Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

 

خبر شديدا تكاندهنده و تاثر انگيز بود. روز ششم جوزا ( پنجم جون ) رسانه هاي خبري گزارش دادند كه در يكي از روستاهاي ولايت سمنگان در شمال افغانستان، دو كودك از گرسنگي مرده اند. اين كودكان پس از چندين هفته علف خواري، عاقبت در مقابل گرسنگي تاب مقاومت را از دست مي دهند و تلف مي شوند. اين خبري است كه بنا به دلايل گوناگوني انعكاس يافته است، در حاليكه رويداد هاي دردانگيز زيادي از اينگونه كه در اطراف و اكناف دور دست كشور اتفاق مي افتند، اصلا در رسانه ها انعكاس نمي يابند.
خبر مذكور از اين نظر نيز قابل توجه است كه اين حادثه درد انگيز در شمال افغانستان اتفاق افتاده است. شمال افغانستان به دليل داشتن خاك حاصلخيزتر، زمين هاي زراعتي وسيعتر، باران نسبتا بيشتر و رود خانه هاي پر آب تر نسبت به سائر مناطق افغانستان، از لحاظ توليد مواد غذايي مقام اول را در كشور دارا مي باشد. وقتي در چنين منطقه اي كودكان از گرسنگي بميرند، مي توان حدس زد كه در سائر مناطق وضع از چه قرار است؟     
رسانه هاي امپرياليستي از قبيل راديوي بي بي سي و غيره، وقوع حادثه درد انگيز مذكور را ناشي از بيدردي و بي توجهي سائر باشندگان قريه اعلام کردند. رادیوی بی بی سی براي دو روز پيهم در يك برنامه ويژه به تبليغ در مورد حقوق و وجايب همسايگان نسبت به همديگر پرداخته و داد سخن داد. هدف از اينگونه تبليغات و هياهوي رسانه اي روشن است. آنها مي خواهند كه اين حادثه و حوادث مشابه ديگر را به بي توجهي افغانستاني ها نسبت به همديگر، حتي نسبت به همسايه ها، ربط دهند و به اين طريق علل و عوامل اجتماعي چنين حوادثي را پوشيده نگهدارند. درينجا موضوع بر سر اين نيست كه بيخبري و بي توجهي كامل نسبت به همسايه ديوار به ديوار، آنهم در يك روستاي افغانستان كه معمولا تمامي ساكنين و يا اكثريت قريب به اتفاق آنان از يك طايفه بوده و با هم خويشاوند هستند، قابل نكوهش نيست. اما در مورد ايجاد شدن همين روحيه قابل نكوهش در ميان روستائيان افغانستان نيز قبل از آنكه به ملامتي افراد و اشخاص بپردازيم، بايد علل و عوامل اجتماعي آن را مورد توجه و دقت قرار دهيم.
چرا در شرايطيكه گويا در ظرف شش سال و چند ماه گذشته، تقريبا بيست ميليارد دالر كمك " جامعه جهاني " به افغانستان سرازير گرديده است، چنين حوادثي اتفاق مي افتند؟ جواب اين سوال روشن است. اين كمك ها در اساس به درد توده هاي مردم نخورده و نه تنها باعث كاهش فقر در ميان آنها نگرديده است، بلكه باعث فقير شدن بيشتر و بيشترآنها شده است. در قدم اول، بخش نسبتا بزرگ و قابل توجه اين " كمك ها " توسط مراجع خارجي و داخلي دولتي و غير دولتي حيف و ميل مي گردد و در قدم دوم بخش مورد استفاده در پروژه ها و برنامه هاي " بازسازي "، شديدا باعث عميقتر شدن و وسيعتر گشتن تفاوت ها و اختلافات طبقاتی میان طبقات و اقشار تحت استثمار از یک طرف و مشت قلیلی از استثمارگران از طرف دیگر می گردد و فاصله میان سطح زندگي فقرا و اغنيا را روز بروز بیشتر میسازد و در قدم سوم این " کمک ها " باعث نابودی بيشتر و بيشتر تولیدات داخلی و وابستگی روز افزون اقتصادی به کشور های خارجی، نه تنها کشور های امپریالیستی بلکه کشور های همسایه، مي گردد.      
همين مورد سوم را در رابطه با سكتور زراعتي كشور مورد توجه قرار مي دهيم:
در حال حاضر مهم ترين قلم توليد زراعتي افغانستان را ترياك تشكيل مي دهد كه به تنهايي در حدود 40 % عائد ناخالص ملي را مي سازد. در سراسر ولايات قندهار، هلمند و ارزگان كه بعد از سمت شمال بهترين منطقه زراعتي افغانستان محسوب مي گردد، بهترين قطعات زمين به كشت كوكنار اختصاص يافته است و مي توان گفت كه كشت غله تقريبا در اين مناطق از ميان رفته است. كما اينكه در ولايات ديگري نيز كشت كوكنار باعث تقليل كم يا زياد توليد غله جات گرديده است. در واقع از چندين سال به اين طرف اين كمبود ناشي از كشت كوكنار عمدتا از طريق وارد كردن قاچاقي و كم و بيش تجارتي آرد و برنج از پاكستان جبران شده است. طبعا چنين وضعيتي باعث گران تر شدن بيشتر آرد و برنج در افغانستان در مقايسه با سائر كشور هاي منطقه گرديده است. اين گراني بخصوص در مناطقي كه كشت كوكنار و توليد ترياك ندارند، فشار اقتصادي شديدي بر اهالي بخصوص اقشار وسيع دهقانان فقير بي زمين و كم زمين اعمال مي نمايد.  
از جانب ديگر " برنامه معيشت بديل " در خصوص كشت غله جات، نه تنها به افزايش توليد غله در كشور نينجاميده بلكه از يكجانب باعث تقليل در توليدات و از جانب ديگر باعث افزايش مصارف توليد گرديده است. مثلا تخم هاي بذري اصلاح شده ايكه از طرف منابع خارجي در ميان دهقانان ترويج شده است، تعداد زيادي از انواع بومي گندم در كشور را كه با آب و هواي مناطق مختلف كشور سازگاري داشته و كشت آن با احتياجات خوراكي اهالي و سيستم تهيه آذوقه براي حيوانات اهلي متناسب بود، از ميان برده و وابستگي شديدي به منابع تهيه تخم هاي بذري اصلاح شده به وجود آورده است. چون گندم توليد شده از تخم هاي بذري اصلاح شده نمي تواند به عنوان تخم بذري اصلاح شده مورد استفاده قرار بگيرد، كاشتكاراني كه كاملا به استفاده از تخم هاي بذري اصلاح شده روي آورده اند، ناگزير اند همه ساله با پرداخت قيمت هاي گزاف به شركت هاي خارجي و داخلي توليد تخم بذري احتياجات شان ازين ناحيه را مرفوع سازند. كاشتكاراني كه از گندم توليد شده خود شان به عنوان تخم بذري استفاده كنند، حاصلات شان تقليل مي يابد. ولي در صورتيكه آنها بخواهند تخم بذري اصلاح شده از شركت هاي داخلي و خارجي بخرند، بايد دو برابر قيمت گندم معمولي پول بپردازند و اين خود باعث افزايش مصارف توليد مي گردد. در هر حال مروج شدن تخم هاي بذري اصلاح شده باعث شده است كه توليد كاه گندم كه يكی از  آذوقه های عمومي براي حيوانات اهلي در افغانستان محسوب مي گردد، شديدا تقليل يابد، چرا که کاه گندم های اصلاح شده به عنوان یکی از آذوقه های حیوانات اهلی، بخوبی کاه گندم بومی قابل استفاده نیست. اين كاهش توليد، خود يكي از عوامل محدود شدن مالداري در كشور و تشديد فقر در ميان روستائيان محسوب مي گردد.
اخيرا بحران مواد خوراكه در سطح جهاني بالا گرفته است و بخش های بزرگی از اهالی کشور های تحت سلطه، که از قبل نیز غذای کافی در اختیار نداشتند و نیمه گرسنه بودند، عملا در معرض تهدید گرسنگی کامل قرار گرفته اند. جای گفتن ندارد که این بحران ثمره نظم حاکم جهانی امپریالیستی و سیاست های امپریالیست ها و وابستگان ارتجاعی آنها در کشور های تحت سلطه است.  در یک چنین جو بین المللی، به دليل سختگيري هاي حكومت پاكستان، که از یکجانب ناشی از کمبود آرد گندم در خود پاکستان و از جانب دیگر ناشی از خرابی بیشتر مناسبات میان رژیم حاکم در پاکستان و رژیم دست نشانده در افغانستان است، ورود قاچاقي آرد گندم از پاكستان تقريبا بصورت كامل متوقف گرديده و ورود تجارتي آن نيز تا حد زيادي تقليل يافته است. در نتيجه چنين وضعيتي قيمت يك بوجي آرد صد كيلويي تا 5000 افغاني يعني تقریبا به اندازه معاش دو ماهه يك معلم بالا رفته است. اين قيمتي است كه بايد تمامي افراد خريد خور، به شمول روستائياني كه آرد مورد ضرورت شانرا قسما و يا كلا می خرند، پرداخت نمايند.
اشغالگران و رژیم دست نشانده مداوما تلاش می ورزند که عامل اساسی کمبود کشنده مواد غذائی را به عوامل طبیعی و مشخصا خشک سالی های پیهم مربوط سازند. شکی نیست که از چندین سال به اینطرف خشک سالی در افغانستان وجود داشته و طبعا تاثیرات ناگواری بر تولید مواد خوراکی در کشور داشته است. اما این خشک سالی ها عامل اساسی کمبود مواد غذایی در کشور محسوب نمی گردد. عامل اساسی را باید در عوامل اجتماعی جستجو نمود.
سیستم زراعتی نیمه فئودالی افغانستان که در اصل نیز عقبمانده بود و از لحاظ میزان تولید در سطح شدیدا پائین قرار داشت، در اثر جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانه سوسیال امپریالیست ها، خانه جنگی های ارتجاعی جهادی ها و جنگ های جنایتکارانه میان طالبان و جهادی ها وسیعا تخریب گردید. این سیستم زراعتی تخریب شده نه تنها پس از تجاوز و اشغالگری امپریالیست های امریکایی و متحدین امپریالیستی و ارتجاعی شان تا هم اکنون باز سازی نگردیده، بلکه بیشتر از پیش تخریب و ویران گردیده است. در نتیجه با وجودی که نفوس کشور نسبت به زمان قبل از کودتای هفت ثور و تجاوز سوسیال امپریالیست ها بر کشور ( زمان قبل از شروع جنگ های ویرانگر سوسیال امپریالیستی و ارتجاعی ) دو برابر گردیده است، مجموع زمین های زیر کشت را حتی نمی توان در سطح همان زمان بر آورد نمود. بر علاوه همانطوریکه در سطور قبلی گفتیم، قسمت نسبتا زیادی از بهترین قطعات زمین های زیر کشت نیز به کشت کوکنار اختصاص داده می شود. به این ترتیب حتی در صورتیکه خشک سالی نیز نباشد، تولیدات زراعتی افغانستان به زحمت می تواند حد اکثر احتیاجات غذایی نصف نفوس کشور را بر آورده نماید و نصف دیگر باید از خارج وارد گردد.
افغانستان از لحاظ  منابع آب و زمین های قابل کشت فقیر نیست. اگر از این منابع طبیعی بصورت درست و اصولی یعنی بر مبنای منافع توده ها و در جهت پیشرفت و ترقی زراعت در کشور استفاده به عمل آید، نه تنها کشور از لحاظ تولید مواد غذایی خود کفا خواهد شد، بلکه می تواند مواد غذایی تولید شده اضافی اش را یا به خارج صادر نماید و یا ذخیره نماید، تا در ایام خشک سالی ها مورد استفاده باشد. درین کشور استعداد اعمار ده ها بند آبگردان و ذخیره آب برای استفاده در ایام خشکسالی وجود دارد و زمین های بایر وسیعی موجود است که به آسانی قابل تبدیل به زمین های رزاعتی حاصلخیز می باشد.
قسمت بیشتر آبهای افغانستان بجای استفاده در کشور به کشور های همسایه سرازیر می گردد. این وضعیت، در شرایط حاضر، در اکثریت قریب به اتفاق موارد، عمدتا ناشی از زور گویی های دولت های ارتجاعی کشور های همسایه نیست بلکه ناشی از ناتوانی در استفاده از این آب ها توسط  خود افغانستانی ها است. مثلا دریای آمو را در نظر بگیریم. نصف آب این دریا به افغانستان تعلق دارد. اما تعداد زیادی از روستاهای کناره سمت افغانستانی این دریای قابل کشتی رانی تشنه و بی آب اند و صرفا برای دو یاسه ماه ایام آب خیزی در فصل بهار قادر اند با استفاده از روش های عقبمانده آبیاری در سطح محدودی آب کشت و زراعت کم دامنه شان را تامین نمایند و در نه یا ده ماه دیگر سال آبی برای کشت و زراعت ندارند.   
اما گذشته از این مسائل خود خشکسالی های پیهم نیز مطلقا ناشی از عوامل طبیعی غیر قابل کنترل نیست. یک عامل مهم این خشکسالی ها نه تنها در افغانستان بلکه در سطح جهانی نیز ناشی از تراکم روز افزون گاز های مضره کارخانجات در جو زمین است که باعث بلند رفتن درجه حرارت در روی زمین می گردد و در مناطق معینی از کره خاکی باعث خشکسالی و در مناطق معین دیگری باعث بروز توفان های ویرانکن می گردد. نظام تولیدی استثمارگرانه حاکم بر جهان وسیعا به تخریب محیط زیست انسان می پردازد و کمتر در جهت رفع این معضله تلاش عملی می نماید. استفاده از مواد منفجره گوناگون در آزمایشات تسلیحاتی و جنگ ها توسط امپریالیست ها عامل دیگری برای تخریب محیط زیست است که به نوبه خود و تا حد معینی در ایجاد خشک سالی ها نقش بازی می نماید. مثلا در افغانستان، اشغالگران سوسیال امپریالیست وسیعا به نابودی جنگلات درین کشور دست زدند. این وضعیت نه تنها به مثابه عاملی در ایجاد خشکسالی درین کشور نقش بازی می نماید، بلکه در مواقع بارش باران باعث بروز سیلاب های ویرانکن نیز می گردد. در شرایط حاضر کاروایی های جنگی اشغالگرانه امپریالیست های امریکایی و متحدین شان نیز به نوبه خود باعث تخریب وسیع محیط زیست و بر هم خوردن منفی وضعیت طبیعی کشور می گردد.

به این ترتیب بروز خشکسالی ها نیز تا حد زیادی ناشی از عوامل اجتماعی کشوری و جهانی است و راه حل اساسی و نهایی آن نیز مبارزه برای نابودی این عوامل یعنی مبارزه برای سرنگونی نظام ارتجاعی استثمارگرانه حاکم بر افغانستان و جهان در جهت ایجاد نظام فارغ از هر گونه استثمار و ستم است. راه حل اساسی مشخص مسئله گرسنگی و فقر شدید توده ها همانا انقلاب ارضی بر مبنای شعار " زمین از آن کشتکار " به مثابه یکی از اهداف مهم انقلاب دموکراتیک نوین است. این شعار در شرایط کنونی باید در چوکات مقاومت ملی مردمی و انقلابی  علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده و در تابعیت از آن پیش برده شود.

 

بازگشت به صفحۀ اول