Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

آنچه در ذیل می خوانید، ترجمه دری بخش هشتم نامه اول می 2012 حزب کمونیست انقلابی امریکا به اعضای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی است. به دلیل اینکه این بخش از نامه متذکره در برگیرنده مباحثات مشخص حزب کمونیست انقلابی امریکا علیه ما است، عجالتا ترجیح دادیم در قدم اول همین بخش را به دری ترجمه کرده و یکجا با مباحثات متقابل خود ما منتشر سازیم.

VIII

   مراحل، تداوم و گسست در تکامل مارکسیزم

 
قبلا در مورد اینکه باترای و پاراچندا چگونه به سبک خود شان جمعبندی و درس های پیشنهادی ای، ولو بسیار نادرست و غیر علمی، از مرحله اول ارائه کردند، صحبت کردیم. همچنان می توان دید  که صدر حزب کمونیست پیرو ( گونزالو ) نیز بعضی از این تجارب را امتحان کرده و سلسله ای از فرمولبندی ها را، که حزب کمونیست پیرو{در} " اندیشه گونزالو "، ترکیب کرده، تکامل داده است .
بطور مثال گونزالو در کوشش به جوابدهی به این سوال مهم که چرا انقلاب در چین سرنگون گردید،  بر تمرکز بیش ازحد بالای مسئله تسلیح توده ها تحت سوسیالیزم تاکید کرد. در عین حالیکه رهبری نیروهای مسلح در یک جامعه سوسیالیستی یک مسئله بزرگ است و به ضد انقلاب کمک رسانده است، {ولی}این را نمی توان گفت که کلیت مسئله خط ایدیولوژیک و سیاسی منتج شده به عقبگرد جوامع سوسیالیستی سابق، را در بر می گیرد. بطور مثال حتی اگر ملیشیای مسلح موجود باشد ( آنگونه که ادامه دهندگان مائو در چین در جستجوی تکامل آن بودند ) کی آنها را رهبری می نماید؟ چگونه می توان مطمئن بود که این نیروها برای حمایت از یک خط پرولتری اصیل استفاده خواهد شد؟ در مورد نیروی بزرگتر اردوی مرکزی دولت سوسیالیستی، که در موجودیت دولت های امپریالیستی قدرتمند و (متخاصیم) در جهان، هنوز مورد نیاز است، چه می توان گفت؟  اما گونزالو، بجای در دست گرفتن جهتگیری و یافته های اساسی مائو در باره مبارزه طبقاتی تحت سوسیالیزم و چگونگی پیشبرد آن، خط بدیل " جنگ خلق تا کمونیزم " را تکامل داد که مبارزه مسلحانه را به مثابه یک عنصر مداوم و حتی قاطع در سراسر دوره گذار به کمونیزم در نظر می گیرد. این در پیوند با درک حزب کمونیست پیرو از قدرت سیاسی قرار  داشت. حزب کمونیست پیرو به درستی نقل قول لنین را که بدون قدرت سیاسی همه چیز توهمی بیش نیست، در میان مردم برد.  اما در عین زمان، تمایل به مبدل نمودن دستیابی به قدرت سیاسی به هدف غایی در حزب کمونیست پیرو پیدا شد. این تمایل در (بیانیه) حزب کمونیست پیرو ( قدرت سیاسی مهم ترین چیز در مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم است ) انعکاس یافته است. ( 44 )    به نظر حزب ما ، همانگونه که قدرت سیاسی در روند انقلابی مهم است، همانگونه این امرنیز مهم است که قدرت سیاسی برای کی و برای چی؟ ( 35 )  چیزی که ما باور داریم سازگار با یک تفسیر درست از تز های مائو است. این یک مثال مهم است، با اینحال صرفا یک مثال  از  پاسخ های متنوع  از تجارب  موج اول است.
سوالات بسیار زیاد دیگری نیز بوده اند، آنگونه که درک های متفاوت و متضاد در باره هدف کمونیزم، ماهیت دوران گذار سوسیالیستی و سائر سوالات خطیر در شکل نطفه یی شروع به ظاهر شدن کردند. متاسفانه بیشتر نیروها در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و در جنبش بین المللی کمونیستی این خط جستجو و بازبینی  را پیگیری نکردند.
در یک سطح، تمامی کمونیست ها حد اقل در لفظ قبول کردند که مارکسیزم چیزی است که باید تکامل نماید. سوال این است که تحول در کدام جهت رخ خواهد داد: مارکسیزم با سنتزهای نوین، بیشتر علمی، بیشتر درست، بیشتر انقلابی، بیشتر قادر به رهبری پیشرونده مبارزه به سوی هدف  آزادی بخش  و برین اساس جذب شمار رو به افزایش توده های مردم در جهان، می گردد. اما اگر کمونیست ها در پاسخگویی به نیازهای عظیم و نهایتا خاتمه بخشیدن به دنباله روی از عصر غیر آزاد کننده و غیر چاره ساز بورژوایی موفق نشوند و همچنان در حصار دگماتیستی نادیده گرفتن مشکلات واقعی انقلاب، بدون توجه به اینکه بر مارکسیزم یا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم در اثر خشک شدن و مردن، چه گذشته است، علم ما سایه کمرنگ گذشته انقلابی خود خواهد شد و قادر به پاسخگویی به چالش های نوین و تضاد های نوین نخواهد بود.   
ما دیده ایم که غیر از اواکیان و مدافعین سنتزهای نوین، در اصل این رهبران حزب کمونیست متحده نیپال ( مائوئیست ) یا به عبارت دیگر " راست " بوده است که سوالات برخاسته از موج اول انقلاب کمونیستی را نشانی کرده اند. بیگمان، جواب هایی که حزب کمونیست متحده نیپال ( مائوئیست ) مطرح کرده است، همه در جهت منحل کردن پروژه کمونیستی سیر می نماید. در میان آنهائیکه در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بیشتر تمایل به موضعگیری  دگماتیستی شکلا " چپ "  دارند، معدودی استدلالات تحریری ارائه کرده اند. درین میان، حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان یک استثناء است. هر چند ضرور است که حملات کین توزانه و بیخود حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، بخصوص علیه رفقای حزب کمونیست ایران ( م ل م ) را قویا مورد اعتراض قرار دهیم،{اما در عین حال باید گفت که} مقاله حزب کمونیست ( مائوئیست) افغانستان {یعنی سند} "حزب کمونیست ایران ( م ل م )  در مسیر انحرافی پست م ل م افتاد"، به ایدیولوژی و سیاست های درگیر در تلاش های {فوق الذکر} برای " تنظیم مجدد جنبش کمونیستی بین المللی"، روشنی می اندازد. ( 36 )  نکته اصلی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، این استدلال است که: پذیرش اینکه یک مرحله از جنبش کمونیستی پایان یافته و ضرور است که به سوی مرحله نوینی رهسپار شویم، نادرست است؛ و همچنان نادرست است باور داشته باشیم که درک کمونیست ها نیز باید به سطح نوینی برسد.
مقاله " پست م ل م " حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان این {موضوع}را بدین طریق ارائه می نماید:
«  " سنتز هاي نوين " يك " انديشه "، مثل انديشه گونزالو، يا يك " راه "، مثل راه پاراچندا، يا يك " ايزم "، مثلا اواكيانيزم، چيزي به مثابه دنباله و ادامه تكاملي ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم نيست، بلكه سنتز كلي و اساسي آن است، يعني يك چارچوب و سلاح فكري اساسا جديد پسا ماركسيستي – لنينيستي – مائوئيستي است. به همين جهت است كه ما آنرا خط عميقا و وسيعا انحرافي و گمراه كننده اي مي دانيم كه ژرفا و پهناي انحرافات آن بسي عميق تر و گسترده تر از خط انحرافي حزب كمونيست پيرو كه تحت نام " انديشه گونزالو " تبارز نمود و نيز بسي عميق تر و گسترده تر از خط انحرافي حزب كمونيست نيپال ( مائوئيست ) كه تحت نام " راه پاراچندا " خود را نشان داد، است. »
این اظهاریه  که سنتزهای نوین باب اواکیان را برچسپ نادرست " اواکیانیزم " می زند و آن را نسبت به انحراف حزب کمونیست متحده نیپال ( مائوئیست ) انحراف عمیق تری می داند، گیج گننده است. چه کسی یک انقلاب را ساقط کرد و هدف مبارزه را به کامل ساختن دموکراسی بورژوایی تبدیل نمود؟ کدام خط بطور موثری به توده های مبارز در سراسر جهان پشت نمود؟ با وجود این، چیز مهمی در عمق اتهام حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان به ملاحظه می رسد: یک درک نادرست از پروسه ای که از طریق آن مارکسیزم ( یا هر علم دارای همان ماهیت ) از یک مرحله پایین تر به یک مرحله عالی تر تکامل می نماید. در حقیقت سنتز های نوین اواکیان یک گسست از مارکسیزم، آنگونه که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان اظهار می نماید نیست، بلکه تکامل بیشتر مارکسیزم است. ولی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان کل این پروسه را نادرست درک می نماید.
درینجا می بینیم که چگونه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان تکامل مارکسیزم از یک مرحله به مرحله دیگر را تشریح می نماید:
« همچنان در مرحله تحول كيفي، كه تحول كيفي جنبه عمده تحول پديده به يك پديده كيفيتا متفاوت ديگر را تشكيل مي دهد، تحول يا تحولات كمي قسمي نيز موجود است. به اين ترتيب در طول مرحله تحولات كمي، تحولات كيفي نيز انباشته مي شوند و همين تحولات كيفي به تدريج انباشته شده، در مرحله تحول كيفي پديده به جهش كيفي اي مبدل مي گردد كه باعث حل تضاد اساسي پديده و تبديل آن به يك پديده جديد مي گردد. »
« چار چوبه فكري بنيانگذاشته شده توسط ماركس نيز از اين قاعده مستثنا نيست. اين سلاح فكري تا حال، علاوه از مرحله زمان خود ماركس و همچنان انگلس، از دو مرحله تحول و تكامل كمي ديگر يعني مراحل لنينيزم و مائوئيزم نيز گذشته است. درينجا منظور بي اهميت تلقي كردن كيفيت هاي نوين لنينيزم و مائوئيزم نيست. منظور آن است كه در ماركسيزم – لنينيزم، تداوم ماركسيزم در لنينيزم و كليت ماركسيزم – لنينيزم جنبه عمده تحول را مي سازد و گسست از ماركسيزم جنبه غير عمده تحول را. همچنان در ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم، تداوم ماركسيزم – لنينيزم در مائوئيزم و كليت ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم جنبه عمده تحول را مي سازد و گسست از ماركسيزم – لنينيزم جنبه غير عمده تحول را. به همين جهت است كه مراحل مختلف ماركسيزم، ماركسيزم – لنينيزم و ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم، اساسا مراحل مختلف تكامل يك سلاح فكري را مي سازد. »
حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان با سوال مهم رابطه میان تداوم و گسست در تکامل علم انقلابی کمونیستی از سطح دانی تر به سطح عالی تر تماس گرفته است. به یک مفهوم عمومی، تداوم جنبه عمده است که عبارت از تائید و غنا بخشی به قیاس های منطقی، تزها، شیوه های تجزیه و تحلیل ابتدا انکشاف داده شده توسط مارکس و بعد تر ترقی داده شده به سطوح عالی تر پیاپی توسط لنین و مائو و امروز توسط اواکیان می باشد، در حالیکه گسست که عبارت از عدم پذیرش آن عناصری از درک سابق است که نادرستی آن، یا بخشا نادرستی آن، کشف گردیده، به یک مفهوم عام، عامل ثانویه در پروسه ای است که از طریق آن مارکسیزم جهش هایی کرده و به سنتزهایی دست یافته است. در یک سطح، به نظر می رسد که ما با استدلال حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان در نقل قول فوق الذکر موافق باشیم – یک تداوم واحد مارکسیزم وجود دارد و این بیان یک سلاح ایدیولوژیکی واحد است. اما این نظر درست نباید برای نفی اینکه مارکسیزم از طریق جهش ها در جریان تکاملات خود پیش رفته و این جهش ها در برگیرنده گسست با آنچه سابقا حقیقت دانسته می شده است، می باشد. دستیابی به سنتزها در برگیرنده گسست و تداوم است که به وسیله آن همه عناصر، به شمول حتی عناصر مثبت سابقه، سر از نو قالبریزی می گردد. در بحث حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، نائل شدن به یک مرحله نوین، ذاتا یک پروسه بسیار میکانیکی ناشی از انباشت پیشروی های افزایشی در درک و فهم است. این به مفهوم دست کشیدن از نقش مرکزی سنتز ها در رسیدن به سطح عالی تر درک، مخصوصا در نکات کلیدی... در تکامل علم انقلابی ما است. آنگونه که باب اواکیان تصریح نموده: کمونیزم یک فلسفه حیاتی  و تیوری سیاسی و در عین حال یک علم زنده، نقاد و دایما در حال تکامل است. ( 37 )          
حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان میان گسست و تداوم یک دیوار بزرگ می سازد.  نخست باید بطور واضح به یاد داشته باشیم که گسست و تداوم یک وحدت اضداد است. این، تداخل متقابل دیالیکتیکی ای است که باید درک گردد.  در تکامل مارکسیزم ضروری است تاکید گردد که بدون گسست تداومی نمی تواند وجود داشته باشد.
اگر مارکسیزم با آن جنبه ها و عناصری که نادرست، یکجانبه و غیر علمی است، گسست ننماید، نمی تواند تداوم شالوده علمی خود را حفظ نماید. اگر مارکسیزم درک های نادرست گذشته خود را، که در جریان پراتیک اجتماعی و پیشروی دانش بشری بطور عام کشف می شود، دور نریزد، بدین معنی اگر مارکسیزم مداوما بنیادها و اساسات خود را مجددا آزمایش و بررسی ننماید، یکسره از علمی بودن باز می ماند. این است آن چیزی که اواکیان در انتقاد از عناصر ثانوی ولی واقعی و زیان آور در درک و پراتیک گذشته که واقعا علیه اساس درک علمی مارکسیزم سیر کرده است، انجام می دهد. و نتیجه بطور ساده افزایش اصلاحات یا ترمیمات در بدنه موجود مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم نیست: درک موجود { باز مانده از} گذشته، خود از نو قالبریزی می گردد، یک سنتز سر بر می آورد.
تشریح میکانیکی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان در مورد اینکه پیشروی های کمی در درک، جهش های کیفی را هدایت می نماید و تلاشش برای تطبیق آن در تکامل مارکسیزم در پیوستگی زیادی با نقطه نظر نادرستی قرار دارد که می گوید: تطبیق مارکسیزم در یک کشور مشخص بطور خود کار پیشروی در درک تیوریک مرتبط به خود را رهبری می نماید. در میان بسیاری از حامیان حزب کمونیست پیرو در اوج مبارزه آن، این استدلال هرگز از نظر دور نگه داشته نشد، زیرا انقلاب پیرو در حال پیشروی بود و به رسمیت شناختن این پیشروی اعتبار جهانی اندیشه گونزالو را ثابت می نمود. برعکس بعضی از رفقا دلیل می آوردند که بخاطر نبود یک انقلاب سوسیالیستی موفق از زمان چین تا حال، نمی تواند یک جهش ادراکی در قلمرو تیوری به وجود آید. اینگونه تفکر قویا با ناسیونالیزم و امپریسیزم هماغوشی دارد.
بگذارید به استدلالات حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان پیرامون افزایشات کمی و کیفی در مارکسیزم برگردیم. در حقیقت انفصالات کیفی صرفا نتیجه انباشتگی حقایق قسمی نیست، گرچه قطعا آنرا در بر می گیرد. در   موضوعات مورد توافق معینی در تکامل هر علم، تجربه انباشته شده، بحث مجدد، تاثیرات اکتشافات و مجادلات در سائر عرصه ها، التزام برای آزمایش مجدد فرضیه ها و درک های سابقه را به وجود می آورد.
پروسه رسیدن به یک درک عالی تر از مارکسیزم و وحدت در پیرامون آن را که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان اینقدر به شدت مورد انتقاد قرار می دهد، چندان باعث حیرت نیست. در واقع در پروسه تشکیل خود جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و پذیرش بعدی فرمولبندی مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم، مسئله مرحله و جهش در درک ما مستقیما مورد مبارزه قرار گرفت. کسانی حتی در درون جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بودند که با چنگ و دندان جنگیدند {تا نشان دهند} که مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم تکامل عالی تر مارکسیزم – لنینیزم نیست. ( 38 )   در قلب این امتناع، انکار سرسختانه این انتقاد قرار داشت که مائو اشتباهات استالین در عرصه های زیادی را تکامل بخشید: در درک از مبارزه طبقاتی تحت سوسیالیزم، در درک از تفاوت میان تضاد های درون  خلق و تضاد ها میان خلق و دشمن، در  عاجز ماندن از دیدن وحدت و مبارزه اضداد به مثابه قانون مرکزی دیالیکتیک و غیره و غیره. اینها فرمولبندی به این وسعت را که برای خدمات مائو در نظر گرفته شد، به مثابه افزایشات ساده ای در بدنه موجود تیوری در نظر گرفتند. اینکه این افزایشات، مورد تردید قرار دادن ایده های معین و قالببندی نمودن جدید سائر ایده ها را در بر می گیرد، مورد انکار قرار گرفت. بعضا پذیرفته می شد که مائو بعضی جنبه ها را بهتر از استالین میدانست، اما این موضوع مطابق به دید متذکره، به سادگی به واسطه این حقیقت توضیح داده می شد که مائو در زمانی زندگی می کرد که دیر تر از استالین بود و تجربه بیشتری انباشته شده بود و تجربه بیشتر به تنهایی و ضرورتا درک پیشرفته بیشتری را میسر می سازد.
در واقعیت، تجارب جدید در برپایی انقلاب پرولتری عموما یک توضیح واحد جدید را میسر نمی سازد، بلکه توضیحات متفاوت و متضاد را به وجود می آورد. این تجارب مبارزه دو خط را دامن می زند. به نظر ما کودتا در چین یک آزمایش غم انگیز و تاسفبار  تزس مائو ( ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا ) بود. این کودتا هم تزس اساسی او را تائید کرد و هم مقدار زیادی مواد برای تکامل و قالبریزی جدید درکی را که او تکامل داد فراهم نمود. اما این چیزی نیست که همه توانستند به آن نگاه کنند. این استنتاجی نبود که خود را ضرورتا خود بخودی تحمیل نماید. انور خوجه و بسیار کسان دیگری باخت در چین را به مثابه " ثبوت " اینکه مائوئیزم به هیچوجه قابل استفاده نیست، مطرح نمودند.
امروز کمونیزم انقلابی یکبار دیگر، از طریق تنظیم استادانه سنتز های باب اواکیان، به مرحله نوینی در تکامل خود رسیده است. این سنتز ها، همانند پیشروی های سابق در علم ما، هم در برگیرنده تداوم است و هم در برگیرنده گسست و قالبریزی مجدد کلیت آنها. سنتز های نوین تداوم حقیقی مائو را با فرا تر رفتن از مائو فراهم می نماید و عناصر ولو ثانویه ای را که در حقیقت در تضاد با جنبه های مقاومت ناپذیر علمی آموزش های مائو قرار دارد، شناسایی می نماید. آنچنانکه مانیفیست حزب کمونیست انقلابی امریکا بیان داشته است:
« بسیار مهم است که موثریت و نیروی مثبت این سنتز های نوین ناچیز شمرده نشود: انتقاد و گسست از خطا ها و کمبودات موثر در حین به پیش سوق دادن و قالبریزی مجدد آنچه از تجربه تاریخی جنبش های بین المللی کمونیستی و کشورهای سوسیالیستی قبلا موجود مثبت بوده است؛ احیای نیروی حیاتی آن به مفهوم واقعی – بر پایه جدید پیشرفته تر -  و مطلوبیت آن در یک جهان تماما جدید و بنیادا متفاوت، و قرار دادن آن بر یک بنیاد همیشه محکم تر ماتریالیزم و دیالیکتیک .... بنابرین ما نباید نیروی باالقوه آنرا به مثابه منبعی از امید و جرئتمندی بالای بنیاد محکم علمی کم اهمیت تلقی نماییم. »
 در طی این نامه ما در مورد بعضی از عناصر سنتز های نوین گفتگو کردیم. برای برخورد وسیع تر، ما مجددا به  مانیفیست حزب کمونیست انقلابی امریکا و سائر اسناد رجوع می دهیم. ( 39 )   تشخیص رد  نظریه حقیقت طبقاتی و چیزی که اواکیان به ما در مورد مجسم ساختن پرولتاریا راجع کرده است بخشی از عناصر فلسفی و شناخت شناسی سنتز های نوین است. مبارزه دو خط کنونی که در جنبش بین المللی کمونیستی شکل گرفته است، این سوالات ایدیولوژیکی را به خوبی در بر می گیرد.
همچنان اواکیان عناصر  شبه مذهبی ای را  که توام و متداخل با درک درست از مارکسیزم به مثابه یک علم بوده است، تشخیص داده است. نظریه هایی مثل " نفی در نفی " که مارکس و انگلس از هگل اقتباس کردند، یا اظهاریه غالبا تکراری " اجتناب ناپذیر بودن پیروزی کمونیزم "، همیشه به مثابه جریان متقابل در کمونیزم انقلابی وجود داشته است. در درون جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بعضی از این نظریات نادرست به واسطه این مفکوره گونزالو که: « انقلاب روی خط سوار است » یا این مفکوره که: « میلیارد ها سال ماده متحرک به کمونیزم منجر می گردد. » ( 40 )، ارتقای نوینی یافتند. اینگونه تفکر، به مثابه تجلیل میان تهی محض از پیروزی، بخاطر تحرک بخشیدن به شهامت رفقا و توده ها، نمی تواند معافیت داشته باشد. تصورات شبه  مذهبی در مقابل نگرش به کمونیزم انقلابی به مثابه یک علم و کمک رسانی به آن برای پیشرفت به مثابه یک علم، که بتواند به واقعیت تقرب کاملتری حاصل نماید و به مثابه سلاح حتی بهتری برای متحول ساختن جهان خدمت نماید، می ایستد.
در این پرتو یک گفتگوی مهمی نیز در باره نقش مارکسیزم به مثابه یک علم و مناسبات آن با پرولتاریا به مثابه یک طبقه وجود دارد. در درون جنبش انقلابی انترناسیونالیستی وسیعا یک درک نادرست و میکانیکی از این موضوع مورد پذیرش بوده است. بعضی از این درک ها، در مورد مناسبات میان جانبداری و حقیقت در مارکسیزم، در مناظره ما با اجیت از " حزب کمونیست هند ( مارکسیست – لنینینست ) – ناگزالباری "، در نشریه درونی جنبش ( استرگل ) مورد مباحثه قرار گرفته است. ( 41 )   مارکسیزم جانبدار منافع پرولتاریا است، اما این گفته بخاطری حقیقت ندارد که مارکسیزم جانبدار است. در واقع علت اساسی جانبدارانه بودن مارکسیزم در وضعیت عینی طبقه ای نهفته است که منافع غایی آن در تحول جهان به ماوراء قلمرو تولید کالایی نهفته می باشد.
تنها بدین مفهوم است که مارکسیزم می تواند جانبدار فکر شود. مارکسیزم نمی تواند – و نباید – هرگز به مثابه انعکاسی از آگاهی کارگران در یک زمان مشخص یا در یک کشور مشخص یا به مثابه ایدیولوژی انعکاس دهنده منافع فوری یا معین و یا مشترک کارگران، عرضه گردد. این، نکته مهمی در انتقاد اواکیان از " مجسم ساختن پرولتاریا" است. "مجسم ساختن پرولتاریا" به معنی ناکامی در به تصور در آوردن پرولتاریا بصورت مجرد یعنی عالی تر از کیفیت زندگی و به مثابه طبقه ای که موقعیت معینی در شیوه تولید و در تکامل تاریخی عمومی جامعه طبقاتی اشغال کرده است، اما در عوض نگریستن به پرولتاریا به مثابه اختلاطی از کارگران واقعی و عملا موجودی که در یک کشور مشخص یا وضعیت مشخص یافت می شود.
درینجا یکبار دیگر هم تداوم را می بینیم و هم گسست را. مارکس و انگلس در قدم اول روی وظیفه جهانی – وظیفه تاریخی پرولتاریا یعنی راهنمایی بشریت به سوی عصر کاملا نوین – تاکید کردند.   لنین و  مائو هر دو این مفکوره را ارتقا دادند و از آن در مقابل تحریف رویزیونیستی دفاع کردند و به این ترتیب آنرا بیشتر غنا بخشیدند. بطور مثال نوشته مهم لنین، چه باید کرد؟، اصرار می ورزد که کمونیست ها باید تریبون مردم باشند، نه منشی یک اتحادیه صنفی. کلیت مناظره لنین در مورد نقش آگاهی درک بسیار مهم و صحیحی را انعکاس می دهد. قابل تعجب نیست که این نوشته لنین یکی از آن نوشته های لنین است که بیشتر از همه مورد تردید قرار گرفته و یا تحریف شده است، دقیقا به این خاطر که این نوشته مستقیما علیه اکونومیزم و تنگ نظری ای که غالبا ماسک کمونیزم به چهره می زند، حرکت می نماید. همینطور مائو حزب کمونیست چین را رهبری کرد تا روی یک نقل قول مارکس که می گفت: « پرولتاریا تنها از طریق آزاد سازی همه نوع انسان می تواند خود را آزاد نماید " پافشاری نماید. اما این نیز درست است که گرایشات ثانویه ای در حزب کمونیست چین بوده است که این بینش را از دست داده، یا نوعی " مکان ویژه " در رسیدن به حقیقت به مردمان ویژه ای از مردمان دارای موقعیت طبقاتی تحت استثمار یا نمایندگی از این بخش از توده ها اعطا کرده است، که نوعی از " مجسم ساختن " است.
از اینقرار، انتقاد اواکیان از جسمیت دادن به پرولتاریا، انتقاد و گسست با بعضی درک ها و پراتیک های غیر علمی ثانویه مائو و پیشینیان او در درک آنها از مناسبات میان پرولتاریا به مثابه یک طبقه و پروسه انقلابی است. در عین زمان، اواکیان شالوده درست علمی را که از طریق تکامل کلی کمونیزم انقلابی جاری است، پشتیبانی می نماید و آن را به پیش می برد. کل تاکید او روی کمونیست ها به مثابه نجات دهندگان بشریت نمونه خوبی است از تداوم زمینه ای که از طریق کل تاریخ کمونیزم از زمان مارکس تا حال جاری است، ولی مستلزم گسست با جریان های متقابل پیوسته با ماتریالیزم میکانیکی و مفکوره حقیقت طبقاتی و پرولتاریای مجسم شده نیز می باشد. ( 42 )
***************************************************************
34 --  این فرمولبندی در یک تعداد از اسناد حزب کمونیست پیرو، به شمول سند خط عمومی حزب، می تواند یافت شود. 
35—اواکیان: " چشم انداز ها در باره سوسیالیزم و کمونیزم، یک دولت رادیکال نوین، یک دید اساسا متفاوت و بسیار عظیم تر از آزادی. » (  http://www.revcom.us/avakian/index.html )
36 --  " حزب کمونیست ایران ( م ل م ) به بیراهه پست م ل م افتاد "  - سند منتشر شده ای از حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان.
37 --  نقل از اساسنامه حزب کمونیست انقلابی امریکا، نشرات ار سی پی، 2008، 
http://revcom.us/soscialistconstitution/index.html               
38 --  این { حکم } بطور مشخص در مورد " م ب سینگ " از حزب کمونیست نیپال ( مشعل ) و حزب کمونیست ترکیه / مارکسیست – لنینیست صحت دارد.
39 --  " سنتز های نوین باب اواکیان چیست؟ به قلم لنی ولف.
http://recom.us/a/129/new_synthesis_Speech-en.html and Making Revolution and Emancipating Humanity, Part 1 by Bob Avakian. Revcom.us/avakian/makingrevolution
40 – از سخنرانی  گونزالو در جلسه بزرگ حزبی سال 1779 قبل از شروع جنگ خلق.
41 --  " پاسخ به مقاله بحث جاری در باره نظام دولتی سوسیالیستی " در استرگل شماره 8، جون 2006
42 --  بعضا گفته می شود یا سوال می شود که آیا تاکید اواکیان در باره " نجات بشریت " انعکاسی از یک نوع " اومانیزم " و گسست از نقطه نظر و متود طبقاتی پرولتری است؟ در حقیقت این { منطبق با } منافع پرولتاریا و دیدگاه جهانی و متود مرتبط به آن، که ما پشتیبانی می کنیم و برایش می جنگیم، و اشکال { مناسب } پایه های جنبش برای انقلابی که ما برای برپایی اش کار می کنیم، به مفهوم بسیار اساسی و بسیار گسترده اش می باشد. از طرف دیگر یک ابتذال سازی تجسم گرایانه، تنگ نظرانه و اکونومیستی از منافع پرولتاریا و تقلیل گرایی اساسا ریفورمیستی از آن وجود دارد که در برگیرنده مبارزه برای کمونیزم نیست، بلکه برای چیزی قصیر تر از آن است و با محدودیت های مناسبات بورژوایی و واقعیت دنیای تحت سلطه امپریالیزم پیوند دارد. سنتز های نوین به پیش گذاشته شده توسط اواکیان در ضدیت با این { ابتذال سازی } قرار دارد،  

 

www.sholajawid.org