Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 


جمهوري اسلامي ايران: در يك دست شمشير در يك دست قرآن

انتخابات اخير رياست جمهوري در جمهوري اسلامي ايران و پيامد هاي بعدي آن، از يكطرف ماهيت استبدادي جمهوري اسلامي ايران و ازجانب ديگر ظرفيت انفجاري عظيم توده يي ناشي از تحميل چند دهه ارتجاع و استبداد اسلامي بر مردمان ايران را بخوبي و روشني نشان داد.
ايرانيان در انتخابات قبلي رياست جمهوري ايران، كه در نتيجه آن احمدي نژاد براي بار اول به رياست جمهوري رسيد، كمتر سهم گرفتند. دليل آن، نا اميد شدن بخش هاي مهمي از آنها، از برنامه ها و عملكرد هاي جناح " اصلاح طلب " جمهوري اسلامي ايران بود. اين وضعيت عملا به نفع جناح " اصول گرا " تمام شد. اين جناح پايه هاي اجتماعي و طرفداران خود را منظما سازماندهي و بسيج كرد و توانست به آساني انتخابات را ببرد.
اما اين بار بخش هاي مهمي از ايرانيان به برنامه انتخاباتي جناح " اصلاح طلب " كه عمدتا در برنامه انتخاباتي مير حسين موسوي نخست وزير سابق جمهوري اسلامي ايران متبلور شده بود، اميد بسته بودند و جناح " اصول گرا " نيز طرفداران خود را بسيج كرده بود. به همين جهت، اكثريت عظيمي از ايرانيان در انتخابات اخير سهم گرفتند.
مسلما جناح " اصلاح طلب " و مير
حسين موسوي انتخابات را برده بودند. اما جناح " اصول گرا " كه از يكجانب كنترل محكمي بر نيروهاي مسلح دولت دارد و در بحبوحه انتخابات بيشتر از پيش اين كنترل را تحكيم كرده بود و از جانب ديگر مسند رهبري ( ولايت فقيه ) در جمهوري اسلامي ايران نيز به آن تعلق دارد، نتيجه انتخابات را نپذيرفت و با توسل به يك حركت كودتايي، احمدي نژاد را برنده انتخابات اعلام كرد.
جناح " اصلاح طلب " و توده هاي متوهمي كه به اميد اصلاحات در جمهوري اسلامي، در انتخابات سهم گرفته بودند، از پذيرفتن نتيجه اعلان شده سر باز زدند و وسيعا دست به اعتراض زدند. براي مدت كوتاهي آنچنان اوضاعي شكل گرفت كه پاشيدگي وسيع و عميق در حاكميت را نشان مي داد و توان آنرا براي كنترل بر اوضاع جدا تحت سوال قرار داده بود. اعتراضات وسيع تر و وسيع تر شد و توده هاي عادي مردم ميداندار نبرد هاي خياباني شدند.
اما اين خيزش وسيع، هنوز يك انقلاب نبود. اولا به اين دليل كه محرك و انگيزه مستقيم اين خيزش، تضاد ميان دو جناح " اصول گرا " و " اصلاح طلب " خود حاكميت يعني جمهوري اسلامي ايران بود و ثانيا به اين دليل كه بخش اصلي شركت كننده درين خيزش را خرده بورژوازي شهري تشكيل مي داد و اكثريت عظيم كارگران و دهقانان بطورعموم درين خيزش سهم نداشتند.
مسلما اين خيزش پتانسيل مبدل شدن به يك خيزش انقلابي را داشت. اگر از يك جانب انقلابيون ايراني ظرفيت ايدئولوژيك – سياسي، توان تشكيلاتي و پايه توده يي داخل شدن قدرتمند در درون اين خيزش را مي داشتند و يا در حدي مي بودند كه اينچنين ظرفيت و توان و پايه را از طريق داخل شدن شجاعانه در درون خيزش به سرعت بدست آورند و از جانب ديگر كارگران و دهقانان، يا به دليل آمادگي خود بخودي و قبلي و يا به دليل سرعت و قدرت عمل نيروهاي انقلابي، به سرعت و وسعت عكس العمل نشان مي دادند و ميدانداران اصلي نبرد مي شدند، ما مي توانستيم شاهد يك انقلاب عليه جمهوري اسلامي ايران باشيم. چنانچه اينچنين خيزشي با فروپاشي غير قابل التيام جمهوري اسلامي و شرايط مساعد منطقه يي و بين المللي همراه مي شد، پيروزي انقلاب حتمي بود، در غير آن امكان اين وجود داشت كه حاكميت سركوبگر قادر به فرونشاندن خيزش شود و انقلاب شكست بخورد.
جمهوري اسلامي بخوبي مي دانست كه اگر خيزش برخاسته از ميان خرده بورژوازي شهري دوام نمايد، هم درز هاي دروني خودش و هم احتمال داخل شدن وسيع توده هاي كارگري و دهقاني به درون خيزش بيشتر و بيشتر مي گردد و انقلابيون نيز بيشتر و بيشتر فرصت مي يابند كه عقبماندگي هاي شان را جبران نمايند. بنابرين به سرعت عكس العمل نشان داد، در يك دست شمشير و در دست ديگر قرآن. قوت هاي مسلح بخاطر سركوب در خيابان ها سنگر گرفتند و خون ريختند و قرآن ناطق ( وليه فقيه ) نيز بخاطر فريب بر منبر نشست و فتوا صادر كرد، فتوايي كه هم فريب بود و هم تهديد.
به اين ترتيب، خيزش از طريق سركوب و اغفال خوابانده شد.
اما آبرو باختگي جمهوري اسلامي بطور كل و افشا شدن ماهيت سركوبگرانه آن ديگر غير قابل التيام است. رژيم كوشش خواهد كرد كه چانس دوام و جان گرفتن مجدد مخالفت و خيزش عليه خود را از طريق بگير و ببند هاي وسيع و دميدن به ادا ها و اطوار هاي ضد امپرياليستي و ضد صهيونيستي ارتجاعي، شديدا تضعيف نمايد.
مسلما پس از خيزش اخير و سركوب آن، انقلابيون ايراني و توده هاي مبارز آن كشور، چانس اين را دارند كه نگذارند جمهوري اسلامي مجددا به تحكيم دوره قبل از انتخابات اخير و تحكيم سال هاي قبل دست يابد و جناح " اصلاح طلب " حاكميت نيز نتواند وسيعا در ميان مردم توهم پراكني نمايد و انگيزه هاي مبارزاتي توده ها عليه كليت جمهوري اسلامي را به كجراه بكشاند.
روحيه رزمنده و جانبازانه اي كه دختران و پسران جوان خلق هاي ايران در جريان خيزش اخير از خود نشان دادند، نشاندهنده اين است كه پتانسيل انقلابي عظيمي در ميان خلق هاي ايران براي انقلاب وجود دارد كه اگر از قوه به فعل در آيد، كاخ استبداد و ارتجاع جمهوري اسلامي را قاطعانه سرنگون خواهد كرد و بر ويرانه هاي آن " شهر رهايي " را بر خواهد افراشت.
ياد جانباختگان خيزش توده اي اخير در ايران را گرامي مي داريم و آينده نبرد عليه ارتجاع جمهوري اسلامي را شگوفان و پيشرونده مي خواهيم.
به رفقاي مان در دل هيولاي جمهوري اسلامي ايران و در قعر گرداب ارتجاع سركوبگر حاكم، اطمينان مي دهيم كه ما از اينجا، از همسايگي ايران، از زير ساطور سركوب و دام فريب اشغالگران و دست نشاندگان شان، تلاش هاي دليرانه مبارزاتي شان را مي بينيم و شاد باش مي گوئيم و با دلهره و اميد واري نتايج اين مبارزات را مي سنجيم و تبليغ مي كنيم. يقين داريم كه چنانچه ما يا آنها بتوانيم روزنه اي بگشائيم، چانس گشودن روزنه ديگري در همسايگي نيز به سرعت و قدرت افزايش خواهد يافت.


بازگشت به صفحۀ اول