Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

درگذشت ملامحمدعمرامیر تحریک اسلامی طالبان و تاثیرات آن بالای طالبان


مدت زمان اندکی پس از برگزاری اولین دور مذاکرات رویاروی میان نمایندگان رژیم دست‌نشانده و نمایندگان تحریک اسلامی طالبان افغانستان در اسلام آباد پاکستان که با وساطت دولت پاکستان و شرکت نمایندگان دولت‌های امریکا و چین صورت گرفت، روشن گردید که ملا محمدعمر رهبر تحریک اسلامی طالبان افغانستان درگذشته است. درابتدا شخصی بنام حمزه به عنوان سخن‌گوی یکی از گروه‌های جداشده از طالبان (تحریک اسلامی محاذ فدایی) ادعا کرد که ملا محمدعمر در ماه اپریل سال 2013 توسط ملا اخترمحمدمنصور معاون ملا محمدعمر و گل‌آغامسئول کمسیون مالی طالبان کشته شده است. سپس تمامی رسانه‌های چاپی، صوتی و تصویری در پاکستان شایع ساختند که ملا محمدعمر دو سال قبل در اثر یک مریضی در یکی از شفاخانه‌های شهر کراچی پاکستان درگذشته است. پس از آن دولت‌های پاکستان و امریکا و رژیم پوشالی دست‌نشاندۀ اشغالگران در افغانستان نیز خبر مذکور را تائید کردند.
فقط پس از آن بود که طی اعلامیۀ مورخ 8 اسد 1394، به امضای شورای رهبری طالبان و خانوادۀ ملا محمدعمر، خبر درگذشت وی در اثر ابتلا به یک بیماری تائید گردید و این اعلامیه،که به زبان پشتو است،نه تنها در ویب سایت رسمی طالبان بلکه در توویتر شخصی ذبیح‌الله مجاهد یکی از سخن‌گویان طالبان نیز درج شد. در این اعلامیه ادعا گردید که وی در طول 14 سال گذشته هرگز از افغانستان خارج نشده و حتی برای یک‌بار هم به پاکستان نرفته است. برعلاوه در همین اعلامیه ادعا شد که درگذشت وی چند روز قبل رخ‌‌داده است، بدون اینکه تاریخ دقیق آن روشن شود.
در همین روز یک اعلامیۀ دیگر به امضای شورای رهبری طالبان نیز در ویب سایت رسمی طالبان درج گردید که در آن ضمن اعلام خبر تعیین ملا اخترمحمدمنصوربحیث امیر طالبان، توسط شورای رهبری طالبان، خبر درگذشت ملا محمدعمرنیز تائیدگردید. در این اعلامیه نیز تاریخ درگذشت وی روشن نشده است. برعلاوه پیام عیدی ملا محمدعمر که بمناسبت فرا رسیدن عید فطر در ویب سایت رسمی طالبان منتشرگردیده بود از ویب سایت برداشته شد و بجای آن اعلامیۀ تعیین ملا اخترمحمدمنصوربحیث امیر جدید طالبان در ویب سایت گنجانده شد.
پس از آن بود که خبر درگذشت ملا محمدعمراز زبان ملا حسن والی ولایت قندهار در زمان امارت اسلامی طالبان نیز نقل گردید.ملا حسن این خبر را تائید کرد و گفت که وی دو سال قبل در اثر مریضی در گذشته است. او همچنان مدعی گردید که:
«ملا اختر محمد و چند فرد نزدیک به وی "مشر ملا صاحب"را در حالت مریضی در وضعیتی قرار داده بودند که سایرین از وضعیت وی هیچ‌گونه اطلاع دقیق نداشتند.»
اخبار بعدی در مورد علت، محل و تاریخ درگذشت و حتی محل دفن جنازۀ ملا محمدعمر، که از زبان افراد خانواده اش و سایر شخصیت های مربوط به تحریک اسلامی طالبان افغانستان نقل گردیده است، نیز یا ضد و نقیض یا گنگ و مبهم بوده است.
بنابرینتا حال کاملاً واضح و روشن نگردیده است که:ملا محمدعمر چگونه، در کجا و در چه‌زمانی درگذشته است؟ ممکن است رازهای این درگذشت مرموز در آینده‌های دور یا نزدیک روشن گردد، ولی این نیز ممکن است که گوشه‌هایی از آن هرگز روشن نشود.
اما همان‌گونه که مرگ اسامه‌بن‌لادن سرانجام باعث تفرقه در تشکیلات القاعده گردید، درگذشت ملا محمدعمر نیز باعث تشدید تفرقه در میان طالبان و گسیخته شدن وسیع شیرازۀ وحدت در میان نیروهای آن‌هااز لحاظ سیاسی، تشکیلاتی و نظامی خواهد شد. اما گسیخته شدن وسیع شیرازۀ وحدت سیاسی، تشکیلاتی و نظامی نیروهای طالبان نسبت به بروز تفرقه در تشکیلات القاعده چند برابر جدی‌تر و گسترده‌تر خواهد بود.
اسامه‌بن‌لادن "موقعیت شرعی" ای مانند امیرالمومنین، خلیفه و غیره نداشت، اما ملا محمدعمرامیر المومنین امارت اسلامی خوانده می‌شد و حتی طالبان پاکستانی و تعدادی از جنگ‌جویان بنیادگرای اسلامی سایر کشورها به وی "بیعت" نموده بودند.
زمانی بنی‌صدر رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران گفته بود که:
«ردای ولایت فقیه فقط به تن "آقای خمینی" جور در می‌آید.»
وقتی پس از مرگ خمینی،ملاهای جمهوری اسلامی ایران یک ملای نارسیده به موقعیت "مرجعیت شرعی" مثل "خامنه یی" را جانشین او انتخاب کردند، گفتۀ بنی صدر در عمل اثبات گردید.
اما در مورد ملا محمدعمروضعیت از این هم بدتر بود و بدتر اسـت. او یک ملای معـمـولـی بود و از لحـاظ تحـصیـلات دینـی بـه موقعیت یک "مفتی" شرعی نرسیده بود، از لحاظ صحی سالم نبود و قوۀ نطق و بیانش نیز به شدت ضعیف بود و طالبان حتی در زمان حیاتش در مورد دفاع از موقعیت امیرالمومنین بودن وی مشکل ایدیولوژیکداشتند. "مفتیان" و"مراجع شرعی" تثبیت شده در افغانستان کسانی مثل ربانی، سیاف، پیر گیلانی و حضرت مجددی در میان اهل تسنن، شیخ آصف محسنی و محقق کابلی در میان اهل تشیع جعفریه و پسر بزرگ سید کیان در میان اهل تشیع اسماعیلیۀ افغانستان هستند که همه در موقعیت های تسلیم طلبانه ای مثل موقعیت "آیت الله سیستانی" عراق قرار دارند، در حالی که ملا محمدعمربه‌زحمت می‌توانست حتی در موقعیت مشابه با موقعیت "ملا مقتدا صدر" عراقیقرار داشته باشد، چرا که مثل او دارای نسبت خانوادگی ممتاز مذهبی نبود. ولی از آن‌جاییکه رهبر بنیان‌گذار تحریک اسلامی طالبان بود، سال‌های‌سال در رأس این تحریک قرار داشت و بهرحال در داخل افغانستان توسط سایر رهبران طالبان و ملاهای طرفدار آن ها به موقعیت رسمی "امیر المومنینِ" امارت اسلامی طالبان افغانستان رسیده بود، برای کل جنبش طالبان یک حلقۀ وحدت دهنده محسوب می‌گردید و در میان بزرگان، فرماندهان، جنگ‌جویان و روابط توده‌یی طالبان پرطرفدار بود.
بنا به‌همین دلایل بود که انشعابات به‌وجود آمده در میان طالبان در زمان حیات ملا محمد‌عمر و در زمان قبل از افشا شدن درگذشت وی یعنی پیوستن دسته هایی از طالبان به داعش و انشعاب "تحریک اسلامی محاذ فدایی" از طالبان، فقط دسته‌های کوچکی از طالبان را در بر گرفت و وسعت و دامنۀ زیادی نیافت. اما پس از آن‌که درگذشت وی افشا گردید، نه‌تنها نیروهای مرتبط به داعش در افغانستان گسترش یافتند، بلکه گروپ "تحریک اسلامی محاذ فدایی" نیز قوت بیشتر و گستردگی دامنه دارتری یافت و به تازگی در پیوند با داعشیان و به عنوان بخشی از طالبانِ تحت رهبری ملا محمد رسول بیشتر از پیش قوت گرفته است.
در تشکلات سیاسی و ساختارهای دولتی مبتنی بر رهبریت فردی، مرگ شخص رهبر چندین برابر نسبت به مرگ رهبر درجه اول از میان کلکتیو رهبری در تشکلات سیاسی و ساختارهای دولتی مبتنی بر رهبریت جمعی، تأثیرات سوء چندین‌جانبه به‌وجود می‌آورد، حتی در صورتی که این مرگ یک مرگ عادی و معمولی ناشی از پیری و یا مریضی غیر قابل علاج باشد. اما در صورتی که این مرگ یک مرگ مرموز و پر از رازورمز باشد؛ حداقل دو سال و چند ماه در مورد زنده بودن چنین رهبری به جنگ‌جویان و توده‌های تحت رهبری تشکل مربوطه و مردمان افغانستان و جهان دروغ گفته شده باشد؛ اسناد و اعلامیه های متعددی در طول حداقل دو سال و چند ماه بنام وی بیرون داده شده باشد؛ علت مرگاو سوء قصد به جان وی توسط "یاران نزدیکش" و یا استخبارات یک دولت خارجی باشد و یا حداقل احتمال آن وجود داشته باشد و بدتر از همه جانشینش نیز شخصی تعیین گردد که حداقل متهم به قتل او گردیده است؛ تاثیرات سوء مذکور به شدت نیرومند و گسترده خواهد بود و می‌تواند برای تشکل سیاسی و ساختار دولتی مربوطه ابعاد وحشتناکی بخود بگیرد.
هنوز دو روز از تعیین رهبر جدید طالبان بجای ملا محمد عمر آخوند نگذشته بود که ملاحسن والی زمان امارت اسلامی طالبان در قندهار مدعی گردید که ملا اخترمحمد منصوردر یک جلسۀ چند نفره و در غیاب اکثریت بزرگان طالبان بحیث امیر جدید طالبان تعیین گردیده است. وی مدعی شد که نه تنها کسانی مثل وی، ملاعبدالرزاق و ملا عبدالقیوم ذاکر و سایر بزرگان طالبان، طرفدار تعیین ملا محمد یعقوب پسر بزرگ ملا محمدعمربحیث جانشین او هستند بلکه بعضی از افراد شرکت کننده در جلسۀ ملا اختر محمد منصور نیز از کار خود پشیمان هستند و اکنون طرفدار تعیین ملا محمد یعقوب بجای پدرش می‌باشند.  گفته می‌شود که تعداد تمامی افراد شرکت کننده در جلسۀ تعیین ملا اختر محمد منصور بحیث امیر جدید طالبان 20 نفر بوده اند؛ اما در اعلامیۀ شورای رهبری طالبان راجع به جلسۀ مذکور ادعا گردیده است که:
«بعد از وفات ایشان، شورای رهبری امارت اسلامی و علماء کرام جید و مشائخ کشور برای تعیین زعامت جدید دست به‌کار شدند، اعضای شورای رهبری امارت اسلامی، مشائخ و علماء کرام که از اعتبار شرعی اهل الحل و العقد برخوردار هستند در جریان یک نشستی بعد از سلاح [صلاح] مشوره‌های طولانی و عمیق، دوست و شخص نزدیک و قابل اعتماد ملا محمد عمر مجاهد و معاون پیشین امارت اسلامی را بحیث امیر امارت اسلامی تعیین کردند.»
می‌توان پرسید که چه تعداد از این مجموعۀ 20 نفری اعضای شورای رهبری طالبان بوده اند و چه تعدادی از آنها از جملۀ «مشایخ و علمای کرام جید و برخوردار از اعتبار شرعی اهل الحل و العقد»؟
به‌این ترتیب درگذشت ملا محمدعمر و به بیان مشخص‌تر افشا شدن درگذشت وی، تقریباً بلافاصله باعث تشدید تفرقه در میان طالبان گردید.این تفرقۀ از آن زمان تا حال پیوسته عمیق‌تر و وسیع‌تر گردیده و حداقل تا حال در قسمت‌هایی از ولایات ننگرهار، زابل، فراه و هرات تبارزات خونینی داشته است. بنابریندیگر به نظر نمی‌رسد که درزهای به‌وجود آمدهدر میان طالبان قابل ترمیم باشد. در واقع هم اکنون طالبان بصورت روشن به سه بخش تقسیم شده اند: بخش اصلی یا بخش تحت رهبری ملا اخترمحمدمنصور، بخش تحت رهبری ملا محمد رسول و بخشی که به داعشیان پیوسته اند. این احتمال وجود دارد که افراد مسلح بیشتری از طالبان به داعشیان بپیوندند، داعشیانی که خود در گذشته یا به طالبان پاکستانی و یا به طالبان افغانستانی مربوط بوده اند. برعلاوه افراد خانوادۀ ملا محمد عمر تا حال به هیچ یک از این جناح ها تعلق ندارند زیرا که ملا محمد یعقوب پسر بزرگ ملا محمد عمر به دلیل کم سنی و بی تجربگی سیاسی نتوانست به موقعیت رهبری طالبان برسد. شخصیت مهم نظامی دیگر طالبان یعنی ملا عبدالقیوم ذاکر نیز به هیچ یک از جناح های متذکره نه پیوسته است، ولی گفته می شود که رابطۀ نزدیکی با جناح ملا محمد رسول دارد. بنابرین ممکن است که انشعابات دیگری نیز در رهبری و صفوف طالبان در راه باشد. یقیناً این انشعابات و مقدم بر آن درگذشت ملا محمدعمرمی‌تواند افراد و دسته‌هایی را از فعالیت‌های سیاسی و نظامی دل‌سرد ساخته و باعث کناره‌گیری آن‌ها از این‌گونه فعالیت‌ها گردد.
ملاحسـن گفته بود که در مورد صلح با حکومت افغانسـتان و اینکه این صلح مشـروط به تطبیق شـریعت در کشـور باشـد، میان طالبـانتوافق نظر عمومی وجود دارد. اما چنانچه هر دو بخشتحت رهبری ملا محمدرسول و ملا اختر محمد منصوربه‌طرف صلح و مصالحه با رژیم دست نشانده کشانده شوند، چه این دو بخش در جریان مصالحه با رژیم دست نشانده با هم یک‌جا شوندو چه جداجدا باقی بمانند، آن دسته‌هایی که طرفدار ادامۀ جنگ با رژیم دست نشانده و نیروهایامریکایی و ناتو هستند و هنوز در صفوف طالبان باقی مانده اند، به احتمال زیاد به داعشیان خواهند پیوست و جنگ توسط آن ها ادامه خواهد یافت.
در هرحال درگذشت ملا محمدعمر صرفاً درگذشت رهبر طالبان نیست بلکه درگذشت امیرالمومنین امارت اسلامی و تاریخ تیر شده گشتن امارت اسلامی نیز هست، البته نه به‌آن معنایی که ابوبکر البغدادی می‌گوید. با درگذشتن یا از میان برداشته شدن ملا محمدعمر، به نحویراه برای مصالحه میان رژیم دست‌نشانده و بخش های بزرگی از طالبان هموار گردیده است. اکنون آنها در موقعیتی قرار ندارند که خواهان برقراری مجدد امارت اسلامی شان در افغانستان باشند. بزرگان آنها، حتی قبل از برملاشدن درگذشت ملا محمدعمر، باربار گفته اند که طرفدار انحصار قدرت، یا به عبارت دیگر برقراری مجدد امارت اسلامی، نیستند بلکه طرفدار مشارکت همه در حکومت، به شرط تطبیق شریعت در کشور، هستند.  مشخص است که شکل چنین حکومتی امارتی نخواهد بود.
قرار بود دور دوم مذاکرات میان نمایندگان رژیم پوشالی و طالبان به تاریخ 31 جولای 2015 در اسلام آباد پاکستان دایر گردد. طبق گفتۀ مقامات رژیم دست‌نشانده، مقامات دولتی ذیدخل پاکستانی متعهد گردیده بودند که سعی خواهند کرد در این دور مذاکرات نمایندگان بیشتری از طالبان را سهیم سازند. اما در آخرین لحظات نزدیک به زمان تعیین شده، مذاکرات به تعویق افتاد. طبق گفتۀ مقامات پاکستانی، شورای رهبری طالبان خواستِ به تعویق افتادن مذاکرات را مطرح کرده بودند. ازینقرار ادامۀ مذاکرات براه افتاده میان نمایندگان رژیم دست نشانده و طالبان و چگونگی ادامۀ این مذاکرات و نیز محل آن در هاله ای از ابهام قرار گرفت.
به درستی روشن است که طالبان قادر نخواهند شد بحران رهبری در "تحریک" شان را به‌زودی و یا حتی پس از مدتی در سطحی حل و فصل نمایند که آن‌ها را قادر سازد نمایندگان‌شان را به‌میز مذاکرات با رژیم اعزام نمایند. در واقع رهبریت تعیین شدۀ فعلی توسط شورای رهبری طالبان، یا به قول ملا حسن بخش کوچکی از اعضای آن شورا، قبل از هر اقدامی باید به تحکیم پایه‌هایش در میان صفوف طالبان می‌پرداخت و از این طریق تکلیفش را با بخش تحت رهبری ملا محمدرسول معلوم می‌نمود. اما از آن‌جایی که پای اتهام قتل رهبر قبلی و برخوردار از لقب امیرالمومنین توسط فرد اول رهبری تعیین شدۀ فعلی در میان است، تحکیم این رهبری در میان طالبان نهایت مشکل و احتمالاً ناممکن گردید. بدین‌سان احتمال بروز خشونت‌ها و تصفیه‌های خونین بیشتر در میان رده‌های بالای فرماندهان طالبان و صفوف جنگ‌جویان آن‌ها قویاً بیشتر گردید و وضعیت طالبان را بشدت و بصورت روز افزون بطرف وخامت بیشتر سوق داد.
رهبری طالبانِ جناح ملا اخترمحمدمنصور، صلاح کارشان را در آن دیدند که پروسۀ مذاکرات صلح با رژیم دست نشانده را به حالت تعلیق درآورند و عملیات نظامی را تشدید و گسترش بخشند تا از این طریق نیروها و مناطق تحت تصرف شان را گسترش دهند و حرکت های مخالفین شان در میان طالبان را خنثی نمایند. آن‌ها امیدوار بودند که با استفاده از وضعیت شدیداً بحرانی رژیم دست نشانده، خروج وسیع نیروهای اشغالگر امریکا و ناتو از افغانستان و باقی ماندن تعداد کمی از آن‌ها در کشور، که گفته می‌شود در حدود بیشتر از دوازده هزار نفر هستند، بتوانند مناطق شان را گسترش دهند و احتمالاً بعضی از مراکز ولایات را تصرف نمایند.
گرچه این نقشه تا حدی کار داد و نیروهای تحت رهبری ملا اخترمحمدمنصور بخصوص توانستند در سمت شمال کشور گسترش یابند و حتی توانستند شهر قندوز را تصرف نمایند و آن را برای مدت چند روز نگه دارند. هم‌چنان آن‌ها توانستند از طریق مذاکرات با نیروهایی که در سمت شمال کشور بیرق‌های سیاه داعش را بلند نموده بودند، آن‌ها را وادار ساختند که بیرق‌های سیاه‌شان را پایین بکشند و مجدداً بیرق سفید طالبان را بلند نمایند. اما این تلاش‌های جنگی و غیرجنگی که در اصل بخاطر تثبیت رهبری جدید طالبان و تا حدی برای امتیازگیری های بیشتر در مذاکرات بعدی روی‌دست گرفته شده بود صرفاً تاثیرات سیاسی موقتی داشت.
در واقع از مدت‌ها به این‌طرف، یعنی از زمان درگذشت ملا محمد عمر آخوند در سال 2013 و افتادن کنترل رهبری طالبان بدست ملا اخترمحمدمنصور تا زمان افشا شدن درگذشت امیر سابق طالبان، فعالیت‌های نظامی طالبان روی حرکت‌های جنگی برای امتیازگیری‌های سیاسی از اشغالگران و رژیم دست نشانده متمرکز بود. اما بعد از افشا شدن در گذشت ملا محمدعمر، این فعالیت‌ها، به شمول تصرف موقتی شهر قندوز، بنا به گفته‌های جناحِ طالبان تحت رهبر ملا محمدرسول، بیشتر از آن که اهمیت و ارزش حقیقی داشته باشد، یک نوع نمایشات جنگی بخاطر تثبیت رهبری جدید طالبان محسوب می‌گردد.
در واقع تمامی فعالیت‌های طالبان در راستای صلح با اشغالگران و رژیم دست نشانده، از گشایش دفتر سیاسی قطر گرفته تا فعالیت‌های این دفتر، تا شرکت نمایندگان طالبان در چندین کنفرانس و سیمینار منطقه یی و بین المللی در پهلوی نمایندگان رژیم دست‌نشانده و تا آخرین مذاکرات رویاروی میان نمایندگان دوطرف در اسلام آباد، بنام ملا محمد عمر آخوند صورت گرفت و در پهلوی آن فعالیت‌های نظامی برای امتیازگیری‌های سیاسی در مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم نیز ادامه یافت. به‌همین جهت بود که بعد از افشا شدن درگذشت ملا محمدعمر، ادامۀ مذاکرات با رژیم برای طالبان، حداقل بصورت موقتی، ناممکن گردید و تثبیت رهبری جدید اولویت یافت.
در واقع بخاطر نمایشـی بودن فعـالیت‌های نظامی چند ماه اخیـر طالبان بود که این فعـالیـت‌ها بجـای تثـبیـت رهـبـری جدیـد (رهبری ملا اخترمحمدمنصور)، این رهبری را بیشتر از پیش با چلنج‌ها و تفرقه‌های بیشتر در صفوف طالبان و مهم تر از آن در رده‌های بالای مسئولین و فرماندهان طالبان مواجه ساخته است.
اخیراً طالبانِ جدا شده از جناح ملا اخترمحمدمنصور رسماً اعلام کردند که ملا محمد رسول، والی ولایت نیمروز در زمان امارت اسلامی، را به‌عنوان رهبرشان و ملا شیر محمد منصور، ملا منصور دادالله و ملا عبدالمنان نیازی را بحیث معاونین رهبرشان تعیین کرده اند. اخیراً مسئولین رده های بالای این جناح، به‌شمول ملا محمدرسول،در مناطق مختلف کشور به فعالیت پرداخته و بنا به گفتۀ طرفداران شان ولایت‌به‌ولایت و ولسوالی‌به‌ولسوالی سفر می‌کنند و طالبان را به‌طرف خودشان دعوت می‌کنند.
از جانب دیگر علیرغم تسلیم طلبی‌های جناحِ طالبان تحت رهبری ملا اخترمحمدمنصور در قبال داعشیان، نه تنها در ولایت ننگرهار بلکه در ولایات زابل، فراه و هرات نیز درگیری های خونینی میان آن ها بروز کرده و کشیدگی‌ها میان‌شان روز بروز تشدید می‌گردد. در سمت شمال نیز حداقل در ولسوالی بُرکۀ ولایت بغلان داعشیان مجدداً بیرق بالا کرده اند.برعلاوه بقایای داعشیانِ سرکوب شده در ولایت فراه به طرفداران جناح ملا محمد رسول پیوسته اندو در ولایت زابل نیز داعشیان و ملا منصوردادالله و طرفدارانش با هم از نزدیک هم‌کاری می‌کنند.
یک چیز مسلم است: پروسۀ سازش و تبانی میان تحریک اسلامی طالبان و رژیم دست نشاندۀ اشغالگران که از قبل بصورت خزنده آغاز گردیده بود، از طریق مداخلات آشکار و بی شرمانۀ دولت ارتجاعی پاکستان و نظارت و ضمانت اشغالگران امپریالیست امریکایی و مرتجعین رویزیونیست برسر قدرت در چین واضحتر، روشن تر و نمایان تر گردید و به این ترتیب پروسۀ تبدیل شدن بخش عمده یا حداقل بخش مهمی از تحریک اسلامی طالبان از یک دشمن غیر عمدۀ کنونی به بخشی از دشمنان عمدۀ کنونی مردمان کشور آغاز شد.اما پس از افشا شدن مرگ ملا محمدعمر توسط "تحریک اسلامی محاذ فدایی"، که اکنون به جناحِ طالبانِ تحت رهبری ملا محمدرسول پیوسته است، این پروسه متوقف گردید. در شرایط فعلی که درگیری میان دو جناح انشعابی طالبان عمیق و وسیع گردیده و در حد خطرناکی انکشاف یافته است، نه جناح طالبان تحت رهبری ملا اخترمحمدمنصور در موقعیت از سرگیری مذاکرات قرار دارد و نه شروع مذاکرات می‌تواند به نفع رژیم دست‌نشانده باشد، مگر اینکه اشغالگران و رژیم بخواهند از طریق آن، درگیری‌های ذات البینی میان جناح‌های انشعابی طالبان را تشدید نمایند. جناح طرفداران ملا محمدرسول ادعا دارد که راه اندازی پروسۀ مذاکرات با رژیم و امریکایی ها، به شمول گشایش دفتر سیاسی قطر، کار ملا محمد عمر آخوندنبوده بلکه کار ملا اخترمحمد منصور بوده است و او را متهم می سازد که برای امریکایی ها، پاکستانی ها و ایرانی ها جاسوسی می کند. این اتهام نشان می دهد که کشیدگی میان دو جناح مذکور دیگر غیر قابل التیام گردیده است. پخش افواهات در مورد کشته شدن ملا اختر محمد منصور یا زخمی شدن وی و همچنان کشته شدن ملا عبدالله سرحدی و 4 تن دیگر در یک درگیری مسلحانه میان آن ها در شهرک کچلاک بلوچستان پاکستان، از جانب استخبارات پاکستان یا استخبارات رژیم دست نشانده، که توسط سخنگویان طالبان و ملا عبدالله سرحدی رد گردیده است، چیزی است که فقط در جو کشیدگی شدید میان جناح های مختلف طالبان زمینه پیدا می نماید.   
اما جناح طالبان تحت رهبری ملا محمدرسول از لحاظ موضعگیری های نظری و عملی سیاسی در رابطه با داعش و القاعدهنه تنها بهتر، از جناح طالبان تحت رهبری ملا اخترمحمدمنصور نیست، بلکه بدتر از آن است.این جناح نیز همانند جناح دیگر می‌گوید که:
«داعش و القاعده برادران ما هستند، اما اجازه ندارند که در افغانستان بجنگند.»
به عبارت دیگر هر دو جناح طالبان فعالیت های نظامی القاعده و داعش تحت بیرق های خود شان در افغانستان را قبول ندارند. اما اگر القاعده و داعش تحت بیرق طالبان در افغانستان بجنگند ولو اینکه اجنداهای ایدیولوژیک، سیاسی و نظامی خودشان را در افغانستان بصورت سرپوشیده پیش ببرند، آن ها مشکلی نخواهند داشت. برین مبنا است که جناح طالبان تحت رهبری ملا محمد رسول آخوند در ولایت زابل با داعشیان همکاری می کند و در ولایت هرات افراد داعش را در صفوف خود می پذیرد. علاوه برین ها آنچه موضع‌گیری این جناح را در رابطه با داعش بدتر از جناح دیگر می‌سازد، سکوت مطلق آن ها در مورد خطر داعش در افغانستان در مقایسه با تمرکز تبلیغات آن‌ها علیه استخبارات پاکستان و ایران است و این نشاندهندۀ سمت‌گیری سیاسی- تبلیغاتی‌شان بطرف داعش و در مجموع بطرف قدرت‌های ارتجاعی عربی است.
بدین ترتیب وضعیت جدیدی که به‌وجودآمده و پیش می‌رود، در عین حالی که مخاطرات عظیمی برای کشور و مردمان کشور در بر خواهد داشت، متضمن فرصت‌ها، ضرورت‌ها و نیازمندی‌های مبارزاتی جدیدی برای کشور و مردمان کشور، به ویژه انقلابیون کشور و مشخصاً مائوئیست های کشور، در قدم اول حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و سپس مائوئیست های بیرون از حزب، خواهد بود. ما در عین حالی که باید در مقابل مخاطرات عظیم احتمالی آینده هوشیار و بیدار باشیم، باید فرصت‌ها را دریابیم و ضرورت‌ها و نیازمندی‌های مبارزاتی کنونی و آینده را قویاً در نظر بگیریمو بدین ترتیب پیشروی کل جنبش انقلابی کشور در شرایط تازۀ در حال شکل‌گیری در کشور را در پیوند با جنبش انقلابی در سایر کشورهای جهان تامین و تضمین نماییم. فقط در چنین صورتی خواهیم توانست آرایش مبارزاتی کل جنبش انقلابی در کشور بطرف مبارزه و مقاومت جنگی و غیر جنگی موثر علیه دو دشمن اشغالگر خارجی
و دست‌نشاندگان بومی شان را سروسامان دهیم و جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه آن‌ها را موفقانه براه اندازیم وپیش ببریم.