسلامی ( شریعت ) است . طبق تعریف هر اندازه از اتخاذ شریعت به معنای به رسمیت شناختن اتوریته سیستانی میباشد . در بیشتر نقاط کشور هم اکنون شریعت توسط ملیشه های بنیادگرای   مذهبی اعمال می شود و زنان بطرزی جدی تحت ستم قرار دارند . این وضعیت در سراسر عراق ، هر آنجا که حاکمیت اسلامی مستقر شده ، حاکم است ، منجمله در زاغه ها بغداد و جنوب ، جائیکه ملیشه های مقتدا صدر قدرتمند است و البته در نقاطی مثل فلوجه طی ماه های زیادی که چریک ها شهر را اداره میکردند .   
 نهادینه کردن رسمی این رفتار با زنان گام قهقرائی بزرگی برای جامعه عراق است . این شاخص بهمان خوبی شاخص های دیگر نشان می دهد که رژیمی که زیر سایه تفنگ های امریکائی برقرار شده هیچ جنبه دموکراتیک ندارد . این حکومت مجموعه لجام گسیخته از عقبمانده ترین نیروهای طبقاتی و سیاسی عراق است که در عقبماندگی از هم گوی سبقت را می ربایند : رهبران قبایل و طوائف عرب و کرد و اتوریته های مذهبی مرتبط با مناسبات فئودالی ، همراه با سرمایه داران بزرگ وابسته به امریکا .                                                      
 حاکمین امریکا به این نیروهای مذکر اجازه می دهند درد وابستگی خود به تفنگ های اشغالگر امریکائی را با هتک حرمت از زنان تسلی دهند . امریکا برای پیروزمند کردن سلطه خود بر عراق از نظر اجتماعی و ایدئولوژیکی به عنصر پدر سالاری نیاز دارد .                               
 رای مردم یا اراده مردم به هیچ عنوان در شکل گیری این حکومت نقش نداشت . نخست توافق عمومی بین دزدان درگیر در ماجرا حاصل شد و سپس انتخابات برای مشروعیت بخشیدن به آن برگزار شد . مودل " دموکراسی " عراق شبیه " دموکراسی " لبنان است که مقام های حکومتی بین نیروهای طبقاتی و سیاسی مشابهی تقسیم شده است تا ائتلاف حاکم بین روسای قبایل و سرمایه داران کمپرادور متحد با آنها ، بوجود آید .  به دلیل تضاد مناقع شدید میان نیروهای تشکیل دهنده این حکومت و تشدید تضاد بین خلق و اشغاگران ( یعنی پایه ای ترین تضادی که بروز تمام تضاد های دیگر را مشروط میکند ) بعید به نظر می رسد که بتواند ثبات بیابد .   
یک روحانی شیعه که اکنون ساکن امریکا میباشد در دنور پست نوشت : " بدون استثناء باعراقی هائیکه من در داخل و خارج عراق صحبت کردم انتخابات روز یکشنبه را در درجه اول و مهمتر از هر چیز ، رای به خروج بلا فاصله نیروهای اشغالگر و ثانیا رای  برای به دست گرفتن کنترل زندگی روزانه خود ، که بخاطر نتیجه ی سوء مدیریت بی صلاحیت قصر سفید در عراق بد تر شده است ، میدانستند .  بر اساس گزارش کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد که توسط جان زیگلز ، یک متخصص نامدار و معترض به گرسنگی جهانی تهیه شده است : از هنگام شروع اشغال توسط امریکا تعداد کودکان گرسنه درعراق تقریبا دو برابر شده است. زیگلر می گوید : بیش از یک چهارم کودکان عراقی به اندازه کافی غذا برای خوردن ندارند و تقریبا هشت در صد آنها گرسنگی می کشند .   تعداد عراقی هائی که توسط امریکائی ها زندانی می شوند طی ماه های   گذشته 10400 یعنی دو برابر شده اند . این نشانه آن است که بر خورد میان مردم و اشغالگران در حال افزایش است . دروغ گفتن به مردم خطرناک است و شرایط اشغال مردم را وادار به    مقاومت می کند .