Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

اسناد تاریخی یکی از نیروهای شامل درپروسه نوین وحدت جنبش کمونیستی م . ل. م . افغانستان

زن درجامعه طبقاتي



زن درجوامع طبقاتي ، درطول تاريخ محكوم وتحت استثماربوده وقوانين غير عادلانه وغير انساني بالاي آنان تطبيق گرديده وميگردد.
هنگاميكه مادرسالاري جاي خودرابه پدرشاهي واگذاشت وتقسيم طبيعي كاربين زن ومرد ايجاد گرديد ، آن موقع كه مالداري وزراعت باعث گرديد كه مردنيروي برترگردد ، زن واردجامعه اي شد كه درآن تقش ثاني راداشت ومرد داراي نقش عمده نيروي كاربود . وكار فعاليت جسمي وفكري وي راتقويه نموده وبادردست داشتن رشته هاي عمده توليد نعم مادي وبنابر آن بادخالت داشتن دراقتصاد خانواده وجامعه ودفاع ازمنافع شخصي و" (منفعت جامع) " نقش قدرتمند رادارا گرديد ، وزن كه ديگرآهسته آهسته موقف اجتماعي درجه دوم رابدست مياوردازصحنه كاروسياست دررابطه با جامعه كنارگذاشته شد.
جوامع طبقاتي به موازات قدرتمند شدن شان به فكر ايجادسازمان مدافع منافع طبقات حاكمه گرديد . دولتهاي كه حافظ مناف آنها بود شكل گرفته و ايجاد شدند واين دولتها به نوبه خود قوانين ومقررات جهت حفظ منفعت متنفذين وهرچه بيشتردربند كشيدن طبقات تحت ستم وضع ودردستور اجراقرارداد ، وعلاوه بر" قوانين" اسارت باري كه بالاي كل طبقات تحت استثمار وضع وتطبيق ميگرديد دررابطه بازنان مقررات وقوانين حقوقي بازهم هرچه بيشتر غير عادلانه وضع شد.گرچه درطول تاريخ تابه حال بعضا زنان دربعضي جاها به مقام هاي بالاي اداري وسياسي رسيده كه آن هم اكثرا از طبقات حاكمه بوده اندوحتي همين زنهاي صاحب مقام درمقايسه بامردان هم طبقه خودازحقوق پايين تراجتماعي برخورداربوده وهم درزمان قدرت همين زنان اكثريت زن ها  ، جامعه خود آنها وجوامع ديگر تحت شديدترين بي عدالتي هاي اقتصادي ، حقوقي ، واجتماعي به سر ميبردند.
اين مطالب رادرجامعه (افغانستان)باذكر چند مثال بررسي نمائيم. باآن كه زنان طبقات حاكمه تاحدود قرن هفتم ميلادي داراي اهميت بوده وبه موجب قوانين آن وقت زنان طبقه صاحب قدرت حق حكمراني واشغال مقام شاهي داشتند وتا اوائل هجوم مسلمانان دراين سرزمين واطراف آن، چند تن به حكمراني وپادشاهي رسيده بودند ، درهمان سال هاي كه در غرب كشور زنان برتخت شاهي مي نشستند درحواشي شرق كشوراوضاع زندگي زنان درتحت قيودات اجتماعي قرارداشت . ازروي طبقه بندي درجامعه آنروز آريائي ، مردم ازلحاظ اقتصادي يعني ازنظر روابط شان درتوليد وياوسائل توليد به چهارطبقه تقسيم ميشدندكه اين تقسيم بندي ناگزيربالاي روابط حقوقي وفرهنگي آنهانيز تاثيرداشت، بطوريكه ازدواج طبقات عالي به طبقه " ناملموس" ممنوع بودوچون زن يك بارازداوج ميكرد، بعدازآن نميتوانست بامردديگرازدواج نمايد درغرب كشور، دربين زردشتي ها تعددازدواج رواج بود، وثروتمندان زنهاي متعدد داشتند . " كد خداي " داراي چندين زن بود ، وي حق داشت يكي رابه حيث " كد بانو" برگزيند ، وپائين ترآن زن "خدمتگار" بودكه هريك حقوق مختلف" قانوني" داشتند ودرقسم دوم مجموعا زنان خريده شده ويااسيران جنگي بودند وازاولاد زن" خدمتگار" فقط پسر درخاندان خود حق شمول حاصل ميداشتند.همچنان تزويج همزادگان وزادگان (محرمات)كه دراوستا خوئيت وددا گفته شده ورواج بسيار داشته و وسيله كفاره كبائرورحمت شمرده ميشد(البته اين نوع ازدواج هاي داخلي درابتداي ايجادنوع جماعت آبادي نشين نيز وجود داشت).
ماركس ، آنجا كه مالكيت ارضي اجتماعي راتجزيه وتحليل ميكند دراين موردهم گفته است كه : " درنخستين شكل اين نوع مالكيت ارضي ابتدانوعي جماعت آبادي نشين برخاسته ازطبيعت به عنوان يك شرط مقدماتي پديدميايد، اين همان خانواده و خانواده گسترش يافته وياحد كلان براثر ازدواج داخلي خانواده يا با اتحادازكلانها است " درحاليكه درهمين زمان درصفحات شرق كشورازدواج باخويشاوندان نزديك جواز نداشت.
خواننده حتما تاثير موضع طبقات حاكمه راحتي برروي قواعد ازدواج متوجه ميشودكه چگونه قواعد روبنائي از پايه اقتصادي متاثر ميگردد. واين قواعد دردراز مدت صورت تقدس رابخود گرفته كه عدول ازآن جايز نبوده بلكه گردن نهادن به آن باعث نيكبختي شمرده ميشودواين خواسته هاي طبقاتي باشكل قانوني گرفتن به خود درتمام شئون حيات اجتماعي زن اعم ازاقتصادي ، فرهنگي وحقوقي ، چون   ميراث ، آموزش ، ازدواج وغيره داخل گرديده است.
بين زردشتي هاگاهي شوهر به موجب يك سندقانوني كه آنرا وانديشنه 
Vindishnih مي گفتند ، زن را در مال خود شريك مي ساخت واگر طلاق بدون خواهش زن صورت مي گرفت او مي توانست اموال خود را تصاحب نمايد . ولي با وجود اين  درجامعه يك مرد زردشتي مي توانست براي پشتيباني مردي ، يكي از زنان خود را با شخص مورد نظرش تزويج نمايد . واگر در مدت اين ازدواج عارضي اولاد ازآن زن پيدا مي شد به شوهر اول تعلق ميگرفت ، و اين نوع ازدواج در تحت يك معاهده " قانوني " انجام مي يافت . آموزش وپرورش ديني دختر عموما بردوش مادر ، ولي دادنش به شوهر در اختيار پدر بود . اگر پدر زنده نمي بود آنگاه اين وظيفه نيز بدوش مادر مي افتاد ودررابطه به قواعد ازدواج زردشتيان اضافه شود كه اگر كسي مي مرد وداراي پسر نمي بود ، پس اگر زنش باقي بود اورا به نزديكترين مردان خويشاوندانش مي دادند و اگر زن نداشته بود دخترش را مي دادند ، و اولاد اين ازدواج را وارث متوفي مي شمردند . واينكه در بين آنها ازدواج با محرمات نيكو شمرده مي شد بيشتر بخاطر حفظ همين ميراث بوده است  . در قوانين ميراث هم " كه بانو" واولادش حصه هاي مساوي از تركه ميت مي گرفتند و در حاليكه زن "  خدمتگار "  واولادهاي شان حق درتركه نداشتند  مگر درصورتيكه متوفي توصيه كرده باشد . ودختر اينكه از اولاد " كدبانو"  زناشويي مي كردند ، دراين صورت نصف حق خود را مستحق بودند هنگاميكه دخترتولد مي شد مراسم تولد اورا كمتر از پسران مي گرفتند كه اثر آن تا امروز هم ديده مي شود  .
بعد از ظهوراسلام وضع زنان
تحت نظام اسلام هم بهترازقبل آن نگرديد ، رسم جدايي زنان از مردان و پرده نشيني ايشان در ميان عرب ها رواج پيدا كرده وتدريجا رسم " حرم " را به جامعه تحت نفوذ اسلام بارمغان آورد و مرد ها وزنها در اجتماع ازهم جدا گشتند . گرچه اسلام  جهت جلب توجه  طبقات  محروم وستمديدگان بعضي قوانين روبنايي را وضع نمود ، با آنهم هنگاميكه اعراب از طرف غرب بر اين سرزمين (  افغانستان ) تاختند و زنان را در جمله اسيران جنگي به كنيزي گرفتند ، به دربارهاي خلفا وامراي بزرگ عرب رسيدند . بطوريكه در عصرعباسيان ، از زنان ملل مختلفه در دربار وخانه هاي امراء آنقدر فراوان بودند كه عبدالله بن طاهرپوشنگي چهار صد دوشيزه نوجوان را به خليفه بغداد ، از خراسان فرستاد ، درحاليكه او چهار هزار زن ديگر هم ديگر داشت ، والرشيد خليفه دوهزار زن داشت واين زنها برخي چنان بودند كه قيمت ايشان ! تا يك ميليون دينار مي رسيد . ومادر جعفر برمكي چهار صد كنيز دوشيزه داشت ، واين تحت ستم قرار دادن زنان از طرف زني از طبقه حاكمه آشكارا بيانگر ستم طبقاتي بالاي زنان است .
از روي اسناد رسمي احصائيه عايدات مالي دردربار خلافت كه در حدود 232 هجري مطابق 846 ميلادي تدوين گرديده در قسمت درآمد مالي سرزمين هاي شرقي خلافت عباسي ضبط گرديده كه ازكابل دوهزار كنيز غزني به قيمت  ششصد هزار درهم به دربار خلافت فرستاد. درهمين دوران در سمرقند" بهترين "  بردگان  ماورالنهر بفروش مي رسيدندو در ماوراءالنهر نيز غلامان  تركي بفروش مي رسيدند . همچنان درفرغانه ، بلخ  ، كران و ديگر شهرهاي آنوقت تجارت برده جريان داشت . در طوران از هر برده دوازده درهم  حقوق گمركي  گرفته مي شد ! ديده مي شود كه تجارت برده اعم از زن ومرد در دوران خلافت اسلام عباسيان در سرزمين هاي تحت سيطره ايشان صورت مي گرفته است. اين تنها سياهان افريقا نبوده كه بصورت برده از طرف سفيد پوستان  تجارت مي شدند ، بلكه برده هاي سفيد پوست نيز بصورت اموال تجارتي محسوب مي گرديد  .  وازاينجا معلوم است كه استثمار وستم تنها منشاء نژادي نداشته ، بلكه ريشه در سيستم طبقاتي و شيوه اقتصادي جامعه دارد ، و تاوقتيكه اين پديده بصورت درست وعلمي حل نگرديده باشد پيشرفت در جامعه  با مانع برخواهد خورد .  وآزادي زن هم ميسر نيست  . " قدم اساسي  ، برانداختن مالكيت خصوصي برزمين ، كارگاه و كارخانه ها مي باشد . اينست  و تنها همين است كه راه آزادي كامل  وواقعي زن را باز مي نمايد " .  وباوارد شدن زنان در صحنه كار وتوليد رهائي آنها ، و ترقي جامعه هرچه بيشتر ضمانت مي گردد . زيرا ما دامي كه نيمي ازافراد جامعه در يك نوع زندان مخفي وتحت ظلم نگهداشته  مي شوند ، ممكن نخواهد بود ملتي به پيش برود .
جبروتعدي بالاي زن ، در جامعه افغانستان بموازات سيستم موجد آن يعني تقسيم كار و مالكيت خصوصي ادامه داده شده بطوريكه در قرن نوزدهم در دوره تحكيم حكومت فئودالي امير عبدالرحمن خان روزي كه پادشاه نامبرده چشم از زندگي پوشيد تنها درزندان هاي شهر كابل هشت هزار زن به يادگار اداره او باقي بود و اين عده به نسبت تعداد نفوس آن روز كشور يك رقم درشت محسوب مي شد .
با تكامل شيوه توليد ، روابط بين جوامع نيز توسعه مي يابد وقوانين اجتماعي كه خود بر مبناي شيوه توليد درجامعه تدوين گرديده و بنوبه به قوانين آن شيوه توليد تبديل مي گردد ، نيزازاين تكامل بي تاثير نخواهد ماند ودولت كه درراس قدرت قرار دارد واين  تحولات را هر چه بيشتر به نفع خود وطبقه خود سوق مي دهد ، چنانچه امير حبيب الله خان در مرحله اول حكومت خود مصمم شد كه از خود تقوي مذهبي نشان دهد  لهذا مدعي شد كه ! " در شرع اسلام بيش از چهار زن نكاحي درآن واحد براي  يك مرد مجاز نيست درحاليكه من  از قبل داراي " پنج " زن بوده ام سپس يكي آنرا سرازامروز طلاق دادم " و بعد دوباره به حقوق زنان  مداخله كرده  گفت كه بعد از اين هيچ زني در افغانستان حق پوشيدن برقع چادري سفيد وابرك زده واجازه گشت وگذار در زيارت گاه ها ومزارات وبدون لزوم در كوچه وبازار ندارد ، امير حبيب الله به اين تظاهر اكتفا نكرد و امر نمود تا سراينده ها و رقاصه هاي زن را  در محله خرابات شهر كابل اجبارا از رقص و سرائيدن توبه دادند .  واين محل را به مردم ديگر مسكون نمودند . اين تنها نبود امير حبيب الله دستور داد كه هندوهاي افغانستان مجبور اند دستار زرد به بندند وزنان شان برقع زرد بپوشند تا از ديگران متمايز باشند . همچنان او امر كرد كه غلامان  وكنيزان موجود افغانستان كه يادگار دوره پدرش بود بعد از اين در معرض خريد وفروش قرار نگيرند . اما آزادي آنان رااعلام نكرد در پهلوي همه اين قيودات و مقررات دولتي كه فئواداليزم بر زنان افغان تحميل كرده بود ، در طبقه حاكمه وضع از قرار ديگر بود واين مقررا ت چندان موردي نداشته  وبا خرج هاي گزاف از ثروت ملت به عياشي هاي زياد مي پردختند . چنانچه خاندان شاهي  معاش گزافي از خزانه ملت بر قرار ذيل مي بردند :
معاش خانم شاه  مبلغ . / 200000 – افغاني و معاش ملكه مادر . /100000 – افغاني در حاليكه اينها هيچ وظيفه رسمي دولتي نداشتند وبيشترين معاش ازاعضاي دولت مثلا سپهسالار ./24000 – افغاني بود. خودشاه نيز حرمسراي مفصل وبا شكوهي ترتيب داد كه بيشتر ازصدزن به عناوين حرم ، سراري ،  خدمه و چواري درآن مي زيستند  مصارف البسه ، زيور ومآكولات ، معاشات وحمل ونقل اهالي حرم نيز گزاف بود .
چنين بود وضع زنان كشور در دوره مذكور در تحت قوانين دولتي و اجتماعي و تفاوت در تطبيق اين لوايح بين طبقات محروم وحاكم كشور .

دردودهه اول قرن بيستم كه تجارت توسعه يافت وبورژوازي تجاري تبارز نمود  دولت وقت نيز دست به اصلاحات و تطبيق ريفرم زد و به اصطلاح " غربي ساختن " افغانستان اقدام ، وتاحدي در راه بهبود وضع فرهنگي و حقوق زنان دست به يك سلسله اجراآت زد و مي خواست " نهضت آزادي " زنان را به پيش ببرد ودر 1919 انجمن " حمايت نسوان " تاسيس گرديد طبق ماده 68 نخستين قانون اساسي افغانستان  تحصيل معارف تا درجه ابتدائي اجباري شد و مكاتب رشديه مستورات ، تدبيرمنزل زنان تاسيس شد . در سالهاي 1923 و 1927 يكعده دختران افغان در تركيه به غرض تحصيل اعزام شدند كه از روحيه عالي برخوردار بودند همچنان جريده " ارشادالنسوان " اولين نشريه از طرف چند تن از زنان شهر كابل در 1922 شروع به نشر كرد كه اين جريده هفته اي در هشت صفحه از طرف زنان كابل وابسته به قشر بالاي جامعه به مديريت و سرمحرري "  الف اي " روح افزاخانم ، با معلومات آفاقي ادب وتدبير منزل و متفرقات نشر مي گرديد . زنان كشور در مدارس داخلي به تحصيل پرداختند .
در زمان دولت اماني كه كنيزي وغلامي رسما لغو شد ، زندگي كنيزان وغلامان  هزاره ميراث دوره عبدالرحمن  خان تغييراتي يافت وازآن جمله هفت صدو چند نفر كنيز ( زن ) وغلام در شهر كابل از منزل اربابان خود برآمدند ، درهمين دوره از نظر امور صحي در مركز شفاخانه مستورات بوجود آمد . ولي ما متيقين هستيم كه نهضت آزادي زنان زحمتكش نمي تواند ونبايد خود را تنها با برابري ظاهري خوشنود سازند اين نهضت وظيفه اساسي خود را بايد مبارزه براي برابري اقتصادي دراجتماع زن قرار دهد .
دردوره اغتشاش ارتجاعي 1924 سبب شد كه درجرگه پغمان ( 1303) عناصر ارتجاعي از وضع بحراني دولت در مقابل اغتشاش پكتيا سوء استفاده كرده و پيشنهاد تعديلي را عليه ريفرم از جرگه گذشتاندند . دولت در جنگ عليه اغتشاش ارتجاعي فاتح برآمد واما در ريفرم خود از طرف جرگه 1303 ( 1924 ) در پغمان شكست خورد ومجبورا به مصالحه و مدارا با قشر روحاني وطبقه ملاك فيودال بود. پس اين طبقه كه در جرگه پغمان داراي اكثريت بودند  19 فقره را تصويب وبه امضاء شاه( رياست جرگه ) رسانيدند . و به ريفرم ضربت سختي حواله كردند ! تحصيل زن در مدرسه لغو شد ، نكاح دختر صغير جايز گرديد ، نكاح نمودن مرد تا چهار زن را بدون قيد وشرط آزاد گذاشته شد .  جريده امان افغان آنرا ( تصويب جرگه پغمان را ) در شماره 9 سنبله 1303  شايع نمود . قابل ياد آوري است كه يك نفر فيودال افغانستان درآن روز منجمله غلام حيدرخان ، قلاع متعدد داشت  وحرم سراي شخصي او در بين باغ وسيع واقع بود ، عمارت حرم سراي او گچ كاري منقش شده واز بين  دالان بزرگ آن جوي عبور مي كرد ، و درحوض صحن حرم سرا ماهيان رنگه قندهاري با گوشواره هاي نقره شنا مي كردند درحاليكه مردم دهقان و مالدار فقير غير ازكوسي وكلبه چيزي نداشتند همچنان محمد صديق خان علي زايي مرد ديگري بود كه بعدازمرگ برادرش ، برادر زادگان خود را بكشت تا ميراث خواري ازبرادرش نماند ،  آنوقت داخل حرم برادر شد  وزنان اورا با هست و بود شان تصرف نمود . نگارنده جريده       " نوروز" ملا مير غلام خان نماينده قشر روحاني بعد ها در سال 1930  ( بعد از سقوط دولت امانيه ) راجع به شخص امان الله در شماره 31 مورخ 9 سنبله 1309 جريده "  انيس " منتشر ساخت ، ملاي مذكور به حيث مدعي العموم اعتراض كرد كه چرا امان الله معارف زنانه  را در افغانستان اساس گذاشت
ديده مي شود كه فيودال ها وروحانيون روي حفظ منافع خود در مقابل جريان پيشرفت و اعاده حقوق زنان سد واقع شده وبراي دربند كشيدن اين نسل كوشش بيهوده مي كنند .
درتابستان 1928 "  انجمن حمايت نسوان " بار ديگر به فعاليت آغاز نمود و دوازده نفر وكلاي زنان شهر كابل اداره انجمن را دردست گرفتند ويك مكتب تدبيرمنزل زنانه نيز در محل باغ علي مردان به معلمي معلمات جرمني و تركي تاسيس شد .
در جرگه پغمان 1928 ( 1307 ) از جمله اصلاحات ذيل تصويب گرديد ! نكاح صغيره ملغي وسن ازدواج 18 و 22 تعيين شد ، رفع حجاب آزاد گذاشته شد بعد از ختم جرگه پغمان در چمن ستوركابل مجلسي تشكيل و شاه پروگرام هاي آينده را تشريح نمود ، يكعده دختران افغاني مراسم وداع را درهمين مجلس بعمل آورده و مستقيما به قصد تركيه حركت نمودند ، البته اين دسته نخستين طلبات افغاني برقع نداشتند و آهسته آهسته بحقوق وفرهنگ جامعه مدني آشنامي شدند . شاه تعدد زوجات رابراي مامورين دولت ممنوع قرار داد .
تحصيلات ابتدائي دختر وپسر را  توآم درمكاتب مقرر نمود  . تاسيس مكاتب زنان را درتمام ولايات كشور هدف دولت اعلان نمود و گفت كه با توسعه شفاخانه هاي زنانه جزء پروگرام معجل دولت است و نيز توضيح نمود كه  ازدواج مامورين نظامي ووزارت خارجه افغانستان با زنان خارجي ممنوع است .
مسافرت شاه در خارج ( دسامبر 1927 – جون 1928 ) مورد استقبال دول خارجي قرار گرفت تنها حكومت ايران ازابرازگرمي وحرارت خود داري نمود زيرا ملكه شاه وزنان همراهش همه بدون نقاب ومعجر بود ، درحاليكه زنان ايران آنروز در قيد حجاب بسر مي بردند وشاه ايران ورود ملكه را بدون نقاب مخالف عنعنه كشور خويش مي شمرد ، وقتيكه  شاه از مسافرت برگشت آن مرد گذشته نبود ، شاه كه تربيت يافته در بار وداراي نظرات ليبرالي بود وهم از بطن جامعه بدور وناآشنا با خصوصيات جامعه و اساسا داراي درك غلط از تحول اجتماع بود . دست به يك سلسله كارها زد كه سقوط اش را تسريع نمود . شاه امركرد تا درجاده هاي مخصوص در پايتخت تابلو ها گذاشتند و نوشتند : هيچ زني با برقع نمي تواند از اين جا عبور نمايد ، در حاليكه اكثريت زنان برقع دارسواد نداشتند . پوليس اين امر را تطبيق مي نمود و زنان كه داراي سطح اقتصادي پائينتر بودند مجبور شدند كه از خريداري مايحتاج شبانه روزي خود در بازارهاي عمومي صرف نظر كنند . در حاليكه هيچ فابريكه وكارخانه اي براي كاركردن زنان و جود نداشت ، مخالفين ريفرم از اين اوضاع استفاده كرده دست به تحركات زدند بطوريكه در سراسر حدود شرقي افغانستان به هزارها تصوير جعلي نيمه برهنه از همسر شاه در لباس هاي شب اروپائي با لباس هاي كه كمي عريان به نظر مي رسيد چاپ مي شد ودردهات افغانستان پخش مي گشت تا به مردم نشان دهند او چگونه لباس هاي نامناسبي مي پوشيد . و عزيمت طالبات افغاني از سرحدات شرقي به تركيه  تعابير معكوس در بين توده ها منتشر شد . البته با در نظر داشت شرايط زيربنايي وروبنائي جامعه درآنزمان اين سير تحول ممكن بود ، زيرا ماداميكه مالكيت خصوصي در جامعه موجود باشد زن نيز به مثابه اموال دراين  مالكيت خواهد بود  . اين تنها در جامعه عقب نگهداشته شده افغانستان نيست كه بر زنها ظلم روا مي گردد ، در جوامع داراي سطح بالاي اقتصاد كالائي  نيز وضع زنان چندان بهتر نبوده وازحقوق كامل وازهمه جهت مساوي با مردان برخوردار نمي باشند . حكومت نازي به توسعه آموزش وپرورش بخصوص در ميان زنان  توجه زياد نداشت  ودر نظرهيتلري ها جاي زن در خانه ومطبخ است . و مهمترين وظيفه اش زائيدن فرزند مي باشد  تا در راه دولت  به جنگد وكشته شود . يكي از رهبران نازي كه وزير " تبليغات و هدايت افكار عمومي " بود گفته است !   " جاي زن درخانواده است وكارش اين است كه براي وطن و مردم وطنش فرزند تهيه كند ... آزادي زنان خطري براي دولت مي باشد (!) زن بايد كارهاي را كه براي مردان است به مردان بسپارد . " 
چنين است نظرصاحبان زر وزور در مور د نسل زن در جامعه ، ولي ما معتقديم كه " براي آزاد نمودن زن بطور كامل وهمپا ساختن واقعي او بامرد بايد اقتصاد همگاني باشد وزن را در كارتوليدي همگاني شركت داد ،  آنگاه زن برابر با مرد خواهد شد . "
وضع زنان كشور ما اين " مظلومترين مظلومان " امروز هم از گذشته چندان بهتر نيست وتحت همان قيود و تفاوت هاي طبقاتي قرار دارند تعداد مرد ها نسبت به زن ها در حدود دو( 2) فيصد زياد تر است ودربين قبايل كوچي اين ازدياد مرد نسبت به زن بيشتر محسوس است .
هنوز هم مرد بر زن رجحان داده ميشود وزن در ميراث نيم مرد حصه مي گيرد ، درمحاكم شهادت دوزن معادل شهادت  يك مرد است و درفسخ نكاح و تعدد زوجات هم مرد مختار است باين ترتيب زن تحت قيود زندگي مي كند . گرچه تعليم وتربيه عمومي تحت نظر وزارت معارف قرار دارد . طبق  احصائيه رسمي در افغانستان در سال 1340 ( 1961 ) 235301 نفر شاگرد پسر ودختر تحصيل ميكردند ، نسبت تعداد شاگردان دختر به تعداد شاگردان پسر ( 7/1 ) بود ، تعداد معلمين ( مرد وزن ) 5983 نفر و احصائيه رسمي  بازار استخدام كابل در 1961 نشان داد كه ! استخدام قسمت  دولتي بر 27600 مرد و 2250 زن  بالغ مي شود .... مجموع كمبود درساحه دولتي و شخصي (5192) نفر مرد و 380 نفر زن بود ( كمبود خيلي بيشتر ازارقام فوق بود ) تعدادمجموع مستخدم  زن در كابل به 2870 نفر مي رسيد كه اين ارقام بيانگر نقش كمتر زن در كار توليد از يكسو ومحروم بودن  از حقوق اجتماعي انساني وتحت ظلم بودن از سوي ديگر است البته در  نواحي روستائي ، زنان تاحدودي در امر توليد شركت مي كنند ، ولي زندگي آنان همواره با فلاكت و بدبختي همراه بوده است . زندگي زنان شهر نشين و آنهائي كه از تحصيلات برخورداند ، هنوز دستخوش سخت ترين ستمهاست  نمونه برداري اوايل دهه 1970 ، از 100000 زن افغان كه تحصيل كرده بودند نشان مي دهد كه تنها 5/4 فيصد آنان عملا كارمي كنند واكثرا نيز معلم هستند ، تعصب همراه  با وجود نيروي بيكار ونبودن زمينه كاري مانع از آن مي شود كه زنان به كار گرفته شوند . موفقيت حقوقي زنان در راي گيري وآموزش وپرورش هرچند قانونا تضمين شده ،  بسيار محدود است . قانون خانواده در سال 1971، تعدد زوجات و شير بها را ملغي نكرد . در سال 1977 تنها 17 فيصد كودكان در سن تحصيل مدارس ابتدائي مشغول به تحصيل بودند . ازاين عده  نير تنها يازده فيصد دختر بودند . با اين بررسي ديده مي شود كه نسل زن هنوز به حقوق مسلم خود دست نيافته اند ، گرچه آحاد از آنان چه درجامعه افغانستان ويا جوامع ديگر در صحنه سياست ، علم وفرهنگ تبارز نموده واز خود آثار علمي ، ادبي و هنري بجا گذاشته اند وحتي بعضا ازموقعيت خوب اقتصادي بر خوردار بوده اند درمجموع درتحت قيود روابط ناشي از شيوه توليد در تحت مالكيت خصوصي اند واز ستم طبقاتي حاكمه درجامعه رنج مي برند .  ظرف چند دهه اخير زنان كشور در زمينه هاي سياسي سهم گرفته اند و درراه آزادي جامعه كه زن نيز نصف از پيكر آنرا تشكيل ميدهد مبارزه مي كنند ولي هيچ تشكل سياسي اي مبارزه درراه آزادي زنان را تضمين نخواهد كرد مگر آنكه خواهان تغییر بنيادي در شيوه توليد و روابط دروني جامعه باشد ، وقدرت سياسي واقتصادي را از دست مالكين وسرمايه داران استثمار گر كه زن را نيز جزء از تملكات خود ميدانند ، گرفته واز طبقه تحت ستم ورنجبر كه اكثريت زحمتكشان جامعه را تشكيل ميدهد نمايندگي نمايد . بناء "  وظيفه ما تبديل سياست به مقوله ايست كه هر زن زحمتكش بتواند در آن سهمي داشته باشد . "
رژيم موجود  خلق وپرچم در افغانستان  با آنكه سنگ مبارزه طبقاتي را به سينه مي زنند و خود را مدافع آزادي زحمتكشان وهم زنان مي دانند با صدور فرمان شماره 7  خود نتوانستند گره از اين مشكل اجتماعي بگشايند . از آنجائي كه  مرام اين رژيم  مزدور ودست نشانده  ضد آزادي ملي و اجتماعي است، براي حفظ موقعيت خود به صدور فرامين عوامفريبانه پرداخت كه درآن با نظرات دولت  هاي گذشته  درباره زن تفاوت هاي زيادي ديده نمي شود .
فرمان شماره 7بتاريخ 17 اكتبر1978 به منظور " تضمين حقوق برابر زنان ومردان در " محدوده حقوق مدنی " صادر شده  درحاليكه " از ميان  برداشتن  روابط پدر شاهي فئودالي بين شوهر وزن "  نه يك رابطه صرفا حقوقي وروبنائي بلكه رابطه ايست كه ريشه در مبارزات اقتصادي جامعه  دارد  كه در فرهنگ وسنت متبارز گرديده است  وبا ايدئولوژي حاكم درجامعه  آرايش يافته است . اينكه ازدواج ها با پرداخت مهريه صورت مي گيرد ودرهنگام جشنها هدايا تهيه مي شود ، يك مسئله اقتصادي است  كه در فرهنگ جامعه شكل رسم ورواج را به خود گرفته است . مهريه و مخارج وامثال آن در حقيقت  يك تضمين اقتصادي و ( اخلاقي ) براي آينده آن پيوند است . هرگاه زن درجامعه از استقلال اقتصادي بهره مند باشد واضح است كه از حقوق اجتماعي متناسب نيز برخوردار خواهد بود . دراين حالت جاي براي مهريه و مصارف گزاف ديگر نمي ماند .
در فرمان گفته شده كه : "  هرگاه زن از خانه شوهر خارج شود و نخواهد دوباره برگردد هيچكس نمي تواند اورا مجبور به برگشت به خانه شوهر سازد " وهمراه با تعيين " مهريه سه صد افغاني "  واضح است كه هيچ آينده اي كه زندگي شرافتمندانه زن را ضمانت نمايد وجود نخواهد داشت  زيرا در جامعه ايكه به حكم روابط توليدي عقب مانده  وفرتوت آن اكثريت زنان  كشور جز كارخانه وبچه داري ازكارهاي اقتصادي وسازنده  محروم اند چگونه مي توانند آينده شان را تضمين نمايند .  بدون شك آنها به فساد وفحشا كشانيده خواهند شد . بناء واضح است كه اين فرمان  جدا از شرايط زندگي زن  در جامعه افغان مي باشد .
بخصوص در مناطق دهات  كه به سنن قديمي بيشتر پاي بند هستند . جالب اينكه متخلف از مقررات فرمان مدت " 6 ماه تا سه سال " زندان را گذرانده وهم پول و كالاي تبادله شده ا ي خلاف دستورات فرمان ضبط خواهد شد .
در جريان تطبيق اين فرمان ماشاهد "  انقلابيگري وخيانت كاري هاي " خلقي " ها بوديم كه با اعمال جنايتكارانه شان سرخود را به سنگ كوفتند . " اين بسيار اشتباه است كه به مسئله ازدواج وعشق به عنوان يك مسئله اصولي مورد بحث زنان و جوانان بنگريم . "  رژيم ضد خلقي كه دشمن طبقه كارگر است  وكارگرا ن را هرچه بيشتر به سرمايه هاي صادر شده از شوروي به زنجير مي كشد  آنگونه كه ادعا مي كند نمي تواند  كه زن را از يوغ بردگي رهايي بخشد .
زن نخستين موجود بشري بود كه مزه اسير بودن را چشيد . ازآغاز ستم زدگي  سرنوشت زن وكارگران  يكي بود "  ما كمونيستها مي خواهيم كه هرآنچه كه كارگر زن ، زن كارگر ،  زن دهقان وحتي زنان مردان قشر متوسط شهري که از آن رنج می رند تغییر دهیم ، این شامل زنان وابسته به طبقات مرفه هم مي شود  . درجامعه  سرمايه داري ، زن زحمتكش  از دوفشار رنج مي برد ، يكي چون عضو طبقه كارگر است ودوم براي اينكه زن است  ، اما زنان  ديگر طبقات هم از بي حقي خود رنج مي برند  وآنها هم  به موفقيت مبارزه براي حل موضوع زن علاقه مند مي باشند وبراي آنكه  زن ها ي زحمتكش  بتواننددرانقلاب سهم بگيرند  وازحقوق خود وديگر زحمتكشان  مدافعه نمايند  بايد بكار اجتماعي وسياسي وتربيتي در بين مردان باشند . ما بايد نقطه نظرات ارتجاعي را كه مربوط به دوره بردگي است در توده ها وافراد سياسي ريشه كن سازيم . ما بايد ديد قديمي ارباب وآقا را از بيخ وبن ريشه كن سازيم و با وظيفه خاص تهييج توده زنان ، براي متحد نمودن اينها تحت نفوذ شكل انقلابي و كارمنظم وسيستماتيك در بين توده ها زنان بكوشيم واينها را به مبارزه طبقاتي تحت رهبري حزب انقلابي پرولتري جلب نمائيم . ما بايد در نظرات خود بوضوح نشان دهيم ومتذكر شويم كه آزادي واقعي زن تنها با كمونيزم ميسر است وبايد عميقا مسئله وابستگي و جدا ناپذيري ميان موقعيت زن بعنوان انسان و عضو جامعه از يكطرف و مالكيت خصوصي وسايل توليد از طرف ديگر را مورد تحقيق قرار دهيم . بقول ايلييچ : " بدون شركت بخش عظيمي از زنان زحمتكش ، انقلاب سوسياليستي نمي تواند وجود داشته باشد " .
آتوري 1364

منابع
1 – تاريخ افغانستان بعد از اسلام – عبدالحي حبيبي صفحات 614 ، 615 ، 616 ، 617 ، 438
2 – افغانستان در مسير تاريخ – مير غلام محمد غبار – صفحات 14 ، 15، 23، 655،70،71،711،789،790،793 ، 794 ، (800 ، 798) ، 811 ، 812 .
3 – نگاهي به تاريخ جهان – افغانستان و چند كشور آسيائي ، نهرو جلد 3 صفحات : 1503 ، 1505 ، 1744 ، 1745 – جلد يك صفحه 300
4 – " انقلاب " در افغانستان – فردهاي ليدري – صفحات 62 – 3 .
5 – فرمان شماره 7 " خلقي " .
6- نظرات لنين درباره زنان .
7- گروند ريسه – جلد اول – ماركس
8 – كتاب پيشرفت پلان وتحليل اوضاع اقتصادي سالهاي 1335 – 1340 نشريه وزارت پلان چاپ كابل ( 1963) 1342