Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

اسناد تاریخی یکی از نیروهای شامل درپروسه نوین وحدت جنبش کمونیستی م . ل. م . افغانستان

اتحاد " آزاديخواهان " چگونه درمسير انقيادووابستگي حركت ميكند

 

بتاريخ 15ميزان 1380 ارتش جنايتكار امپرياليستها به سركردگي امريكا ومتحد آن بريتانيا بمباران هوايي شان رادرتاريكي شب به شهرهاي كابل ، قندهار، هرات ، ننگرهار، بلخ ، تخار، وقندوز آغاز نمود وبااين تجاوز وحشيانه آتش رابه تمام ولايات گسترش دادند .
اين حمله وحشيانه امپرياليستها به سرگردگي امپرياليسم امريكا زماني صورت ميگيرد كه خلق ستمديده افغانستان نه تنها باردرد ويراني بيكران ناشي ازتجاوز بيشرمانه سوسيال امپرياليسم شوروي وجنگ خانمانسوز باندهاي اجير ومرتجع احزاب اسلامي رابدوش ميكشيد ، بلكه خشكسالي متواتر وقحطي ناشي ازآن كه حيات ميليونها انسان راتهديد مينمود صورت گرفت.
اين حملات وحشيانه امپرياليستها منجر به تلفات گسترده جاني ومالي توده هاي ستمديده افغانستان گرديد . امپرياليستها بااين اعمال وحشيانه خودفقط باحضور مستقيم خويش بجاي نوکراني كه كارآئي خود راازدست داده بود سلطه استعماري خويش رابرمردم افغانستان تحميل كرده واين  كشوررا به يك كشور مستعمره تبديل نمودند وتاوان اين تعويض نوكران امپرياليستي رابايد مردم افغانستان بپردازند.

امپرياليسم امريكا براي هرانساني كه درزير بمب هايش جان خود راازدست داده است خون بهاي آنان رافقط (دوصددالر) درنظر گرفته تابه خانواده اش بدهد وبراي هرزخمي درصورتيكه زنده بماند شصت دالر تاديه بدارد . براي امپرياليستها ونوكران شان افغانها بيشتر ازاين ارزش ندارند . درحاليكه اگر بيني يك نفرعسكر تجاوز گرامريكايي ازطرف افغانها خون شود دشت وكوه رابه آتش كشيده وچندين منطقه رابمباران ميكنند تاچند ده نفر كشته شود . بخاطرجبران خسارت بيني!اين است دست آورد دولت پوشالي حامد كرزي اين شاه شجاع سوم كه گوي سبقت دروطن فروشي وچاكر منشي راازاسلاف خود ربوده است.
دولتهای ارتجاعي دركشورهاي تحت سلطه مهره هاي اصلي براي حفظ منافع كشورهاي امپرياليستي است . تازمانيكه تحليل درستي ازاوضاع جهاني وسيستم سرمايه انحصاري امپرياليستي نداشته باشيم نميتوانيم كه كشاكش هاي سياسي رادريك كشور خا
ص به درستي بررسي نمائيم . چونكه تحولات اقتصادي – سياسي درهركشور بطور تعيين كننده تحت تاثير تحولات جهاني قرارگرفته است.                 
بحران هرج ومرج درتوليد ناشي ازسيستم سرمايه داري است . امپرياليستها براي مهارنمودن بحران هاي درون سيستم سرمايه داري نيازمند به منافع اقتصادي كشور هاي تحت سلطه اند " امپرياليستها بخاطر بسياري مواد خا م استراتيژيك شديدا براين كشور هامتكي هستند آمريكا بيش از 90 درصد مصرف بوكسيت ها(بهترين تركيب آلومينيوم) ، كروسوم ( كه براي جت هاي جنگي اساسي ولازمي است)، كبالت كه ( براي موتورجت هاضروري است)، الماس ، گرافيت ، منگنز تانتالوم ، پلاتين، استرونيوم خودراواردميكند ، درهمه اين موارد قسمت اعظم واردات ازكشورهاي تحت سلطه صورت ميگيرد....دربعضي موارد، كل واردات ازآنجا صورت مي پذيرد. اهميت نظامي اين مواد كاني ، بنوبه خود، امپرياليستها راوادار ميسازد كه اين مناطق راحفاظت كرده وتحت سلطه قراردهند " (لني ولف مدخلي برعلم انقلاب صفحه144).
امروز ساختار سلطه اقتصادي – سياسي آمريكا وديگر امپرياليستها را دولت هاي مستعمره ونيمه مستعمره دركشورهاي شان تشكيل مي دهند . سرمايه داري جهاني از طريق اين دولت ها مردم را  سركوب نموده و مطيع خود نگاه مي دارند وسرمايه هاي داخلي را در تبعيت  وخدمت به سرمايه جهاني سازمان دهي مي كنند . اين سياست ها از درون سيستم اقتصاد سرمايه داري امپرياليستي ناشي مي گردد. امپرياليزم بدون طرح و پياده كردن چنين سياست ها نمي تواند كه خود را از مرگ حتمي نجات دهد .

امروز آمريكا جاي شكي براي هيچكس باقي نگذاشته كه هرآن ولحظه لازم بيند براي رسيدن به مقاصد شومش از سلاح هاي كشتار جمعي ، منجمله بمب هاي هسته اي استفاده خواهد نمود . آمريكا با اين حركات وحشيانه خويش  ميخواهد كه از فروپاشي جهاني آمريكا وحتي هرج ومرج در داخل آمريكا جلوگيري كند همان بحران هاي لاعلاجي كه دامن شوروي را گرفت و منجر به فروپاشي آن گرديد .

بوش در نطق اخيرش اعلام نمود كه آمريكا بايد " در شصت كشور جهان به نابود كردن هسته هاي تروريستي بپردازد " اين شصت كشور جهان كه عمدتا در آسياي ميانه وخاور ميانه قرار دارد آماج حملات ددمنشانه آمريكا مي باشد . زيرا اين منطقه " كليد سلطه بر اقتصاد وسياست جهان است ودر عين حال منطقه اي است كه تلاطمات و بحران هاي سياسي درآنجا درحال اوج گيري است . توجه به اوضاع جهاني . افشاي قدرت هاي امپرياليستي بعنوان دشمن مشترك طبقه كارگروخلقهاي همه كشورهاي جهان. حمايت از كليه مبارزات و مقاومت ها و انقلابات مردم جهان وظيفه انكارناپذير هر فرد آگاه و مبارز و بويژه يك كمونيست است . امروز در اكثريت كشورهاي جهان تظاهرات عظيمي عليه تجاوزات وحشيانه امپرياليزم آمريكا براه افتاده و در تمامي اين كشورها عمل جنايتكارانه امپرياليستها محكوم گرديده است . در تظاهراتي كه 20 اپريل ( 30 حمل 1381 ) در واشنگتن عليه تجاوزات ددمنشانه امپرياليستها به رهبري امپرياليزم آمريكا در افغانستان صورت گرفت كه 75 هزار نفردرآن اشتراك داشتند . تمامي تظاهر كنندگان شعارهاي مبني بر همبستگي بين المللي با مردم افغانستان وفلسطين مي دادند . يكي از جوانان فعال در جنبش ضد گلوباليزاسيون گفت : " پيام من براي مردم افغانستان و فلسطين اينست كه دوست تان داريم . همدوش شما مبارزه مي كنيم همانطوريكه آمريكا از مرزها مي گذرد وبرافغانستان بمب ميريزد و مردمان را دراينجا گروه گروه به زندان مي اندازد و حملاتش را فرامليتي سازمان مي دهد ما نيز فرامليتي مبارزه مي كنيم . ما درآمريكا ضربه مي زنيم .  در جنوا ضربه مي زنيم . ما رنگارنگ هستيم مرز نمي شناسيم . نژا د نمي شناسيم . ما با شما هستيم "  يكي ديگر از اشتراك كنندگان در تظاهرات گفت  : " در مقابل اين جنايات وجنگ هاي بي پايان كه آمريكا تدارك ديده است . نمي توان ساكت نشست سكوت معادل همدست است مردم بايد بلندشوند و نه بگويند . نبايد اجازه داد كه اين جنايات به اسم ما انجام شود . " ( نقل از شماره پنجم 1381 – حقيقت ارگان نشراتي حزب كمونيست ايران م . ل . م )

نفرت وانزجار توده هاي زحمتكش بطور روز افزون عليه تجاوزات امپرياليستي تشديد گرديده  چنانچه بعد از حمله وحشيانه امپرياليستها آمريكا و انگليس به عراق خشم ونفرت خلق عرب نسبت به امپرياليزم تشديد گرديده و همه روزه تظاهرات بزرگي در اكثر كشورها عليه تجاوزات امپرياليستها صورت مي گيرد و توده هاي زحمتكش خواهان قطع فوري جنگ از طرف امپرياليزم هستند .
                                                                                        
جنگ آمريكا ميليون ها انسان را در جهان تكان داده و هوشياري سياسي آنها را بالا برده و ادعاي پوچ امپرياليزم را در مورد " مرگ كمونيزم "  وسروري سرمايه داري به جهانيان تثبيت نمود . وحتي كسانيكه با اين تبليغات عوامفريبانه بخواب رفته بودند با حيرت تمام بيدار شده و گوش هاي شان با شنيدن اين گفته كه بايد سرمايه داري وامپرياليزم سرنگون شوند و تنها راه نجات كمونيزم است بازتر گرديده است . به هر حال با طولاني تر شدن جنگ آمريكا عليه جهان ، اقشار هرچه بيشتري از توده هاي مردم در آمريكا در ميدان مبارزه عليه امپرياليزم آمريكا برخواهند خاست .  كميته جنبش انقلابي انترناسيوناليستي به درستي تاكيد نموده است كه : " جهان وارد دوران نويني از تحولات خيره كننده شده است .  دوراني است كه همه آنچه در ظاهر غير قابل تغيير وجابجايي بنظر مي آمد با حدت يابي تضاد هاي دروني اش به لرزه درآورده است  زمانه ايست كه پر از فرصت ها وخطرات واقعي . زمانه ايست كه بيش از هميشه اراده پرولتري ، موضع ماركسيست – لنينسيت – مائوئيستي و جهت گيري سياسي صحيح مارا مي طلبد . امكان پيروزمندي نهايي هرچه برجسته تر در چشم اندازمان پديدار شده است اما براي تحقق آن بايد دست به مبارزات و فداكاري هاي بزرگي بزنيم."
آمريكا امروز هيچ مرزي را بخاطر منافعش برسميت نمي شناسد . در هرجاي كه لازم ببيند دست به خرابكاري زده و مي زند . "  احترام به قوانين بين المللي " كه تاديروز در لفظ ازآن سخن مي راند و خودش ازامضاء كنندگان آن بود . امروز ديگر برايش  معني ومفهومي ندارد و خود را مقيد به آن نمي داند بلكه اعلام مي دارد كه براي همه لازم است كه به قوانين ما احترام بگذارند عده اي از روشنفكران سطحي نگر افغانستان به اين ندا لبيك گفته و حاضر وآماده به پذيرش اين قوانين شده اند . جزوه كوچكي بنام "  مواضع و اهداف اتحاد ملي آزادي خواهان افغانستان "  كه همين اكنون در دسترس ما است بيان افكار وعقايد كساني را بازگو مي كند كه ذره اي از بينش ميهن پرستانه و آزاديخواهانه ضد تجاوز وارتجاع سراغ نمي شود چه رسد به اعتماد واعتقاد به ايدئولوژي انقلابي ( م . ل .  م ) و نيروي توده هاي زحمتكش افغانستان ، اپورتونيست هاي وطني تمام افكار وعقايد انقلابي را پشت پا زده اند و به آستان بوسي ارتجاع امپرياليزم آمادگي كامل خود را اعلام داشتند .
بهتر بود كه بجاي "  اتحاد ملي "  ، " اتحاد وابستگي "  به امپرياليزم وارتجاع مي نوشتند . زيرا با متن نوشته در تناقض نمي بود . متن نوشته كاملا جهت وابستگي دارد درحاليكه كلمه " ملي " معني و مفهومش ضد امپرياليزم و تجاوز است . نويسندگان با طرح كلمه ملي و " آزادي " مي خواهند كه عده اي را فريب داده و ذهنيت توده ها را در ارتباط تجاوز امپرياليستي به كشور مغشوش سازند . آزادي كلمه بزرگيست كه قلب همه زحمتكشان براي دست يابي بآن مي تپد اما " در سايه پرچم آزادي كار ، زحمتكشان را چپاول نموده اند . استعمال امروزي كلمه " آزادي انتقاد " نيز همين گونه تقلب باطني در خود نهفته دارد . اشخاصي كه حقيقتا معتقد اند كه علم را بجلو سوق داده اند نبايد خواستار آزادي نظريات نوين در كنار نظريات كهنه باشند بلكه بايد اولي را جايگزي دومي سازند " ( لنين – چه بايد كرد – صفحه 76 )
امروز هم در زير نام آزادي وكلمه آزادي ، تقلب باطني "  آزاديخواهان " جلوه گر مي شود . آنها فقط خواهان تحكيم بخشيدن نظرات كهنه بخاطر حفظ منافع امپرياليزم ونوكران شان اند .

نوشته را كه " آزاديخواهان "  منتشرنموده اند مجموعا ده صفحه است . در مجموع اين ده صفحه حتي يك كلمه كه آمال ومنافع آتي زحمتكشان را دربر داشته باشد نمي توان يافت . زيرا ابتدای كه با مقدمه شروع مي شود سپاس گذاري از امپرياليزم و " سازمان ملل متحد " است و وظايف اصلي و اهدافي كه در زمينه هاي اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي وسياست خارجي طرح نموده اند اصلا از تغيير ودگرگوني وانتقال قدرت از يك طبقه به طبقه ديگر سخني به ميان نيامده و مجبوريم براي اينكه خواننده بهتر بتواند تقلب باطني "  آزاديخواهان " را درك نمايد،  همه آنرا به ترتيب ذگر نموده و پيرامونش صحبت نمائيم .

اينك روي عقايد " آزاديخواهان " مكث مي نمائيم .
" نقش انديشه ها ، ادب وآن آئين هاي توحيد گرايانه جوشيده از اين ديارنيز در سراپرده تمدن ، فرهنگ  وارزشهاي معنوي شرق قرار دارد " . ( مقدمه )
علاوه از اينكه نوشته خود را به " بسم الله الرحمن الرحيم "  آغاز نموده اند كه ماهيت ارتجاعي ايده آليستي شان را هويدا مي كند . مي خواهند كه " آئين هاي توحيدي "  را به زيور علم بيارايند  وچهره از آن به نمايش بگذارند كه تاحال ملا هاي خائن نتوانسته اند كه آنرا عملي سازند و طوري وانمود كنند كه عملكرد خائنانه طالبان ربطي به اسلام ندارد، به همين علت است كه مي نويسند:
"  زمانيكه جهان وارد عصر جديد مي شد ودر پله هاي توفاني تحولات قرار داشت و نظام هاي مبتني بر اصول دموكراسي شكل مي گرفت در كشور ما گويا هيولاي قرون وسطي ازنو قد بر افراشت در اوج بيگانگي  با اين ارزش ها كشور را  درميان كشمكش هاي خانوادگي و استقرار نظام ملوك الطوايفي به تباهي مي كشاند ودراين راه به تمدن بزرگ اسلامي نيز رحم نمي كرد . " 
درك " آزاديخواهان " ! از تغيير وتحولات جهاني  ، محدود به سطح نگرش يك شاگرد دبستاني و بازاري است . بهمين علت طالبان را يك پديده نوظهوري كه  مثل قارچ اززمين روئيده و در روياروئي با امپرياليزم قرار گرفته است مي دانند .
آيا طالبان  " يك پديده نوظهور " اند كه درسال 1995 ( 1374 ) عرض اندام نمود يا اينكه از مدتها قبل روي اين باند خائن توسط عربستان سعودي ،  آي اس آي باكمك سي آي اي كار شده است ؟ مگر سازمان امنيت پاكستان ( آي . اس . اي ) مامور اجرايي سياست هاي مشترك پاكستان وآمريكا نيست ؟  يقينا كه جواب مثبت است  از ابتداي كودتاي ننگين 7 ثور 1357  باند هاي اجير اسلامي كه از زمان داود به پاكستان پناهنده بودند .  كشورهاي پاكستان ،  ايران ، عربي به كمك امپرياليسم غرب به دادن آموزش نظامي ، تشكيلاتي وسياسي شان پرداختند . بنظر مرتجعين عربستان سعودي باند هاي متحجر ومتعصب اخوان الشياطين زيادي روي  براي پيروزي  در افغانستان داشت . ولي از سال 1984  به بعد سيل روز افزون اعراب  داوطلب وظيفه داده شده  به داخل افغانستان سرازير شد و مدارس ديني اي كه از افغان ها درپاكستان تشكيل شده بود ، كمك هاي مالي وافري بدسترس آنها قرار گرفت . مستقيما عربستان سعودي وسازمان امنيت پاكستان  به آموزش سياسي – نظامي آنها پرداختند ( البته كه امپرياليزم آمريكا در پشت اين صحنه قرار داشت ) .  در زمان  وشرايط مساعد حسب لزوم ديد امپرياليزم با حمايه همه جانبه  وارد افغانستان گرديدند . و گام بگام خواست  امپرياليزم آمريكا ومرتجعين عربستاني و پاكستاني را در افغانستان پياده نمودند. تا جاي كه ديگر وجودشان براي آمريكا غير ضروري شد  وبايد كه خودش مستقيما مداخله نظامي مي نمود كه  با حركت وحشيانه وتجاوز كارانه آمريكا ومتحدينش صحنه نمايش تكميل گرديد  
  " آزاديخواهان " آنقدر سطحي نگرند كه مي گويند طالبان "  ملوك الطوايفي  "  را بوجود آورده اند  بااين گفتار خود رژيم ربانی و دارودسته ارتجاعي را تائيد مي نمايد  ومي خواهند تبرئه كنند اينكه رژيم قبل از طالبان دولت مركزي مبتني  بر دموكراسي بوده است  !! درحاليكه اصل ملوك الطوايفي درزمان رژيم رباني و رژيم فعلي حامد كرزي است  و طالبان تا حدودي با سياست ارتجاعي خويش دولت مركزي مبتني بر اصول شريعت اسلامي را بوجود آورده بودند .  واز اينكه مي نويسند كه آنها ( طالبان) به " ارزشهاي " كشور بيگانه بودند و به "  تمدن بلوك اسلامي  "  رحمي نكردند ودر عصر جديد " نظامهاي بر اصول دموكراسي  "  شكل گرفت چيزي را توضيح نمي دهند كه كدام "  نظام ها " " كدام دموكراسي " "  كدام ارزشها  " و كدام "  تمدن بزرگ اسلامي  " اگر هدف از " نظامهاي جديد " كه بر  " اصول دموكراسي "  شكل گرفت همانا جمهوري اسلامي پاكستان ، جمهوري اسلامي ايران و جمهوريت هاي نام نهاد آسياي ميانه و يا رژيم حامد كرزي است . (يقينا هم همان است) .  دراين كشور ها مانند ساير كشور ها دموكراسي براي مشت اقليت است كه ديكتاتوري خويش را به اكثريت جامعه تحميل نموده اند و درجهت مسير اهداف امپرياليزم و سرمايه جهاني  در حركت اند .  ازكلي گويي " آزاديخواهان " مي توان نتيجه گرفت كه كاملا درمنجلاب وابستگي و اپورتونيزم غطيده وبا اين كلي گويي ها مي خواهند كه اذهان را نسبت به تجاوز آشكار امپرياليزم و مزدورانش منحرف سازند .  هدف " آزاديخواهان " ا ز تمدن بزرگ اسلامي " همانا شكستن بت هاي تاريخي باميان بدست طالبان است كه اين هم مربوطه به اسلام و " تمدن اسلامي "  نيست  و شكستن بت هاي باميان هيچگاه خلاف شريعت اسلام نبوده و اين شما هستيد كه مي خواهيد  اعمال جنايتكارانه طالبان  وديگر اسلاميست  ها را از اسلام جدا نموده ، اسلام را  وارنش زده  جلا دهيد ودر معرض نمايش بگذاريد  . اصلا  اسلام در طول تاريخ يك هزاروچهار صد ساله خويش هيچگونه دست آورد مثبت و تمدني نداشته وبر ضد پيكر تراشي مجسمه سازي ونقاشي بوده و هميشه مانع پيشرفت و تكامل جامعه بشري بوده ودرجهت مخالف علم قرار گرفته است . بهمين مناسبت است كه ميگوئيم " دين افيون توده هاست " و در طول تاريخ همه اديان حافظ منافع طبقه ستمگر ودر خدمت ارتجاع وامپرياليزم بوده و هست . طالبان واحزاب اسلامي افغانستان كاملا موبه مو مسايل شرعي واسلامي را در افغانستان پياده كرده وحتي به اسارت گرفتن زنان و فروش آنها بالاي اعراب وپاكستاني ها  ،  اين يكي از اعمال جنايتكارانه اين باند هاي تبهكار بوده و مطابق با اصول شرعي واسلامي است .  دين اسلام درزمان تكوين برده داري متبارز گرديده و مهر تائيد را بربردگي زده است آنهايي كه ميگويند كه اين اعمال ربطي به اسلام ندارد يا كودن و احمق اند ويا اينكه عروسك كوكي در دست امپرياليزم و باداران خود .                                                                                          
آنهائي كه در فقر زندگي را سپري مي نمايند توسط مذهب تعليم داده مي شوند تا مطيع وفرمانبردار بوده اميدوار به بهشت برين باشند . "  مذهب يكي از اشكال ستم رواني است كه همه جا بر توده هاي مردم بخاطر كار مداوم براي  ديگران احتياج و انفراد بيش از اندازه زير فشار قرار گرفته اند سنگيني مي نمايد" . ( لنين – سوسياليزم و مذهب  صفحه اول )
مذهب همه جا وبطور مداوم توده ها را زير فشار قرار مي دهد . قوانين مذهبي كه امروز درجامعه حكمفرما است كاملا شبيه قانون قرون وسطايي وانگيزيسيون قرن يازدهم وحكومت آن دوره مي باشد  .  بي سبب نيست كه " آزاديخواهان " ! "  آئين هاي توحيدي "  راسراپرده " تمدن و فرهنگ " در شرق مي خوانند طرح اين مسئله توسط ايشان ريشه در پان اسلاميزم " سيد جمال الدين افغان " دارد تصادفي نيست كه در مراحل اوليه جنبش هاي رهايي بخش ملي، جريانات سياسي وديني بوجود آمد كه ايده هاي "  ناسيوناليزم فئودالي " را با مفاهيم ليبرال ناسيوناليزم بورژوازي و خرده بورژوازي پيوند داد نمونه برجسته آن "  پان اسلاميزم "  سيد جمال الدين افغان بود كه براي اولين مرتبه از طرف وي طرح گرديد .
ازهمان آغاز پان اسلاميزم گرفتار همان ضعفي بود كه همه جريانات ديني – سياسي كه مي كوشيد جنبش آزاديبخش عليه امپرياليزم را با تلاش براي تحكيم منافع خان ها ، زمين داران  بزرگ وملاكان وغيره پيوند دهد دچار آنست . پان اسلاميزم نويدي از پيامد منفي است  كه يك چنين واپس تئوري انديشه ناسيوناليستي وابسته مي تواند بر موقعيت گروه هاي ميهن پرست برجاي گذارد وفكر آنان را از زهر مفاهيم ديني ارتجاع فئودالي مسموم ساخت و گروه هاي بسياري را به جنبش هاي اسلامي سياسي ارتجاعي كه در لفافه شعارهاي ديني پيچيده شده اند بكشاند . اين جريان بازتاب تلاشي است كه براي تحكيم وابستگي مردم به نسبت هاي ديني واحياي مذهب با ارائه تعبيرهاي تازه اي ازآن نسبت ها و بطور كلي از مذهب و بعبارت ديگر تلفيق ايده آل هاي تخيلي  مردم از برابري اجتماعي ونيازهاي تكامل سرمايه مالي بعمل مي آورند .
باصطلاح " آزاديخواهان " ! مي خواهند با تكرار " آئين هاي توحيدي  سراپرده تمدن " است، اين گفته را بيان نمايند كه در شرايط كنوني بايد ، بازبان ديني از سياست گفتگو نمود . و از طريق دين ميتوان به عدالت اجتماعي رسيد ! وبه اين شكل مي خواهند كه دوباره پان اسلاميزم را كه مرتجعين همچو خميني و ضياءالحق نتوانست آنرا احيا ء نمايد ايشان احياء كنند ! اما اين نكته را اصلا درك نكردند كه همراه با رشد جنبش هاي آزاديبخش ملي توده ها و تشديد تلاش امپرياليزم در استفاده از دين بعنوان سلاحي براي ايجاد تفرقه در جنبش ، تمايلات مادي ، برتري چشمگيري درايدئولوژي ناسيوناليزم بورژوازي يافته اند.

مذاهب هميشه مدافع كوركورانه و اجتماع خشك انديشي و تعصب ، خرافات ، استثمار وحافظ منافع طبقات ستمگر بوده است . مذاهب در طول تاريخ مانع پيشرفت و تكامل جامعه بشري بوده و هست نمونه برجسته آن را ميتوان د رافغانستان ، ايران ، الجزاير ، مصر ... جستجو نمود "  آزاديخواهان " اين مانع پيشرفت وتكامل جامعه بشري را " سراپرده تمدن "  مي خوانند وهمچنين مي خواهند طوري وانمود وآنرا بيارايند كه در حقيقت اسلام بخاطر " خصلت هاي خلاق " خود قادر است در شرايط نوين اجتماعي  " چنان نظم اجتماعي را بوجود آورد كه موجب رفاه همگاني و پيشرفت هاي اقتصادي و سياسي  گردد . درحاليكه در جامعه طبقاتي پر از تضاد بيشتر از دو ايده نمي تواند وجود داشته باشد . نمي توان در جامعه طبقاتي زندگي كرد و مافوق آن قرار گرفت . در جامعه  طبقاتي تمام افكار وعقايد مهر طبقاتي خود را دارا است .  خرده بورژوازي بنا به خصلت دوگانه اش ، در قبال حركات ديني موضع تسليم طلبانه دارد بهمين علت است كه  خرده بورژوازي از آوان كودتاي 7 ثور 1357  تا هم اكنون زير رداي مذهبي خزيده است . اين حركات ارتجاعي تسليم طلبانه خرده بورژوازي برا ي تحكيم منافع امپرياليزم بعنوان عاملي توده ها را به بيراه كشانده و نيروهاي ارتجاعي وابسته به امپرياليزم را بر سرنوشت شان حاكم ساخته است .

سرمايه داري و امپرياليزم غالبا از دين ، بعنوان سلاحي بر ضد نيروهاي انقلابي ، تضعيف ويكپارچگي توده هاي  زحمتكش استفاده مي نمايند . اغلب نمايندگان مرتجع واپس گرا فئودال ها و كمپرادورها كه ايده هاي خود را به لباس دين مي آرايند دقيقا همان كساني هستند كه مورد حمايت امپرياليستي قرار دارند دليل بارز اين امر تماس هاي است كه امپرياليستها با بسياري از نمايندگان ايده هاي " احياء دين " برقرار مي كنند . نمونه بارز آن خميني كه از پاريس به ايران و آيت الله خوئي كه از انگلستان به عراق فرستاده شد واز اين طريق وحدت ضد امپرياليستي خلقها را بخصوص  در كشور هاي آسيا  وافريقا ضربه زده وتضعيف مي نمايد .دردونيم دهه گذشته تاريخ بارها در افغانستان ،ايران ، الجزاير، مصر ... ثابت نموده است كه جنبش هاي اسلامي  نه جنبش هاي آزاديبخش اند ونه هم  ضد امپرياليزم ، بلكه تمامي آموزگاران فساد وتباهي كه به عنوان مولوي ، آيت الله ، حجت الاسلام  ، مجددي ، پاپ  وكيش پندارهاي خرافاتي  در بين مردم مي پراكنند وتمام عملكرد شان  درجهت حفظ منافع  فئوداليزم وبورژوازي  كمپرادور وعليه  نيروهاي انقلابي و نيروهاي ملي است . تازمانيكه حاله مقدس مذهب برمسايل اجتماعي پيچيده باشد هيچ تغيير ودگرگوني اجتماعي نمي تواند بوجود آيد .  بايد كه اين آموزگاران فساد وتباهي  را مورد حمله انقلابي قرار داد يا بگفته انگلس "  چراما به اين آموزگاران فساد وتباهي كه بعنوان پاپ اسقف و كشيش پندار هاي خرافي دستگاه  رم را مي پراكنند با انواع سلاح ها هجوم نياوريم  دست هايمان را بخون آنان نشوئيم . " ( جنگ دهقاني درآلمان صفحه 33) .

حال پارگراف اول صفحه دوم را مورد ارزيابي قرار مي دهيم " شيوه مسلط توليد در افغانستان به طرزي بوده است كه درآن افراد جداگانه دهقانان با كار یدي وصرف انرژي سنگين ، استفاده ازابزار بدوي بالاي زمين عرق ريخته  ولي لقمه بخورونميري را حاصل نموده اند .
                                                                                  
لذا دهقانان فقير كه بيشترين نفوذرا تشكيل داده با در نظرداشت شرايط بد ، نازائي هاي فصلي آفات و خشكسالي  هاي وقوانين غير عادلانه طي  ادوار طولاني بخاك سياه فقر نشسته اند .  وسعت عظيم بي سوادي ، عدم  ترانسپورتيشن  وجاده هاي عصري ، مطبوعات بيمار و نبود وسايل ارتباط جمعي همراه با اقتصاد خود  كفائي  مناطق خود مختار بعنوان مجموعه بوده است كه شكل سياسي انحصار طلبانه استبدادي عقب گرا بر پايه و مايه  آن دوام يافته است . " (صفحه 2 ) .
اگرموضوعات مطروحه "  آزاديخواهان " را بزبان فشرده بيان كنيم چنين نتيجه اي بدست مي آيد . دهقانان بطور انفرادي وبدون ارتباط با يكديگر " ابزار بدوي "  و مصرف انرژي لقمه بخورونمير بدست مي آورند . اگراين " ابزاربدوي "  زراعتي به ميكانيزه زراعتي تبديل شود ترانسپورتيشن وجاده هاي عصري بوجود آيد ، مكاتب بازگردد و خدا هم به حال دهقانان رحم كند ! كه " شرايط بد ، نازائي هاي فصلي ، آفات ، خشكسالي را از ميان بردارد ديگر دهقانان از فقر وبدبختي نجات پيدا مي كنند! تمامي اين جملات برمحور اساسي خواسته ها و نيازمندي هاي امپرياليزم و مزدورانش دورمي زند خرده بورژوازي هيچگاه حاضر نيست كه اشياء وپديده ها را از ديدگاه  ماترياليزم ديالكتيك و ماترياليزم تاريخي ارزيابي كند . براي اينكه با بورژوازي ، فئودالان و بويژه مذهب خود را به مخمصه نياندازد هميشه به كلي گويي مي پردازد و آنرا با زيور " دين " مي آرايد .  م . ل . م  ها برعكس اشياء و پديده ها را از ديدگاه ماترياليزم ديالكتيك وماترياليزم تاريخي مورد بررسي قرار داده و معتقد اند كه اقتصاد سياسي  يك شي را مطالعه نمي كند ، اقتصاد سياسي روابط بين انسانها ودرآخرين تحليل روابط بين طبقات را مورد ارزيابي علمي قرار مي دهد . انسانها براي توليد احتياج به برقراري روابط مشخص و متقابل دارند . زيرا كه شخص بطور انفرادي نميتواند توليد كند . همانطوريكه  ماركس مي گويد : "  آنها براي توليد باهم روابطي معين برقرار مي كنند ، وفقط اين چنين روابطي كه در پروسه توليد بوجود مي آيد روابط توليد ناميده مي شود . اين روابط در آخرين تحليل بصورت روابط طبقاتي در مي آيند . روابط توليد سه شكل را در بر مي گيرد . 1 – شكل سيستم مالكيت بر وسايل توليد 2 – جايگاه انسانها در توليد و بروابط متقابل شان 3 – شكل توزيع محصول . در مورد شكل سيستم مالكيت بايد به بررسي اين مسئله بپردازيم كه وسايل توليد به چه كسي تعلق دارد . شكل مالكيت بر وسايل توليد جايگاه انسان را در توليد و روابط ميان ايشان را تعيين مي كند و شكل توزيع محصول نيز ازآن سرچشمه ميگيرد . "
" آزاديخواهان "  را با اين تحليل وارزيابي كاري نيست وفقط با  تكرار الفاظي همچو دهقانان فقير با لقمه بخور ونمير زندگي مي كنند ارضاء اند .  ستم و استثمار بيش از حد طبقه ستمگر كه بر گرده ستمكشان سنگيني مي كند و ستم فيودالي كه به شكل بيكاري ، بهره جنسي و نقدي روز بروز دهقانان را خانه خراب مي كند ، و مالكيت مطلق فيودالي بر زمين و مالكيت محدود آن  بر دهقان سيستم زمين داري ، اجاره ،  وابستگي دهاقين به فيودالان ، منبع استثمار فيودالي ، وابستگي دهاقين به زمين ، تقسيم جامعه به طبقات انتاگونيزم و خصلت انتاگونيستيك  توزيع كه نه تنها محصول اضافي بلكه اكثرا محصول ضرورتي نيز توسط فيودالان تصاحب مي گردد در يك كلام مناسبات توليدي مستعمراتي – نيمه فيودالي سبب فقر وخانه خرابي دهاقين مي گردد . اينها نمي خواهند ونه مي توانند پيرامون اين مسايل فكر كنند چون در جهت وابستگي حركت مي كنند ،  وتمامي بد بختي دهقانان را ناشي از "  آفات ، خشكسالي ها و شرايط بد ، نازائي هاي فصلي ،  عدم ترانسپورتيشن و جاده هاي عصري ... بعنوان مجموعه بوده است كه شكل سياسي انحصار طلبانه استعداد عقب گرا بر پايه  آن  دوام يافته است  "  مي دانند .

حال زمان گرفتن جشن "  آزاديخواهان" فرا رسيده است . زيرا از يكطرف خشكسالي از بين رفته ، مكاتب باز شد ، پارك ها وجاده ها درست مي شود و " انحصار استعداد طلبانه عقب گرايان ( طالبان ) از سر مردم با همت بهترين دوستان شان امپرياليزم آمريكا ! و متحدين برداشته شد .  مردم و بخصوص دهقانان به آينده نزديك از فقر وفلاكت نجات پيدا خواهند نمود ! و " رفاه همگاني "  درافغانستان بوجود خواهد آمد  ؟ !  " بي مناسبت نيست كه چنين در فشاني مي كنند " بيرق هاي اين جهان متوالي نسل اندر نسل ادامه يافته همواره بر دوش سرداران  رشيد و مومن حمل شده كه دفاع از وطن و مردم را وظيفه ديني ، ملي و وجداني خويش دانسته و دراين راه جانفشاني هاي قهرمانانه را به نمايش گذاشته نقش اين جريانات با برجستگي تمام از آغاز قرن بيستم و جنگ استقلال ، تا مرحله جهاد كبير ميهني عليه تجاوزگران روسي مبارزه عليه سياه ترين رژيم استبداد عصر يعني طالبان و تروريزم انكار ناپذير است
  .
حال كه به بساط توحش طالبي و لانه هاي اصلي فساد تروريزم لجام گسيخته از دامان مادروطن برچيده شده و طليعه اميد بر چشمان اشكبار ملت زخمي افغانستان در حال دميدن است .  جريانات اصيل ملي ومترقي با داشتن چنين پشتوانه عظيم تاريخي و در آميزي آن با گرايش عمومي مردم مسلمان ما  مي توانند دروازه هاي خوشبختي ، رفاه ، پيشرفت و رهايي را يكي پس از ديگري بگشايند .

در اين لحظات حساس و سرنوشت ساز كه بناي فردا درحال پي ريزي است  ودست جهانيان به شكل بيمانند براي كمك و اعمار افغانستان نوين دراز است هرگونه سهل انگاري ،  بي تفاوتي  ، ندانم كاري و در خود تنيدگي گناه نابخشودني است كه ما را نزد خداوند ( ج ) تاريخ و ملت مسئول مي گرداند درست است كه دولت هاي مختلف و قدرت مندي تصميم به اعمار كشور و كمك به ملت مسلمان افغانستان گرفته اند . ولي بدون يك سازمان دهي قوي كارا بر خواسته از ميان مردم اعتماد و پشتيباني بي دريغانه      " مردم  را در خود داشته باشد  . با درنظر داشت  عمق وپهناي  خرابيهاي همه جانبه نمي توانند حرفي از موفقيت اتحاد ملي آزادي خواهان افغانستان با درك شرايط حساس ، خطير و سرنوشت ساز جاري با تاكيد بر ضرورت وحدت ملي ، دموكراسي و امنيت اصلاح  و پيشرفت روحيه وطن دوستي وخدمت به مردم  با گامهاي عملي دراين راستا به اثبات رساند .

همزمان با  قدرداني از كوششهاي سازمان ملل متحد  واستقبال از كمكهاي بدون قيد وشرط خارجي خواهان قاطعيت آنها در دفاع از حقوق مردم  افغانستان  واستقرار نظام مردم سالار مي باشد "             ( صحفات 4 و 5 )
اين نقل قول طويل كه مجموعه صفحه 4 و قسمتي از صفحه پنجم بود گر چه براي خواننده ملال آور خواهد بود براي آن آوردم كه اولا " آزاديخواهان "  نگويند كه جمله ها را كوتاه كرده تا اهداف مشخص نشود و ثانيا اينكه  خواننده بهتر بتواند به اهداف شوم  شان پي ببرند.

بنظر " آزاديخواهان " دفاع از وطن  و مردم اگر زير لواي " دين " صورت نگيرد بي ارزش است و بهمين خاطر است كه ازمقاومت توده ها عليه تجاوز سوسيال امپرياليزم چشم پوشيده وحاضر نيست كه حتي نامي ازآن بگيرد و مقاومت توده ها را " جهاد كبير ميهني " كه همانا هدف ازرهبري احزاب جهادي است  كه باپشتوانه عظيم اسلامي وامپرياليستي  مجهز شده بود مي خوانند. به نظر ايشان فعلا امپريا ليست ها به سركردگي آمريكا " وظيفه ديني ، ملي و وجداني " خود دانسته تامردم ستمديده افغانستان را از چنگال طالبان آزاد كنند ! به نظر ايشان امپرياليزم آمريكا فرشته نجات وطالبان تروريست اند و آمريكا مبارزه جدي وبي امان عليه تروريزم براه انداخته است ؟ بخاطر مردم " بساط توحش طالبي ولانه هاي اصلي فساد وتروريزم لجا م گسيخته " را از" دامان مادر وطن " برچيده است وآينده تابناكي را براي مردم افغانستان از لحاظ اقتصادي ، سياسي بوجود مي آورد و " دروازه هاي خوشبختي  ،  رفاه ، پيشرفت ورهايي را يكي پس از ديگري ميگشايد .  و مي خواهند با الفاظ فريبنده  خود " دراين لحظات حساس وسرنوشت ساز كه بناي فردا ( تاكيد از ما است )  در حال پي ريزي است و دست جهانيان به شكل بي مانندي  براي كمك واعمار افغانستان نوين دراز است هرگونه سهل انگاري ،  بي تفاوتي ، ندانم كاري و در خود تنيدگي  ،  گناه نابخشودني است كه ما را نزد خداوند ، تاريخ وملت مسئول مي گرداند" زحمتكشان را زير بال وپر امپرياليزم متجاوز ونوكران حلقه بگوش آن بكشانند . و زنجير اسارت را بيش ا زحد به دست وپاي شان گره بزنند .
آيا آقايون هيچ فكر كرده اند "  بناي فردا "  با دست چه كسي وبراي چه كسي در" حال پي ريزي " هست و " سرنوشت ساز " براي چه كساني است تا زمانيكه امپرياليزم و عمالش قدرت  سياسي را درافغانستان بدست داشته باشند يقينا كه " بناي فردا " براي مشت خائن اجير وبي همه چيز" سرنوشت ساز " است نه براي توده هاي زحمتكش .
زمانيكه امپرياليستها به سركردگي امپرياليزم خون آشام آمريكا به افغانستان تجاوز نموده اند بيان اين مطلب كه "  طليعه اميد بر چشمان اشكبارملت در حال دميدن است "  ويا اينكه كشورهاي خارجي خواستار " افغانستان نوين " اند بزرگترين جنايت به توده زحمتكش بوده و حركت بسوي وابستگي كامل و بدون قيدوشرط مي باشد . اين عملكرد آقايون " آزايخواه " آنها را در صف امپرياليزم ، كرزي ودارودسته اش قرار مي دهد . اين موضوع بر هيچكس پوشيده نيست . آنهائي كه طالبان را بر مردم افغانستان تحميل كرده اند حال ميخواهند كه بيش ازاينها اين مردم را تنبيه كنندودر اسارت و وابستگي دائمي نگهدارند.
تجاوز ذاتا خصيصه امپرياليستها است . كدام احمقي ( ببخشيد ، آقايون باصطلاح " آزاديخواه " ) مي تواند قبول كند كه امپرياليزم آمريكا با تروريزم مبارزه مي كند ويتنام هنوزاز ياد نرفته و پاناما ، گرانادا، سومالي ، عراق و يوگوسلاوي را چه كسي فراموش نموده است . كيست كه نداند آمريكا از طريق چور و چپاول و غارت كشورهاي تحت سلطه سرپا ايستاده و به سركوب خونين انقلابيون و توده زحمتكش مي پردازد .  اين آمريكا است كه دولت نژاد پرست اسرائيل را از حيث پول و اسلحه تامين مي كند .  تا با وحشيگري خلق عرب را مورد حمله قرار دهد وفلسطين را باشغال خود درآورد . اين آمريكا است كه زير نام "  دموكراسي "  و " دفاع از ملت عراق " امروز هزارها نفر از مرد ، زن و كودك عراقي را بخاك و خون مي كشد و آنرا "  حق مشروع " خود مي داند و خودش اسرائيل را با سلاح هاي كشتار جمعي دائمي تجهيز ميكند .  اين آمريكا است كه زير نام "  مبارزه با تروريزم " بافغانستان حمله نموده  و آنرا به اشغال نظامي خود درآورده ،  اين آمريكا است كه در روز دوشنبه 10/4/  1381 ( 1 / 7 / 2001 ) مجلس عروسي مردم ارزگان را به ماتم سراي تبديل نمود و در روز روشن طيارات آمريكايي آنها را بمباران نمود بدون اينكه كوچكترين اظها ر تاسفي نموده باشد . اين آمريكا است كه در گرجستان  نيروهاي نظامي بخاطر دفاع از باند القاعده وتروريست هاي چچين پياده نموده  وايشان را مورد حمايت قرار مي دهد . زمانيكه نيروهاي القاعده از چچين دردره هاي جنگلي عميق گرجستان عقب نشيني مي كنند ، امپرياليزم آمريكا از تعقيب نيروهاي القاعده توسط قواي نظامي امپرياليزم شوروي جلوگيري بعمل مي آورد  جاي كه نياز داشته باشد از تروريستهاي اسلامي كه دست پرورده  خودش است دفاع مي نمايد و جاي كه نيازش نباشد آنها را همچو افغانستان مورد غضب قرار مي دهد .

جنگي كه هم اكنون زير نام "  مبارزه عليه تروريزم "  براه افتاد جنگ بر سر نفت است . گرچه افغانستان از خود نفتي ندارد ،  اما از نگاه استراتيژيكي  و سوق الجيشي براي امپرياليزم آمريكا ازاهميت ويژه اي برخوردار است . پايپ لين هاي گاز ونفت تركمنستان بايد از طريق افغانستان به پاكستان وبالاخره به اروپا وصل شود .  تسلط بر افغانستان ، كه آمريكا را به درياي خزر ،  بحر هند وبحيره عراق مسلط خواهد كرد و حلقه محاصره ايران را نيز تكميل نموده ، امروز آسياي ميانه و خاور ميانه هدف تجاوز آمريكا است و افغانستان در مركز اين گردباد شوم و ويرانگر قرار گرفته است .
آسياي ميانه وخاور ميانه هفتاد وپنج درصد گاز ونفت جهان را در خود جاي داده است .  منابع مواد خام سرشاري دارد و گذرگاههاي نفت وگاز به بازار عرب  را هم در بر ميگيرد يعني اهميت استراتيژي قابل توجهي دارد . تجاوز امپرياليستها بويژه امپرياليزم آمريكا دراين منطقه اصلا تصادفي نيست ، ازسوي با تحريكات خود "  بحران " و دسيسه درست ميكند وبعد با تعرض به اين يا آن كشور بهانه اي  براي تقويت حضورنظامي خود در منطقه بدست مي دهد .
حزب كمونيست ايران ( م .ل . م ) در اعلاميه 14 سپتامبر 2001 مطابق 23 شهريور 1380  تحت عنوان "  پرده دوم "  "  نظم نوين جهاني "  بنمايش در مي آيد " مبارزه آمريكا عليه تروريزم را چنين بر رسي نموده است : "  امپرياليستهاي آمريكا با هيجان عليه تروريزم داد سخن مي دهد .اما بزرگترين تروريست ها خود شان هستند كه درژانويه 1991  در بمباران بغداد هزاران كودك وغير نظامي را تنها دريكروز در پناهگاه هاي شان زنده بگور كردند و نام آنرا "  تلفات جانبي و خسارات جاني وجزئي "  ناميدند اين واقعه بار ديگر خصلت بيرحمانه " و نمايش هاي رياكارانه شان را نشان مي دهد ... هياهوي آمريكا در مورد دموكراسي وآزادي هيچكس را در سه قاره آسيا ، افريقا و امريكاي لاتين فريب نمي دهد زيرادر تاريخ اين سه قاره خو نخوار ترين قرون وسطا ترين رژيم ها را عليه مردم كشورهاي سلطه همين ها تعليم داده ويا سرپانگهداشته اند . رژيم هاي قرون وسطائي ايران وافغانستان از آن جمله اند. هركودكي مي داند كه قدرت هاي آمريكايي و اروپائي راه را براي قدرت گيري خميني ودارودسته اش گشودند تا انقلا ب ايران را سركوب كنند . وهركودكي مي داند كه رژيم قرون وسطائي طالبان دست پرورده سازمان سي . آي . اي  آمريكا است . "  امپرياليزم آمريكا تحت عنوان  " مبارزه با تروريزم" مي خواهد كه لشكر كشي بين المللي نويني را  به قصد تحكيم سلطه خويش بر افغانستان  وساير نقاط جهان بخصوص آسياي ميانه وخاور ميانه تثبيت وسركردگي خويش را در ميان ديگر قدرت هاي امپرياليستي براه اندازد .  جنگي كه هم اكنو ن آمريكا براه انداخته بيان گر تضادي است كه امپرياليزم به سركردگي امپرياليزم آمريكا در روياروئي با خلقها و ملل تحت ستم قرار دارد و اين تضاد امروز تضاد عمده جهاني را تشكيل مي دهد ."
                                               
امروز " آزاديخواهان "  مطالب بزرگ و اساسي را بخاطر منافع آتي خود رافراموش نموده ، بدون در نظر داشت عواقب بعدي  كه چه خواهد شد  ، با امپرياليزم و رژيم دست نشانده اش درافغانستان همنوا شده  ودرراه تحكيم پايه هاي  دولت مرتجع ووابسته كوشا هستند . اين خطرناكترين نوع  اپورتونيزم است كه توده ها ي زحمتكش وعده اي از نسل جوان را فريب داده  وبه بيراهه مي كشاند . بدون قطع رابطه با اپورتونيزم وسنديكاليزم ، رويزيونيزم ورفرميزم نمي توان از چگونگي فرا گرفتن ماهرانه تاكتيك انقلاب سخني بميان آورد بنا بگفته لنين  " مبارزه  با امپرياليزم اگر به نحو گسست ناپذيري با مبارزه عليه اپورتونيزم پيوند نداشته باشد سخني پوچ و دروغين بيش نخواهد بود . "
                               
( امپرياليزم بمثابه بالاترين مرحله سرمايه داري -  صفحه 231 )

اپورتونيستهاي باصطلاح "  آزاديخواه "  وليبرال بورژوا هيچگاه اين نكته را درك نكرده اند كه مائو هيچگاه مدافع  " اشتراك قدرت "  يعني به معامله  نهادن نيروهاي مستقل پرولتري بخاطر چند پست در يك دستگاه دولتي  اساس بورژوائي ، حتي اگر اين  دولت خود را  " مترقي "  ضد فاشيست ويا ضد امپرياليزم هم بخواند نبود ، مائوتسه دون به صراحت اعلام نمود كه : "  با نفوذ درچين قدرتهاي امپرياليستي به هيچوجه قصد نداشتند از چين فيودالي  يك كشور سرمايه داري بسازند به عكس مي خواستند از آن يك نيمه مستعمره ومستعمره بسازند . " ( استقلال چين و حزب كمونيست چين صفحه 231 ) اما " آزاديخواهان "   اپورتونيست ازنسل جوان و مردم دعوت بعمل مي آورند كه اگر براي ساختار جامعه كه " بناي فردا را درحال پي ريزي است و دست جهانيان به شكل بي مانند براي كمك واعمار افغانستان دراز است "  به همكاري شان نه شتابند يك " گناه نا بخشودني "  است كه ايشان را نزد خداوند ( ج )" شرمساز مي سازد !! دست خدا به همراه تان ، آقايون " آزاديخواه " ، اپورتونيست فرصت را ازدست ندهيد به شتابيد وعجله كنيد كه هر چه زود تر به آن منجلاب برسيد . زيرا بهترين وشايسته ترين جايگاه شما همان منجلاب است . آيا زمانيكه  جنگ انقلابي در كامبوج اوج گرفت ، امپرياليزم آمريكا براي حمايت رژيم  دست نشانده خود در كامبوج ، بمدت 140  روز متواتر250 تن بمب روي مبارزين ضد رژيم سفاك وابسته به آمريكا نريخت ؟ فراموش كرده ايد مگر عين عمل وحشيانه  رابه خاطر حفظ وتحكيم  منافع اش در عراق ، يوگوسلاوي ، بوسني ، كوسوو وافغانستان  انجام نداد ؟ با تمام اين اعمال وحشيانه امپرياليزم ، هنوز شما اميدواريد كه براي تان " افغانستان نوين " بسازد . با كمال بيشرمي  از عمل تجاوز كارانه امپرياليستي  كه با مهروامضاء سازمان ملل صورت گرفته دفاع مي نمائيد . " همزمان به قدرداني ازكوششهاي سازمان ملل واستقبال ازكمك هاي بدون قيد وشرط خارجي خواهان قاطعيت آنها دردفاع از مردم افغانستان و استقرار " نظم مردم سالار " مي باشيد . كمر همت بسته ايد . اين بزرگترين خيانت به اهداف ملي و ميهني است كه تجاوز لجام گسيخته را " كمك هاي بدون قيد وشرط " مي خوانيد وازتجاوز كاران مي خواهيد كه هرچه بيشتر با " قاطعيت " در افغانستان عمل نمايند . وزير اين شعار تاكيد " بر ضرورت وحدت ملي ، دموكراسي وامنيت  اصلاح وپيشرفت " داريد تا ذهنيت را ازتجاوز منحرف نموده  و" سازمان قوي  كارا " براي امپرياليستها بوجود آوريد . آقايون دير جنبيديد . متوجه اين نكته نبوديد كه امپرياليزم علاوه از شما ديگر خدمت كاراني نيز دارد كه دراين راه گام بر مي دارند . اين اهداف كامل نزديك به اهداف " دوستم و " اسماعيل "  دو جنايتكار سرشناس مي باشد . شما را حتما به آغوش گرم استقبال خواهند نمود . خون پاك شهداي راه آزادي شما را شرمسار خواهد ساخت وبازماندگان آنها شما را لعن خواهند نمود .

مادربرابر آن چيزي كه " درلحظه حاضر " وجود دارد ناراضي هستيم . بنابه قول لنين  " پيش ترازآنكه متحد شويم وبراي آنكه متحد شويم ابتدا بطور قطع وصريح لازم است كه خط فاصلي بين خود قرار دهيم" ما خواهان آنيم  كه آنچه موجود است  تغيير يابد وسرفرود آوردن در برابرآن وسازش وكرنش به آن را رد مي كنيم "  اين خواست ووظيفه ماست كه تا هنگاميكه  طبقات كم وبيش متملك ازمواضع حاكميت شان رانده نشده اند ،  تا هنگاميكه پرولتاريا قدرت دولتي را تصاحب نكرده است وتاهنگاميكه به هم پيوستگي  پرولتاريا تابه آن حد پيشرفت نكرده است ...  نه تنها دريك كشور بلكه درتمام كشورهاي عمده دنيا رقابت بين كارگران اين كشورها از بين ببرددست كم نيروهاي مولده كليدي  رادردست كارگران متمركز كند ، اين انقلاب را پيگيري كنيم .
                                                                          
مانمي توانيم منازعات طبقاتي را مسكوت گذاريم ، بلكه خواستار از بين بردن طبقات هستيم .  نمي توانيم صرفا جامعه كنوني  را اصلاح كنيم  ، بلكه بايد جامعه نويني بسازيم .

( ك . م . ف . ا  در باره جنبش دموكراتيك وپيكار انقلابي كارگران صفحات 5 – 6  )

اپورتونيستها نه تنها اينكه منازعات طبقاتي را مسكوت مي گذارند بلكه ازتوده ها مي خواهند كه به اين ذلت ننگين ستم امپرياليستي تن دهند .

امروز اپورتونيست هاي رنگارنگ به تحقير ،  توهين وافتراء به ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم پرداخته ومي خواهند كه از حدت تضاد بين خلق وامپرياليزم ومشت خائن خود فروخته  بكاهند وآنها را به تسليم وسازش دعوت مي كند . وازين طريق نظريه ديكتاتوري پرولتاريا را باطل اعلام نمايند .
                                                                     
در شرايط كنوني وظايف ضروري وعاجل عبارتند از آماده سازي بخش پيشآهنگ طبقه پيشرو و مسلح نمودن با ايدئولوژي م . ل . م   بخاطر بهره گيري از بحران هاي  واقعي كه جنگها و تجاوزات  امپرياليستي براي بورژوازي به ارمغان مي آورند .همه اينها به معني رهبري توده هاي ميليوني درانقلاب است . پاسخگوئي بدين وظايف صرفا ازمجراي بهره گيري از خط توده اي انجام پذير است .

بايد اين خط را به درستي شناخت وبكار گرفت .  مائوتسه دون به صراحت اعلام نمود كه : "  خط حلقه كليدي است ، وقتيكه درك شود همه چيز جاي خود را مي يباد " ، "  يك خط زماني صحيح است كه منافع آمال وجهان بيني طبقه مارا نمايندگي كند " دراين شرايط حساس دفاع از م . ل . م  در مقابل اپورتونيزم ورويزيونيزم از وظايف عمده انقلابيون است  . " چرا بايد از م . ل . م  عمدتا مائوئيزم دفاع و پشتيباني كنيم  وآنرا بكار بنديم . بخاطر پيشبرد انقلاب جهاني پرولتري . انقلاب گرايش عمده در جهان امروزي است . بدون پيروزي تما م وكمال انقلاب يا بعبارت ديگر ، كمونيزم ، هيچ آينده  اي براي نوع بشر وجود ندارد . بنابراين سوال ، درواقع چگونگي پيشبرد انقلاب جهاني است ، واين يعني انجام انقلاب ودست زدن به آن همانگونه كه قبلا خاطر نشان شده سوال اين نيست كه ماچند نفريم بلكه بايد پرسيد كه چقدر مصمم هستيم اينكا ر را انجام دهيم درسال 1848 فقط ماركس وانگلس بودند... "

( جهاني براي فتح شماره 19 سال 1372 – صحفه 20 )

بلي فقط ماركس وانگلس بودند كه با اعلام مانيفيست حزب كمونيست بنيان سرمايه داري را به لرزه درآوردند وبالاخره جبهه وسيع وگسترده ضد سرمايه داري را بوجود آوردند . اما " آزاديخواهان " ازابهت آمريكا بلرزه افتاده وخود را همسو با امپرياليزم ونوكران شان ساخته است . گرچه از " ايمان قوي ، عشق بوطن و آزادي "  مردم سخن مي زنند اما خود شان همه را از دست داده ، عدم همكاري مردم را در شرايط كنوني با رژيم دست نشانده " گناه نابخشودني " و تجاوز امپرياليستي را بكشور بعنوان "  كمك هاي خارجي ها و دفاع از حقوق مردم افغانستان " مي خوانند . درصفحه سوم همين نوشته خيلي ماهرانه از مقاومت توده ها در برابر متجاوزين ياد مي كنند و با زهم اهداف شان كشاندن مردم در زير بال وپررژيم مزدور است كه مي خواهند بازرنگي تمام رژيم كثيف را مشروعيت قانوني بخشيده و طوري وانمود كنند كه به سمت " دموكراسي پررنگ " در حركت است  وچنين مي نويسند      " برجسته ترين مشخصه و معرف اصلي كشور ما طي اين دوران مبارزات شكوهمند استقلال طلبانه ، دفع تجاوزات بيگانه مردم قهرمان افغانستان بوده كه ملت مسلمان افغانستان را در ميان ملل جهان شهرت خاص بخشيده است .

ايمان قوي ، عشق بوطن وآزادي اركان خلل ناپذير ومقاومت بوده كه در برابر بزرگترين توفان ها و تهاجمات خارجي از جاي نجنبيده و دشمن تجاوز گر را زبون ساخته است ولي به موازات اين حجم از مقاومت سلحشوري و جانبازي ملت ما شاهد حجم بزرگي از تحول در زندگي داخلي نوع نظام سياسي نبوده بلكه بعد از هر فتح  در بحران جديد غرق گشته است يعني بازهمان آش وهمان كاسه .
                                                                                 
حاصل آن فتح ، انحطاط ، تجديد استبداد و خودكامگي ، واپس گرائي بوده كه باوجود افتخار عظيم كشور عزيز ما با تني عليل وزخمي در رديف پسمانده ترين ها قرار گرفته است و درد آورترآنكه هنوز هم دستش بسوي كمك هاي بيروني دراز است .
" آيا سرزمين زيبا ونامي ما سترون بوده  وفاقد منابع ، ثروت ها ، استعداد ها ، سخت كوشي ها و ظرفيت هاي كارآمد مي باشد ؟  با موانع اساسي ديگري تن آنرا تضعيف گردانيده است . تجربه معاصر همه ملل گيتي براين اصل تاكيد مي ورزد كه بدون يك نظام سياسي كارا ، آزاد ، مترقي ومردم سالار " دموكراسي " نمي توان به يك جامعه مرفه ،  شكوفان و با اقتدار دست يازند . معضل و مانع اصلي دركشور ما نيز از اين دريچه ودراين محور بايد سراغ گرفته هرزمانيكه جلوه ولو كمرنگ از دموكراسي پديد گشته ، همزمان ما شاهد تحركات و طراوت ها ي گوناگون در تمام ساحات سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و ارتباطات بين المللي بوده ايم " . ( صفحه 3 )
                                             
شهامت و بيگانه ستيزي توده ها را امروز شما مي خواهيد به تابعين از بيگانگان  تبديل كنيد روي همين مطلب تاكيد داريد كه بعد از بيرون رفتن طالبان "  طليعه اميدبرچشمان ملت افغانستان درحال دميدن است " و عدم همكاري توده ها را با رژيم مزدور "  گناه نابخشودني " مي خوانيد و از اينكه ما هرانه مي گوئيدكه مردم "  بعد از هر فتح در بحران جديد غرق گشته "  چيزي را توضيح نمي دهيد . چرا علل آنرا به ارزيابي نمي گيريد و ميخواهيد با سفسطه گويي اذهان را مغشوش نموده طوري وانمود كنيد كه درگذشته چون " طليعه اميد " وجود نداشت توده ها در بحران غرق بودند وامروز كه اين " طليعه درحال دميدن است " ديگر آن " آش وكاسه " نيست بهمين مناسبت در صفحه چهارم مي نويسيد : " جنگ استقلال تا مرحله جهاد كبير ميهني عليه تجاوزكاران روسي مبارزه با سياه ترين رژيم استبدادي عصر يعني طالبان و تروريزم انكار ناپذير است " و بعد از چيدن بساط توحش طالبي " طليعه اميد بر چشمان اشكبار ملت زخمي افغانستان درحال دميدن است "  يعني اين دفعه نتيجه دست آورد مبارزاتي شان توسط تجاوزكاران امپرياليستي بدست آمده و " افغانستان نوين "  را بنيان گذاري نموده اند .

هرزمانيكه نيروهاي اجير ووابسته رهبري توده ها را بدست گيرند يقينا كه نتايج دست آورد مبارزات توده ها نصيب مشتي خائن مي گرددو درطول تاريخ عدم رهبري انقلابي يعني نداشتن ستاد فرماندهي پرولتري مسلح به ايدئولوژي م . ل . م  سبب گرديده كه مشتي خائن و قليل در رهبري قرار گرفته و دست آورد مبارزات توده ها را از چنگال شان ربوده اند . در اين شرايط حساس كه امپرياليزم آمريكا تجاوز مستقيم خود را به افغانستان آغازيده است ، به شكل كاملا مذبوحانه ورذيلانه اي اين تجاوز به نام " كمكهاي بدون قيد وشرط وبشر دوستانه " و " دفا ع از حقوق مردم افغانستان " جا زده مي شود .
" آزاديخواهان "  با زبر دستي ومهارت سوال مي كنند كه " آيا سرزمين ما سترون بوده ، منابع و ثروت ها و استعداد ها وجود ندارديا اينكه موانع اساسي ديگري وجود دارد كه آنرا ضعيف نموده است ؟  " آقايون نمي خواهند كه علت عقبماندگي را بررسي نمايند و فقط براي امپرياليزم آمريكا مي خواهند خاطر نشان كنند كه اين "  استعداد ها "  دروجود " اتحاد آزاديخواهان " متجلي است " يك نظام سياسي كارا " حسب مرام آمريكا بوجود آورد . پاسخ عقب ماني را نيز درهمين نكته مي بينند " بدون يك نظام سياسي كارا ،  آزاد ، مترقي و مردم سالار ( دموكراسي ) نمي توان به يك جامعه مرفه ، شكوفان وبااقتدار دست يازيد معضل ومانع اصلي در كشور ما را نيز ازاين دريچه و دراين محور بايد سراغ گرفت امروز ديگر " جلوه دموكراسي " براي تان كمرنگ نخواهد بود . باهداف ومقاصد خواهيد رسيد . اين نكته ديگر مضحكه اي بيش نيست "  هرزمانيكه جلوه ولو كمرنگ از دموكراسي پديدارگشته ماشاهد تحركات و طراوت هاي گوناگون در تمام ساحات سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي وارتباطات بين المللي بوده ايم "  با اين تحليل كودكانه بود كه با رژيم مزدور روس همكاري نموده و زمانيكه ديگر برايش قابل استفاده نبوديد همچو تفاله اي شمارا به بيرون پرتاب نمود امروز از نظر مقاومت ، شجاعت وكينه عميق طبقاتي كمبودي وجودندارد . اما توده ها بدون حزب كمونيست م . ل . م  قادر به برانگيختاندن ، بسيج  وسازماندهي توده ها نبوده و نمیتوانند بطور كامل از اين كيفيات براي پيروزي استفاده نمايند . امروز جنايات امپرياليست ها بويژه امپرياليزم آمريكا در سراسر جهان موج عظيمي از خشم تنفر توده ها ي زحمتكش را برانگيخته است . حتي اين تنفر دردرون كشورهاي امپرياليستي كه قطب بندي طبقاتي ومبارزه طبقاتي درحال افزايش است تشديد گرديده است و روز بروزبه شدت اين تنفر افزوده مي شود چنانچه تظاهرات گسترده در درون كشورهاي امپرياليستي و ديگر كشورها و جهان عليه جنگ هاي وحشيانه امپرياليستي گواه اين مدعاست بايد كه اين  تنفر وانزجار توده ها عليه امپرياليزم ونوكران شان را به قدرت اراده توده ها تبديل نموده تا يك مبارزه انقلابي بر پا گردد . مبارزه ايكه امپرياليزم نوكران شان را به همراه دستگاه مستبد وپيوسته اش سرنگون نموده و جهان عاري از ستم و استثمار بر پا نمايد . اين مبارزه زماني به پيروزي مي رسد كه توسط ايدئولوژي انقلابي پرولتري رهبري شود .

درتمامي جنگها بخاطر پيشبرد جنگ خلق و به ثمر رساندن انقلاب دموكراتيك نوين رهبري پرولتاريا شرط اساسي بوده كه اين نخستين و اولي ترين اصل استراتيژي جنگ خلق بوده و مي باشد . مائوتسه دون رهبري پرولتاريا در انقلاب دموكراتيك نوين را چنين جمع بندي نموده است : " ديكتاتوري دموكراتيك خلق به رهبري طبقه كارگر نيازمند است . زيرا فقط طبقه كارگر ، دورانديش ترين و ازخود گذشته ترين طبقه است و داراي پيگير ترين روحيه انقلابي است . سراسر تاريخ انقلاب ثابت مي كند بدون رهبري ، طبقه كارگرشكست مي خورد . وبا رهبري طبقه كارگر پيروز مي شود . در دوران امپرياليزم هيچ طبقه ديگر ، درهيچ كشوري ( تاكيد از ماست ) نمي تواند انقلاب راستين را به پيروزي برساند . شاهد اين امر انقلاباتي است كه چندين بار بوسيله خرده بورژوازي وبورژوازي ملي چين رهبري شده وهمگي به شكست انجاميده است . " ( در باره ديكتاتوري دموكراتيك خلق – منتخب آثار فارسي جلد 4 صفحه 611 ) . همچنين مائوتسه دون نقش حزب پرولتري را در انقلاب چنين بيان مي كند   : "  براي انقلاب كردن بايد حزب انقلابي وجود داشته باشد و بدون حزب انقلابي مبتني بر تئوري انقلابي ماركسيست – لنينيستي ، ازطراز انقلابي ماركسيست – لنينيستي رهبري طبقه كارگر وتوده هاي وسيع خلق در مبارزه براي غلبه بر امپرياليزم ونوكرانش امكان ناپذير است . "
(نيروهاي انقلابي سراسر جهان متحد شويد وبر ضد تجاوزامپرياليستي مبارزه كنيد – منتخب آثار فارسي جلد 4 صفحه 414)
مائوتسه دون نشان داد كه تنها جنگ چريكي مي تواند دهقانان خرد شده زير چرخ استبداد فئودالي را بيدار كرده ، متحد نموده ، سازمان داده وبر سياست كسب قدرت  آگاه سازد . تنها جنگ چريكي است كه مي تواند به آنها اعتماد به نفس دهد. شركت شان را د ر مبارزه مسلحانه با كسب قدرت سياسي امكان پذير سازد  . وصرفا بوسيله جنگ چريكي است كه طبقه كارگر تحت رهبري حزب از طريق شركت خود در جنگ چريكي مي تواند متحد شده و با متحد اصلي اش يعني اكثريت عظيم دهقانان دست به پيوند انقلابي بزند بعبارتي ، تنها جنگ چريكي مي تواند دهقانان را با سياست انقلابي آموزش داده و سازمان دهي نمايد . اين درواقع ، اعمال " چه بايد كرد ؟ "  در كشورهاي تحت سلطه است . اما " آزاديخواهان " را با مبارزه انقلابي و انقلاب كاري نيست و به هيچوجه حاضر نيستند كه در مورد آن صحبتي داشته باشند بلكه بيشتر متمايل به كلي گويي و دعوت به اطاعت كوركورانه توده ها از مشي ارتجاعي و رژيم دست نشانده است حتي در ده صفحه نوشته خويش يك كلمه از تجاوز امپرياليستي و دولت دست نشانده ياد آوري ننموده اند . بلكه بيشتر نويد "  صلح ، دموكراسي " را به توده ها داده و بايشان اين نكته را يادآور شده اند كه تمام حركات واعمال "  كشورهاي خارجي بخاطر دفاع از حقوق مردم افغانستان " است . مثل اينكه به آرزوي ديرينه خود دست يافته باشند و وظايف اصلي خويش را درده ماده چنين بيان نموده اند:

1 -  فعاليت نظري و عملي شايسته در راه تقويت وحدت ملي با در نظر داشت واقعيات جاري كشور       " هدف از " واقعيات جاری كشور " همانا "  دميدن طليعه اميد " وساختار "  افغانستان نوين " توسط امپرياليزم ورژيم مزدورش مي باشد كه با يد با آن همآهنگ شد .
  
2 – " بسيج مردمي براي دفاع مشروع از استقلال ، تماميت ارضي و حق تعيين سرنوشت سياسي " .
3 – "  شركت فعال و سازنده براي تاسيس اردوي ملي " هدف از " بسيج مردمي " همان تشكيل " اردوي ملي " است كه امپرياليزم ورژيم مزدور ازآن داد سخن مي دهند .اين اردوي ملي درخدمت كسانيست كه قدرت سياسي را دردست دارند .
4 – "  انسجام و سازمان دهي نيروهاي ملي و طن دوست ، آزاديخواه ، مومن و مترقي دريك اتحاد سرتاسري از طريق صحبت روشنفكري و مفاهمه .  " دراين جا آگاهانه مرزهاي طبقاتي را مغشوش نموده علنا وعملا به نداي امپرياليزم لبيك گفته اند .
 
5 – "  فعاليت گسترده وآگاهي دهنده در بين مردم جهت حقوق وآزادي هاي مشروع و حفظ دست آورد شان " حال اين سوال پيش مي آيد كه چه دست آوردي توده ها بدست آوردند كه شما خواهان حفظ آن هستيد يقيناهمان دستآوردي است كه امپرياليزم به توده ها بارمغان آورده و " طليعه اميد " درحال درخشيدن است  و با " قاطعيت  كشورهاي خارجي از حقوق مردم " دفاع مي نمايند . بايد كه شما آنرا حفظ نمائيد ، اين پيروزي براي تان مبارك باد ! 

6 – " فعال ساختن ارگان نشراتي وساير وسايل تبليغاتي " .

7 – " كارخستگي ناپذير وفداكارانه در امر باز سازي ، عمرانات ، خدمات عمومي . "

8 – " ايجاد وگسترش شوراها ، اتحاديه ها وانجمن ها براي شركت قانوني در فعاليت هاي انتخاباتي اداره امور ، تعيين نمايندگي ها ، وفعاليت ها ي فرهنگي ، اجتماعي ، خدماتي و ... "

9 -  " معرفي وبردن نظريات ، پيشنهادات و طرح هاي اتحاد در سطح جهاني . تقويت وحفظ شآن ملي همزمان جذب كمكهاي بدون قيد وشرط جهاني .

10 -  " تاسيس كميته ها وانجمن هاي خيريه براي رسانيدن كمك هاي عاجل به مناطق ضرورت مند، فاميل هاي بي بضاعت شهدا "  اين ده ماده " اهداف سياسي " ، " آزاديخواهان " را تشكيل مي دهد . امروز ديگر آرماني براي " آزاديخواهان " باقي نمانده .  زيرا تمام آرزوهاي شان برآورده شده كه همانا "  ارگان نشراتي و ساير وسايل تبليغاتي " يعني راديو تلويزيون وهمچنين " باز سازي وعمرانات " بوجود آمده و تشكيل" شوراها ، اتحاديه وانجمن ها "  به شكل گسترده كه همانا "  جبهه ملي براي دموكراسي "  ، "  شورا ي همبستگي اسلامي و ... "  ايجاد وهمزمان با اين اعضاي دولت يكي بعد از ديگري بكشورهاي خارجي مسافرت نموده و خواهان كمكهاي اقتصادي ونظامي بيشتري مي شوند . انجمن هاي خيريه ، صليب سرخ فعال است وحتي بسياري از انجوها امروز بشكل انجمن هاي خيريه درآمده اند كه به تعداد 867 انجو ميرسد . بار ديگر اين پيروزي را براي تان مبارك باد مي گويم !! هرچه جدي تر تلاش نمائيد تا از مجراي "  قانوني" به " نظم نويني "  راكه آمريكا به دلخواهش مي خواهد بوجود آورد ، اورا همكاري نمائيد . اما توده ها باين موعظه ها گوش  نخواهند داد و دير يا زود منطقه را به جهنمي براي امپرياليستها ونوكران شان تبديل خواهند نمود .
اين نكته قابل ياد آوري است كه آمريكا بدون ايجاد بي نظمي وآشوب ها ي بزرگ نمي تواند " به نظم نوين " دلخواهش برسد ( عملكرد وحشيانه اش دريوگوسلاوي ، افغانستان وعراق اين ادعا را بخوبي اثبات نموده است . ) اين فتنه گري هاي آمريكا ، انگلستان ، آلمان  ، جاپان وفرانسه را بجاي خواهد رساند كه امپرياليزم روسيه بآن ديار رهسپار گرديده وبالاخره زمينه انقلابات سوسياليستي ورهايي بخش از درون آن سر بيرون خواهد آورد .

اكنون آمريكا خواهان آنست كه " نظم جديد "  را بوجود آورد كه بر پايه سياست " يك جهان " يك امپراطور " استوار باشد . آمريكا هرآنچه دريد قدرتش است بكار مي برد تا مانع ازآن شود كه قدرت هاي اروپائي چالش اقتصادي را به  سطح چالش نظامي بر سانند .البته كشورهاي امپرياليستي اروپا در سركوب انقلابات مردم خاور ميانه وآسياي ميانه ذينفع اند زيرا سرمايه هاي انحصاري آنان نيز خواهان محيط " آرام "  براي پيشبرد بهره كشي اقتصادي از اين مناطق است . اما واقعيت پيچيده ترازاينها است نظم سرمايه داري بدون رقابت سرمايه هاي انحصاري مختلف امكان ندارد . اين رقابت ، درنهايت برقابت سياسي براي نفوذ يابي دركشورهاي تحت سلطه منجر مي شود . اين رقابت سياسي بدون داشتن پشتوانه نظامي امكان ندارد .  بهمين جهت كشورهاي اروپائي درحال گسترش صنايع نظامي ،  تكنولوژي ماهواره اي براي عمليات نظامي ، نيروهاي نظامي بنام " نيروهاي واكنش سريع " هستند . تازمانيكه اينان نتوانسته اند چالش اقتصادي در مقابل آمريكا را به سطح چالش نظامي برسانند ، تلاش خواهند كرد با سنگ اندازي مانع استقرار سلطه بلامنازع آمريكا بر كشورهاي تحت سلطه شوند . "
 
( نقل از شماره حقيقت ارگان نشراتي حزب كمونيست ايران م . ل . م
  )  
محوراساسي سياست آمريكا عبارت است از سركوب مقاومت وانقلابات مردم جهان و مشخصا كشور هاي آسياي ميانه وخاورميانه وغارت وچپاول ثروتهاي اين كشورها براي تضمين سرمايه مالي انحصاري اش . با پيشبرد اين سياست آمريكا مي خواهد مانع آن شود تا اين بحرانهاي سياسي وتلاطمات دراين مناطق به امواج انقلاب نوين تبديل نگردد.
بوضوح مي توان گفت كه مناسبات ميان امپرياليزم آمريكا وامپرياليزم اروپائي به طرف تشديد تضاد ميان آنها پيش مي رود بطور خلاصه " تمام تضاد هاي مهم نظام سرمايه داري جهاني بطور همزمان حدت مي يابند . درتاريخ سرمايه داري هروقت تضادهاي اصلي نظامي اين جنبش يكجا جمع شده  وتشديد يافته اند ، بهترين فرصت ها براي انجام انقلاب سوسياليستي فراهم شده است . كاركرد اين نظام ، وحشي ترين وهمزمان سست ترين لحظات زندگي اش را پديدارساخته است "  ميان امپرياليست ها هم مبارزه وجود دارد وهم سازش . مبارزه مطلق وطولاني اما سازش نسبي وموقتي است . هروحدتي كه ميان امپرياليست ها در يك شرايط مشخص بوجود ميآيد ، مبارزه بازهم بزرگترفردا رادرپي خواهد داشت .
" آزادايخواهان " اهداف خود را به ترتيب  در"  زمينه سياسي " ، " زمينه اجتماعي " ، زمينه اقتصادي" ، " زمينه فرهنگي" و " زمينه سياست خارجي " در چهل ماده بيان نموده كه تماما بيانگر اهداف شوم بورژوا ليبرال ودر خدمت وابستگي بيشتر به امپرياليزم مي باشد . اينك تمامي موادرا تذكرمي دهيم .
                                                                      
1 -  " حفظ تماميت ارضي ، استقلال كشور بعنوان سرزمين واحد وانقسام نا پذير ".

2 – " تحقق واستحكام وحدت ملي "
                                             
3 – " عدم تبعيضات قومي ، لساني ، مذهبي و جنسي " .
 
4- " تعيين نوع ونام دولت ، آرم ورنگ بيرق حق مردم است ، كه مي تواند از طريق تدوير مجلس بزرگ ملي با راي مستقيم ، سريع ، آزاد ومساوي تمثيل گردد . "
 
5 – " دفاع از حقوق سياسي مردم و كرامت انساني و پيروي از اصول مندرج در اعلاميه حقوق بشر وكنوانسيون هاي بين المللي در اين زمينه . "

6 – " تحقق اصول مردم سالاري ( دموكراسي ) " در تمام ساحات زندگي جامعه وتساوي حقوق افراد. "
7 -  " آزادي عقيده وبيان ، مطبوعات ، اجتماعات وتشكيل احزاب ، اتحاديه ها ، انجمن ها وساير تشكيلات سياسي ومدني
          ."  
8 – " دفاع از حقوق وآزادي هاي مشروع زنان . "

9 – "  تامين امنيت عمومي از طريق ايجاد اردوي ملي وپوليس ."
 
10 – "  جدا نمودن امور نظامي ازامور ملكي و عدم مداخله قواي مسلح در امور سياسي كشور " .
   
11 – "  مبارزه همه جانبه ودوام دار عليه تروريزم . "

12 -  " مبارزه پيگير عليه كشت ، توليد و قاچاق مواد مخدر "
                                       
13 – " تساوي حقوق افراد جامعه اعم از زن ومردو بهره مند شدن آنها از مزاياي قانوني "
14 -  " كوشش بيدريغانه در جهت تآمين رفاه عمومي و تقويت بيمه اجتماعي وصحي درخصوص افراد نيازمند وآسيب ديده " .
                             
15 -  " احترام به حقوق شهروندي وتقويت روحيه مسئوليت براي اعمار جامعه سالم ، مرفه و شكوفان"
16 – توجه جدي به مسئله سالم سازي محيط زيست ، ايجاد وگسترش فضاي سبزميادين ورزشي وامثال آن "
17 – " توسعه خدمات اجتماعي ، كمك به معلولين ، آسيب ديدگان و جلب كمكهاي بين المللي دراين زمينه . "
18 -  " توجه جدي به طب وقايوي ، واكسيناسيون ، گسترش شفاخانه ها ، تاسيس كلينيك هاي صحي ثابت و سيار ودرمناطق محروم . "
                
19 -  " تقويت اجراي برنامه هاي مين پاكي و سهيم ساختن مردم در تطبيق موثر آن در طريق آگاهي بخش هاي همگاني . "
20 – " احياي گسترش وشكوفا سازي زراعت از طريق ميكانيزه سازي ، ترتيب و سيستم آبياري ، اعمار بندها قنات ، چاه هاي عميق... بكار گيري متدهاي جديد زراعتي ، استفاده از بذر اصلاح شده كودكيمياوي وساختن فورم هاي نمونه "
21 -  " سازمان دهي وبهبود دام پروري از طريق ايجاد فارم هاي مالداري ، حفاظت وتوسعه چراگاه ها  واصلاح نسل حيوانات وانكشاف وترنري ."

22 – " حفاظت وتوسعه جنگل زارها بهره برداري  معتدل از آن به نفع بهبود سطح زندگي  جامعه" .
23 – احياء وبازسازي تاسيسات ويران شده صنعتي ، تقويت پروسه صنعتي شدن كشور همراه  با سياست بازار آزاد ،  تشويق بخش خصوصي براي سرمايه گذاري در ساحه توليد داخلي . "
 
24 – " جلب سرمايه گذاري هاي خارجي و مختلط جهت ايجاد وتوسعه تاسيسات اقتصادي مولد ورونق زمينه هاي كاري " .
25 -  " همآهنگ سازي فاكتورهاي زراعتي و صنعتي كه ممد همديگر باشند ، پشتيباني از صنايع دستي، پيشروي مسلكي ساختن آن از طريق آموزش هاي پيشرفته ... قرار گرفتن كمكهاي بين المللي براي بازسازي كانال اساسي و مفيد وضروري " .

26 -  "  تبليغ وترويج ضد ارزشهاي عالي و سنن افتخار آفرين فرهنگ ملي و اسلامي موازي با دستآوردهاي عظيم بشري . "
                                                                                 
27  -  " ترويج فرهنگ صلح ، دوستي ، عاطفه نوع دوستي انسان در مقابل فرهنگ خشونت و تفنگ سالاري "  اين موعظه امراء وحاكمان مرتجع است كه مي خواهند توده ها را با اين الفاظ فريب داده وبه اطاعت وادارند . ما براين نكته تاكيد مي كنيم براي اينكه ديگر تفنگي در كار نباشد بايد تفنگ بدست گرفت ، چون " قدرت سياسي از لوله تفنگ بيرون مي آيد "  وبايد سياست بر تفنگ حاكم باشد "  .

28 -  " گسترش وتقويت بنياد هاي تعليم وتربيت را يگان به منظور ريشه كن ساختن بيسوادي بعنوان يكي از عوامل اساسي عقب ماندگي ، فقر ، بدبختي وناهنجاريهاي اجتماعي . " طرح این مسئله به معنی برائت دادن امپریالیستهاست . زيرا در كشورهاي امپرياليستي ، بيسوادي ريشه كن گرديده پس " فقر ، بد بختي ،  ناهنجاريهاي اجتماعي " از بين رفته و " عدالت اجتماعي " دادگستر شده است !! امروز ميليون ها انسان در كشورهاي امپرياليستي  بيكار وبا فقر وبدبختي دست وپنجه نرم مي كنند . آقايون فقر وبدبختي را در ستم طبقاتي نديده بلكه در بيسوادي مي بينند .  یعنی در جامعه طبقات نقش نداشته بلکه نقش اساسي را سواد بازي مي كند . در جوامع طبقاتي كه ستم بيش از حد برگرده ستم كشان سنگيني مي كند طرح چنين موضوعاتي هر كودك دبستاني را به خنده و اميدارد .

29 -  "  اجباري بودن تعليمات ابتدائي و ثانوي وبا توجه به سيستم هاي جديد آموزشي . "

30 -  "  مساعد ساختن زمينه هاي تحصيلات مسلكي ، عالي ، تخصصي ( در داخل وخارج كشور) "
  
31 -  "  داير نمودن مدارس ويژه براي كساني كه از ادامه تحصيل شان باز مانده اند . "
  
32 -  " تاسيس كتابخانه هاي عامه وترويج فرهنگ مطالعه . "

33 -  " براه انداختن نهضت فرهنگي آگاهي با استفاده سالم غير انحصار طلبانه از وسايل ارتباط جمعي مانند راديو ،
  تلويزيون ، فيلم هاي آموزشي وساير اشكال تبليغاتي . "     
34 -  " متقاعد ساختن مجامع باصلاحيت بين المللي براي شناسائي وبازگردانيدن ميراث هاي باستاني وفرهنگ تاراج شده " ،  آيا  " مجامع با صلاحيت بين المللي " وظيفه اش غارت وچپاول نيست ؟ آيا آنها بخاطر منافع خويش ميليونها انسان را با گلوله و بمب نمي كشند ؟ اگر جواب منفي است پس نتيجه اينست كه امپرياليزم آمريكا ومتحدينش براي " آزادي "  مردم عراق و افغانستان وارد صحنه گرديده است ! ! ! غارت وچپاول ذاتا خصيصه امپرياليستها است كسانيكه دراين كشور دست به تاراج زده اند دست پرورده " مجامع باصلاحيت بين المللي " بوده وبا اتكاء بآن " مجامع " چنين جناياتي را مرتكب گرديده اند سرهم بندي كردن چنين لاطائلاتي  استدلال يك كودن بي مقدار است .
     
35 –  "  حفظ استقلال افغانستان و پافشاري روي سياست بيطرفي مثبت و فعال " . زير چتر امپرياليزم
  
36 -  " برحذر داشتن كشور از كشمكش ها ورقابت ها جهاني و منطقوي . "
  
37 -  " بر قراري رابطه خوب و حسنه با همسايگان و پيروي كامل از اصول حسن همجواري " .

38 –  "  شركت و سهم گيري فعال در مجامع بين المللي – سازمان ملل متحد ، كنفرانس كشورهاي غير متحد و كنفرانس كشورهاي اسلامي با موضع گيري صلح طلبانه ،  سازنده و مترقي  به نيت تقويت شان و منزلت شايستگي ملي "  كرزي اين سياست را بهتر از شما فرا گرفته است .
                                                                                             
39 -  "  فشردن دست هاي دوستي در عرصه بين المللي بدون قيد وشرط واحترام، باستقلال و حق خود اراديت مردم كه براي اعمار وبازسازي افغانستان نوين درازاست  و همزمان ابراز مراتب سپاس گذاري مردم حق شناس افغانستان ازجهانيان " .
 

هيچگاه حق نداريد كه از طرف مردم"  سپاس گذاري " به مراجع " باصلاحيت بين المللي " بنمائيد . بايد اين " سپاسگذاري " از طرف خود تان صورت گيرد . زيرا هميشه مرتجعين به دربار امپرياليزم پيشاني به زمين مي سايند ، نه توده ها . حساب شما از حساب مردم افغانستان جدا است . همانطوريكه راه شما وراه توده ها زحمتكش از هم جدا است .
40 –  " تقويت بنياد هاي اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي وسياسي كشور تا بتواند در آينده بحيث عضو فعال جامعه جهاني دررساندن كمك به ساير كشورهاي نيازمند سهيم گردد . "  اين زندگي در عالم رويا است . تا زمانيكه طبقه ستمگر قدرت سياسي را در دست داشته باشد رسيدن به جامعه خود كفايي امريست نا ممكن .

 چهل ماده فوق ماهيت ارتجاعي " آزاديخواهان " را بخوبي بنمايش گذاشته و هر خواننده مي تواند بخوبي پي برد كه تا چه اندازه " آزاديخواهان " در گودال ارتجاع فرورفته اند .

در ماده چهارم خواهان  " تدوير مجالس بزرگ ملي " اند كه نام دولت و بيرق توسط اين " مجلس "  تعيين شود . چه نتيجه مثبتي به توده ها بوجود آورد .  پاسخش را به خواننده مي گذاريم . جالب اينكه در ماده پنجم دفاع از حقوق مردم افغانستان و كرامت انساني را در چوكات اعلاميه حقوق بشرسازمان ملل جستجو مي كنند . اين نكته را هم بخوبي مي دانند كه سازمان ملل با خواست امپرياليزم آمريكا هم آهنگ است وسند تجاوز بافغانستان را امضاء نموده امروز " سازمان ملل " همان سازمان امپرياليستي است كه هدفش حمله به خلقهاي كشورهاي تحت سلطه و همچنين معلق كردن بسياري از حقوق آزاديخواه درداخل كشورهاي امپرياليستي و همچنين سركوب گسترده هرگونه مخالفت ضد امپرياليستي در كشورهاي تحت سلطه كه توسط مشت خائن و اجير وابسته به امپرياليزم اداره مي شود و امروز تمامي اين اعمال وحشيانه تحت نام مبارزه با تروريزم انجام مي شود . "  سازمان ملل "  يعني همان سازمان دول امپرياليستي هر گونه خواست از آن بمنزله اجير شدن و وابسته بودن به امپرياليزم جهاني است .

در ماده ششم از " دموكراسي "  و در ماده هفتم از "  آزادي بيان و عقيده ... "  وساير تشكيلات هاي سياسي مدني ،  صحبت مي كنند .  اما اين را واضح نمي سازند كه د رچوكات كدام دولت ،  گرچه خواننده بخوبي در ك مي كند كه "  دموكراسي وآزادي بيان ... " را در چوكات دولت دست نشانده و مزدور حامد كرزي مي خواهند . وظيفه اصلي دولت مزدور كرزي قلع وقمع  نمودن تمامي جنبش ها و تحريكات ضد امپرياليستي و بكرسي نشاندن ديكتاتوري مشت اقليت خائن در اكثريت جامعه مي باشد .   
در ماده هشتم به دفاع از حقوق زنان بر مي خيزند و در ماده نهم " تامين امنيت " را از طريق ايجاد ن "اردوي ملي و پوليس ،   خواهان اند . يقينا "  اردوي ملي و پوليس " كه امروز درجهت تقويت آن گام بر مي دارند تسلط آمريكا و آلمان را بيشتر در افغانستان بكرسي مي نشانند  ! هيچگاه اين " اردوي ملي وپوليس  " در خدمت توده ها نبوده و حقوق زنان را برسميت نخواهند شناخت ،   بلكه بخاطر سركوب مبارزات رهايي بخش توده ها ايجاد مي گردد .

اين نكته را بايد ياد آور گرديد كه زن اولين موجود بشريست كه مزه بردگي را چشيد . امروز زنها از چهار ستم ( ستم طبقاتي ،  ستم جنسي ، ستم ملي امپرياليستي و ستم ملي شوونيستي ) رنج مي برند تا زمانيكه قدرت سرمايه سرنگون نشود هيچ آزادي زنان را از قيد اسارت بردگي نجات نخواهند داد .       "  آزاديخواهان "  تساوي حقوق زن ومرد را در چوكات "  قانون " مي خواهند . از آنجائيكه علاوه بر ستم طبقاتي برزنان ، آداب ورسوم مزخرف فيودالي كه ناشي از مذهب است بيش از حد دست وپاي زنان را به زنجير اسارت پيچيده است . با توجه باين وضع جار ي درافغانستان  خطوط گوناگوني براي مبارزه زنان مطرح مي شود . بدون شك اين خطوط متاثر از ديدگاه طبقاتي و منافع طبقاتي ميهني مي باشد .  امروز ارزش ها  و سنت هاي درجامعه ما حكمفرما است كه زن را در موقعيت پست تر اجتماعي قرار مي دهد .  اينها محور اخلاقيات اسلامي را در جامعه تشكيل مي دهد . تمام اين ارزشها ، آداب ، رسوم  وعنعنات ، داراي خصلت طبقاتي بوده و هيچگاه پديده هاي  ماوراي طبقاتي نيستند . اين مظاهر قدرت اقتصادي ، سياسي يك طبقه معين است بايد كه خشم و انزجار توده هاي زن را نسبت به طبقه ستمگر برانگيخت و آنها را در مسير انقلابي و مسلح نمودن به ايدئولوژي انقلابي ياري كرد . زيرا مبارزه زنان در پاره كردن كليه زنجير هاي ستم وسنت هاي اجتماعي ناسالم نقش تعيين كننده اي در بيداري زحمتكشان جامعه بازي مي كند . بدون شركت زنان در انقلاب ، پيروزي انقلاب امكان پذير نيست . زنان كه نصف نفوس جامعه را تشكيل مي دهند ، نقش تعيين كننده در پيروزي انقلاب و سرنگوني قدرت سرمايه داري دارند .
درماده دهم خواهان جدايي اردو وپوليس از سياست مي باشند . هر گاه كسيكه بخواهد اردو و پوليس را از سياست جدا كند برحماقت خويش مهر تائيد مي زند . زيرا پوليس واردو حافظ  منافع طبقه است كه قدرت سياسي را در دست دارد . هيچ دولتي را نمي توان يافت كه ارتش و پوليس آن مجري سياست هاي  آن نباشد .
                                                     
درماده يازدهم تاكيد بر " مبارزه عليه تروريزم " دارند . بنظر ايشان كه القاعده وطالبان تروريزم اند  نه آمريكا . القاعده وطالبان را جدا از آمريكا بررسي مي كنند .  هيچگاه نمي خواهند در اين زمينه  بحثي را داشته باشند . دراين زمينه قبلا صحبت نموديم اهداف بورژواليبرالي "  آزاديخواهان "  در ماده بيست وسوم ، بيست و چهارم و بيست و پنجم بخوبي عيان مي شود و در مقدمه بطور ماهرانه از " ابزار بدوي" و "  شرايط خشكسالي "  ياد آوري نموده و دراين قسمت  بطور رك و صريح بيان مي كنند كه هرگاه كشور ميكانيزه گرد د و سرمايه خارجي جلب شود ،  بازار آزاد در بخش هاي خصوصي داخلي وخارجي بوجود آيد  بد بختي از جامعه رخت مي بندد . در ماده بيست و ششم از " افتخارات فرهنگ اسلامي  " ياد آوري مي كنند و خواهان " تبليغ وترويج " براي اين فرهنگ هستند .  هيچگاه كوچكترين اشاره اي به "  افتخارات فرهنگ اسلامي "  ندارند كه در كجا ودرچه شرايطي چه "  افتخاراتي " در جامعه بوجود آورده است  .
                                  
تمامي اين تلاش ها ي واپسگرايانه  با كميت وكيفيت سنگيني كه دراين مدت بر تود ه ها تحميل شده ريشه اساسي اين همه نابساماني ،  جنايات ، و تلاش هاي عقبگرايانه متحجرتوآم با تعصبات جنسي ، مذهبي ، مليتي ... در تاريخ  يك هزاروچهارصد ساله نهفته است . د رطول تاريخ يك هزاروچهارصد ساله جز يك عده مردمان  چماقدار، فريبكار ، سودجو ودين سالار با حيله ونيرنگ در زير رداء مذهبي بر توده ها حكومت نموده وحتي يكبار هم كه شده مصئونيت و پاكي كه اين چماقداران ودين سالاران از اسلام نام مي برند بروي اين توده لبخند نزده است .  اسلام بهترين وسيله بهره كشي توده ها درخدمت ارتجاعي ترين طبقات جامعه قرار گرفته است . وهميشه براي رسيدن بقدرت سياسي و حفظ سلطه خود ازآن به حيث يك وسيله استفاده شده است واهداف شوم خود را در پشت آن پنهان نموده اند .
                                             
درقرن بيست ويكم دين سالاران شمشير كش وآدم كش با وعده هاي آزادي ، دموكراسي وحقوق بشر همنوا با امپرياليزم  وارد صحنه گرديده ، ولي اين بار هم چهره كريح شان همچو پدران دين سالارشان ، آشكار گرديد . هرجاي كه رسيدند ودست يافتند ، فرمول هاي خشك ومتحجر ، تاراج كردن ، سوزاندن ، كشتن وبستن را بكار برد وحتي كتاب سوزي را رواج دادند . وطن و ملت را ميراث هميشگي واجدادي خود مي دانند .

درجامعه كنوني روحانيون ، سيد ها ، مجددي ها ، گيلاني ها ، آيت الله ها هرچه مي خواهند مي كنند .  اگر كسي بگويد كه آنها دروغ مي گويند ويا اينكه مي خواهد كه تكذيب شان را ثابت نمايد فورا حكم تكفير شان را صادر مي نمايند .  اين چماقداران دين سالار هرچه مي خواهند مي كنند . هيچ مسئوليتي در قبال جامعه وزحمتكشان ندارند و در هر رژيم  مبلغ آن رژيم بوده ودرزير لواي مذهب دولت ها  را به سركوب توده ها ونيروهاي انقلابي وخفه نمودن صداي آزاديخواهي كمك نموده و فتواي خائنانه خويش را به نفع طبقات حاكمه ارتجاعي صادر نموده اند . همه اي اين فشار واختناق ،  نيرنگ هاي مذهبي كه بر دوش جامعه سنگيني مي كند  ريشه ناسالمي در تاريخ اسلام دارد تاراج را اعراب غنائم و انفال نام نهادند دختران وزنان رادر بازار مدينه فروختندوآنرا سبايا واسراء خواندند ( اين عمل خائنانه جنايتكارانه را نيز باند طالبان و اجيران در افغانستان عملي نمودند . ) همه اي اين كار ها درسايه شمشير وتازيانه انجام دادند وهرگونه اعتراضي را با حد ورجم وقتل جواب گفتند . اينها همه " افتخارات فرهنگ اسلامي " است كه " آزاديخواهان " با شور وشعف ازآن ياد مي كنند .


عمل كرد وحشيانه امپرياليزم در افغانستان وعراق يك نكته را به توده ها تثبيت نمود ه و آن اينكه بخاطر منافع غارتگرانه  خويش به كشورهاي تحت سلطه حمله مي كند نه بخاطر منافع توده زحمتكش . تجاوز آمريكا به افغانستان ياد آور تجاوز بيشرمانه سوسيال امپرياليزم روس است .  شب سياه 6 جدي 1357  وشب سياه 10 ميزان 1380 هيچگونه تفاوتي ماهوي ندارد . لنين ماهيت امپرياليزم را در يك كلمه كوتاه چنين بيان نموده است :

   " امپرياليزم يعني جنگ " بنابه تعريف لنين امپرياليزم بنياد تروريزم است و تروريزم ماهيت امپرياليزم  را به خوبي در معرض نمايش مي گذارد . نابودي تروريزم بدون نابودي امپرياليزم امكان پذير نيست . امپرياليزم بدون اين مولد كثيف و ناپاك نمي تواند به هستي خود ادامه دهد .

توده هاي زحمتكش هيچگاه در مقابل اين حمله وحشيانه امپرياليزم به بردگي گردن نخواهند گذاشت . ديريازود پوزه امپرياليزم را بخاك خواهند ماليد براي اينكه دست آوردمبارزاتي توده ها عليه امپرياليزم هدر نرود ودوباره ارتجاع بر سرنوشت شان مسلط نگردد رهبري حزب كمونيست امري حتمي و ضروري است .  زيرا بدون  هژموني پرولتاريا نمي توان برقدرت امپرياليستي ووابستگان بومي اش خاتمه داد و تا زمانيكه نظام مستعمراتي – نيمه فيودالي بطور اساسي سرنگون نشود توده ها از فقر ، بيكاري و ستم رها نخواهند شد .
برآورده ساختن اين هدف سترگ فقط از طريق پيشبرد اصولي پروسه نوين و وحدت جنبش كمونيستي      م . ل .  م  افغانستان بمنظور ايجاد حزب كمونيست واحد به مثابه  وظيفه عمده فعلي – تدارك و برپايي جنگ خلق كه شكل مشخصه آن در اوضاع وشرايط فعلي كه افغانستان به حيث يك كشور مستعمره درآمده است جنگ مقاومت مردمي تحت رهبري حزب كمونيست امكان پذير است . از طريق جنگ مقاومت ملی مردمي وانقلابي بمثابه شكل مشخص كنوني جنگ خلق و ايجاد پايگاه هاي انقلابي نظامي مي توان در مصاف با امپرياليزم و مشت خائن خود فروخته ، انقلاب دموكراتيك نوين را به پيروزي رساند. بناء اين رسالت بزرگ بدوش ما ئوئيست ها است كه نه تنها سهم فعال خود را در بسيج و سازمان دهي توده هاي زحمتكش عليه متجاوزين به بهترين نحوي انجام بدهند ، بلكه هژموني پرولتاريا را بر مبناي خط ماركسيستي – لنينيستي – مائوئيستي تامين نمايند .


پيروز باد پروسه نوين وحدت جنبش كمونيستي م.ل.م افغانستان
پيروز باد جنگ خلق عليه امپرياليزم و
نوكرانش
پيروز باد انقلاب دموكراتيك نوین
زنده باد جنبش انقلابي انترناسيوناليستي
به پيش در راه ايجاد انترناسيوناليستي پرولتري
 مرگ بر امپرياليزم و نوكران بومي اش
پيروز باد جنگ مقاومت ملی، مردمي و انقلابی


لهیب