Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

جوابیه ای به
نامه اول می 2012 حزب کمونیست انقلابی امریکا


مقدمه:
نامه اول می حزب کمونیست انقلابی امریکا ( نامه به احزاب و سازمان های شامل در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی – اول می 2012 )، که پس از اساسنامه جدید و مانیفیست آن حزب، سومین سند اساسی مدون حزبی اش در مورد " سنتز های نوین اواکیان " محسوب می گردد، در بدو امر نامه درونی ای بود از طرف حزب کمونیست انقلابی امریکا برای اعضای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی. اما این حالت دیر دوام نکرد و حزب مذکور مدت زمان نسبتا اندکی پس از انتشار درونی نامه مذکور، به انتشار وسیع آن مبادرت ورزید، بدون اینکه دلیل این تغییر سریع تصمیم اولیه اش را خود به روشنی بیان نماید.
به نظر ما درونی سازی اولیه نامه متذکره، از همان ابتدا یک بازی نمایشی بیهوده بود و در واقع هیچ لزومی نداشت – و ندارد – که حزب کمونیست انقلابی امریکا مباحثاتی را که از چند سال به اینطرف، و در قدم اول توسط خودش، به یک بحث وسیع و علنی مبدل شده است، به یک بحث درونی اعضای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی مبدل نماید.
بیانیه حزب کمونیست انقلابی امریکا ( كمونيزم: آغاز يك مرحله نوين، بيانيه اي از سوي حزب كمونيست انقلابي، امريكا ) خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی جدید این حزب را در خزان سال 2008 به سطح جهانی ارائه کرد و نه به مثابه یک سند درونی قابل بحث در میان منسوبین جنبش انقلابی انترناسیونالیستی. سپس همین سند به مثابه ضمیمه نامه ای که عنوان آن صرفا " رفقای عزیز " بود و واضحا یک نامه درونی برای منسوبین جنبش انقلابی انترناسیونالیستی نبود، در ماه می 2009 رسما به " همه کمونیست های جهان " پیشکش گردید. و قابل تذکر است که اساسنامه جدید آر سی پی امریکا، به مثابه اولین سند پسا مارکسیستی – لنینیستی - مائوئیستی نیز قبل از مانیفیستش یک سند درونی باقی نمانده بود و بلکه در اصل نیز یک سند درونی نبود.
کمیته مرکزی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان در پولینوم چهارم خود، علیه خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی بیانیه و اساسنامه جدید حزب کمونیست انقلابی امریکا به موضعگیری پرداخت و این موضعگیری را در سند " مواضع ما در قبال خط اساسنامه جديد و مانيفيست حزب كمونيست انقلابي امريكا " به تاریخ اول سنبله 1388 مطابق 21 اگست 2009 به مثابه یک سند درونی، به منسوبین جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ارائه نمود. اما درونی سازی این سند هیچ اصولیت و مفیدتی در بر نداشت، چرا که مباحثات مربوطه، قبلا بصورت واضح و آشکار و با نقص صریح تعهدات ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، توسط خود حزب کمونیست انقلابی امریکا درونی باقیمانده نمانده و به سطح جهانی مطرح شده بود.
سپس در اواخر بهار 1389 ( 2010 )، کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) سند پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خود را تحت عنوان " كمونيزم بر سر دو راهي: پژمردگي يا شكوفايي – خطاب به همه كمونيست هاي ايران "، بصورت وسیع و نه درونی منتشر ساخت. تقریبا همزمان با اجرای این کار، پیشنهاد حزب کمونیست انقلابی امریکا مبنی بر پیشبرد جروبحث درونی حول سند پولینوم چهارم کمیته مرکزی حزب ما مطرح گردید. اما ما که با مشاهده انتشار وسیع سند پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م )، تدویر کنفرانس های بین المللی پیهم توسط حزب کمونیست انقلابی امریکا در جهت تبلیغ و ترویج بین المللی خط پسا م ل م، ضربات ناشی از این خط بر موجودیت و فعالیت های جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و در عین حال تثبیت بلامنازع این خط در خود آر سی پی امریکا که توام با تصفیه کاری های درونی نسبتا وسیع تحت نام " انقلاب فرهنگی " در آن حزب پیش برده شده بود، غیر اصولی بودن و بی فایده بودن درونی باقی ماندن بحث با آر سی پی را درک کرده بودیم، این پیشنهاد را رد کردیم و موضعگیری پولینوم چهارم کمیته مرکزی حزب را بصورت بیرونی در " شعله جاوید " منتشر ساختیم. مدتی بعد بیانیه پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) را نیز در سندی تحت عنوان " حزب كمونيست ايران ( م ل م ) به بيراهه پسا م ل م افتاد " نقد کردیم و آن را هم بصورت بیرونی در " شعله جاوید " منتشر ساختیم.
حال که مبارزه برای به میان آوردن مجدد تشکیلات بین المللی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی، بر محور اساسی ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم و موضعگیری علیه اشکال مختلف رویزیونیزم و مشخصا رویزیونیزم پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی و رویزیونیزم پاراچندا – باترای، به مثابه انحراف عمده در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، مضمون و شکل و شمایل مشخصی یافته است، آر سی پی امریکا یکبار دیگر تلاش به عمل آورد که بازی درونی سازی جرو بحث پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خود و جر و بحث متقابل علیه آن را، از سر بگیرد. اما از قرار معلوم به زودی متوجه شد که این بازی دیگر میدان ندارد و نمی تواند پیش برود.
در هر حال، انتشار وسیع سند آر سی پی امریکا که تقریبا چهار سال بعد از انتشار " مانیفیست " آن حزب صورت می گیرد، اولین عکس العمل انسجام یافته کلی بیرونی اش در قبال مبارزات تئوریک براه افتاده علیه خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی توسط منسوبین جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، منجمله حزب ما، محسوب می گردد. ظاهرا، تا حال حزب کمونیست انقلابی امریکا انتظار داشته است که مخالفین خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی اش در میان منسوبین جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، مباحثات شان علیه این خط را بصورت درونی پیش ببرند و در این میان موضعگیری بیرونی حزب ما کلا منفرد باقی بماند. اما انتشار اسناد جلسه ویژه اعضای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی به روشنی نشان داد که این انتظار و توقع، صریحا یک انتظار و توقع غیر اصولی و بیجا بوده است.
" مانیفیست حزب کمونیست انقلابی امریکا " بدون اینکه پروسه مباحثات درون جنبشی را از سر گذشتانده باشد، در خزان سال 2008 در سطح بین المللی منتشر گردید و بدین ترتیب خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی اش، تبارز آشکار بین المللی بیرون جنبشی یافت. این اقدام یکجانبه، در واقع به مفهوم اعلام انحلال رسمی کمیته جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و بطور کل فروپاشی کل جنبش، توسط حزب مذکور بود. به دلیل نقش نسبتا تعیین کننده ای که حزب کمونیست انقلابی امریکا در پیشبرد فعالیت های کمیته جنبش و بطور کل فعالیت های جنبش انقلابی انترناسیونالیستی داشت، این اقدام حزب مذکور توانست آغاز عملی انحلال کمیته جنبش و فروپاشی کل جنبش را رقم بزند. هیچ حزب دیگری غیر از حزب مذکور دارای اینچنین موقعیت تعیین کننده در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی نبود. پس از آن در حالی که این حزب نقش تعیین کننده ای در خواباندن ارگان نشراتی درونی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بازی کرده بود و بدست خود زمینه های بحث درونی میان اعضای این جنبش را از بین برده بود، اصولا حق نداشت پیشبرد مباحثات درونی از طرف سائر منسوبین " جاا " را توقع داشته باشد.
حالا این حزب با انتشار نامه مورخ اول می 2012 خود، ما را متهم می سازد که: " اول مجازات می کنیم و سپس محاکمه "! این ادعا در واقع مصداق همان ضرب المثل افغانستانی ای است که می گوید: " بگیرش که نگیردت "! این واقعا حزب کمونیست انقلابی امریکا است که اول مجازات کرد و سپس محاکمه. آیا این حزب متذکره نبود که در مانیفیست خود، یعنی سند اساسی ای که بطور یکجانبه در خزان سال 1908 به سویه بین المللی منتشر ساخت، غیر از خود و مدافعین غیر امریکایی خطش، تمامی منسوبین دیگر جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را، به درستی یا به غلط با داغ " رویزیونیزم " و " دگماتیزم " مجازات نمود و بالا تر از آن، " مجازات " انحلال کمیته جنبش و فروپاشی کل جنبش را بر همه منسوبین " جاا " تحمیل نمود؟ چرا این حزب برای یک لحظه نیندیشید که حق ندارد " اول مجازات نماید و سپس محاکمه "، آنهم نه در یکی دو مورد بلکه در سطح وسیع کل جنبش!
در واقع رهبری آر سی پی امریکا که قبلا تصفیه کاری درون حزبی اش را تحت نام " انقلاب فرهنگی " پیش برده بود، جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را نیز به مثابه " حیاط خلوت " خود در نظر گرفت و قصد داشت که بصورت هژمونیستی کل این جنبش یا حد اقل بخش هایی از آن را یکجا با نیروهای معینی در بیرون از آن ابتدا از لحاظ ایدیولوژیک و سپس از لحاظ سیاسی و تشکیلاتی" سر از نو قالبریزی " نموده و بطور کل به یک مجموعه بین المللی دنباله رو مبدل نماید. اما این نقشه عملی نشد و حالا که احزاب دیگری، منجمله حزب ما، تلاش های ایدیولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی شان برای برپایی دوباره تشکیلات بین المللی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی را آغاز کرده اند، به دیگران هوشدار می دهد که نباید " اول مجازات نمود و سپس محاکمه "!
در هر حال حزب کمونیست انقلابی امریکا حق ندارد از دیگــران توقع داشـته باشـد که خود شـان را در چهار چوبی محصور نگه دارند که مدت ها قبل توسط خود حزب متذکره فروپاشانده شده است.
ما فکر می کنیم که اقدام احزاب همسنگر، به شمول حزب ما، برای تدویر " جلسه ویژه جنبش انقلابی انترناسیونالیستی " بخاطر اینکه نه تنها در سطح معینی منجر به تشکیل این جلسه و نتیجه گیری ها و فیصله های مشخصی در آن گردید، بلکه از این جهت نیز که حزب کمونیست انقلابی امریکا را وادار کرد یکبار دیگر کل خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خود را در یک سند مدون علنا و صریحا مطرح نماید و در نتیجه پیشبرد مباحثات تئوریک مدون مستند علیه آن را میسر سازد، عمدتا موفقیت آمیز بوده است.
حزب فوق الذکر از شرکت در " جلسه ویژه " امتناع کرد و با این کار در واقع از شرکت در یک مباحثه مستقیم و رویاروی جمعی اجتناب ورزید، در حالیکه در طول چند سال گذشته مداوما به دنبال نشست های دوجانبه با منسوبین دیگر جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، منجمله حزب ما، بوده است، آنهم در حالیکه نظرا و عملا حاضر بوده است افرادش را به جاهای دیگر و کشور های دیگر بفرستد، اما در مورد سفر به افغانستان در هیچ سطحی آمادگی نشان نداده است.
ما بحث علیه مندرجات سند اول می 2012 حزب کمونیست انقلابی امریکا را بخش بخش پیش می بریم و هر بخش را پس از تحریر و تدوین منتشر می سازیم. بخشی که اینک ارائه می گردد، مشخصا مربوط به مباحثات مستقیم سند مورد بحث علیه حزب ما است که قسمتی از بخش شماره هشتم سند اول می آن حزب را در بر می گیرد. برای اینکه بحث ما برای خوانندگان دری زبان (فارسی زبان) مستند باشد، ترجمه دری بخش شماره هشتم سند مورد بحث را نیز ضمیمتا منتشر می سازیم و قسمتی را که مربوط به مباحثات مستقیم علیه حزب ما است، مشخص مینماییم.
1 -- در مورد پسا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم
حزب کمونیست انقلابی امریکا تقریبا سه سال بعد از موضعگیری حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان علیه خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی، علیه این موضعگیری بصورت مشخص در نامه اول می 2012 خود، مطالبی را بیان کرده است. اما این مطالب نه در تقابل مستقیم با سند پولینوم چهارم کمیته مرکزی حزب ما، که سندی است مشخصا علیه خود آن حزب، بلکه در تقابل با سند حزب ما علیه بیانیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م )، مطرح گردیده است. نتیجه اینگونه برخورد نیابتی و اجتناب از برخورد مشخص در قبال مباحثات و موضعگیری علیه خود، هیچ نتیجه دیگری نمی تواند داشـته باشـد جز ارائه جوابیه ای برای پـاسـخ گفتـن دو پهلـو و درهم و برهم.
کل مطالب بیان شده علیه حزب ما در نامه مورخ اول می 2012، بصورت مشخص در چند صفحه انگشت شمار این سند 58 صفحه ای و آنهم با نقل سه برش کوتاه از سند ما علیه سند کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) مطرح گردیده است. چرا حزب کمونیست ایران ( م ل م ) خود بصورت مستقیم و فعالانه درین مباحثات سهم نمی گیرد؟ این حزب از مدت ها به اینطرف مکلف بوده است که نه تنها سند ما علیه خود را پاسخ دهد، بلکه مکلف بوده و هست که با مباحثات نسبتا مفصل " جمعی از مائوئیست های ایران " که در واقع جوابدهی به فراخوان خود این حزب ( " ... خطاب به همه کمونیست های ایران ... " ) است، به صورت مسئولانه برخورد نماید و باب جرو بحث مشخص با این جمع را بگشاید.
چرا حزب کمونیست انقلابی امریکا، قبل از همه، موضعگیری و مباحثات مستقیم علیه خود را جواب نمی دهد و در مباحثات نیابتی نیز فقط به بحث روی چند موضوع مشخص می پردازد و نه به بحث همه جانبه و جوابدهی همه جانبه به تمامی استدلالات و سوال ها؟ دلیل این نوع برخورد واضح و روشن است. این حزب قادر به دفاع اصولی از خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خود نیست؛ چرا که اساسا این خط از لحاظ اصولی غیر قابل دفاع است. لذا تلاش دارد که با بحث های دو پهلو و درهم و برهم، از بحث روشن، صریح و مشخص روی موضوع اصلی اجتناب ورزد. نتیجه این نوع برخورد آن می شود که در واقع پسا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم همچنان از لحاظ استقامت استراتژیک مورد تائید قرار بگیرد، در حالیکه از لحاظ جهتگیری های تاکتیکی انکار می گردد.
پولینوم چهارم کمیته مرکزی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، سه سال پیش اعلام کرد که خط مانیفیست و اساسنامه جدید حزب کمونیست انقلابی امریکا یک خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی است و علیه این خط به موضعگیری پرداخت. حالا که بعد از این همه تاخیر در جوابدهی به موضعگیری ما، حزب نامبرده زحمت جوابدهی را بر خود هموار کرده است، برایش لازم بوده و هست که موضوع اصلی مورد بحث یعنی پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی بودن یا نبودن خطش را بصورت مشخص و روشن مورد بررسی قرار دهد و درینمورد پاسخ های روشن ارائه نماید. در شرایط کنونی ارائه اینچنین پاسخ مشخص و روشن از آن حزب اهمیت دو چندان کسب کرده است، زیرا که دیگر موضعگیری علیه رویزیونیزم پسا م ل م صرفا یک موضعگیری از « جایگاه حقیر » افغانستانی ( بنا به گفته ایلی )، که در عین زمان زبان حال و بیان صریح عملکرد های حزب کمونیست انقلابی امریکا نیز می باشد، نیست، بلکه وجود و نمود جنبشی و بین المللی یافته است.
ما در سند " حزب کمونیست ایران ( م ل م ) به بیراهه پست م ل م افتاد " گفته ایم که:
« استقامت استراتژيك پسا ماركسيستي – لنينيستي – مائوئيستي خط مانيفيست و اساسنامه جديد حزب كمونيست انقلابي امريكا و اينك خط سند كميته مركزي حزب كمونيست ايران ( م ل م ) در نامگذاري اين خط تحت عنوان " سنتز هاي نوين " نيز بخوبي نمايان است. " سنتز هاي نوين " يك " انديشه "، مثل انديشه گونزالو، يا يك " راه "، مثل راه پاراچندا، يا يك " ايزم "، مثلا اواكيانيزم، چيزي به مثابه دنباله و ادامه تكاملي ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم نيست، بلكه سنتز كلي و اساسي آن است، يعني يك چارچوب و سلاح فكري اساسا جديد پسا ماركسيستي – لنينيستي – مائوئيستي است. به همين جهت است كه ما آنرا خط عميقا و وسيعا انحرافي و گمراه كننده اي مي دانيم كه ژرفا و پهناي انحرافات آن بسي عميق تر و گسترده تر از خط انحرافي حزب كمونيست پيرو كه تحت نام " انديشه گونزالو " تبارز نمود و نيز بسي عميق تر و گسترده تر از خط انحرافي حزب كمونيست متحده نيپال ( مائوئيست ) كه تحت نام " راه پاراچندا " خود را نشان داد، است. »
 سند حزب کمونیست انقلابی امریکا، در گام نخست، جمله اول این برش از سند ما، یعنی جمله ای که بخاطر مشخص شدن فوقا مورد تاکید قرار گرفته است، را حذف کرده و به نقل بقیه قسمت آن دست زده است تا سپس بتواند از پرداختن روشن و صریح به موضوع مورد بحث اصلی مطرح شده درینجا شانه خالی نماید. این موضوع به روشنی در همان جمله ای که توسط حزب مذکور حذف گردیده است، بیان شده است. یکبار دیگر این جمله را نقل می کنیم:
« استقامت استراتژيك پسا ماركسيستي – لنينيستي – مائوئيستي خط مانيفيست و اساسنامه جديد حزب كمونيست انقلابي امريكا و اينك خط سند كميته مركزي حزب كمونيست ايران ( م ل م ) در نامگذاري اين خط تحت عنوان " سنتز هاي نوين " نيز بخوبي نمايان است. »
بدین ترتیب در حالیکه این جمله حذف گردیده است، تفصیلات بعدی آن ذیلا بصورت درهم و برهم مورد بررسی قرار گرفته است:
« این اظهاریه که سنتزهای نوین باب اواکیان، با برچسپ نادرست " اواکیانیزم "، راه انحرافی عمیق تری نسبت به انحراف حزب کمونیست متحده نیپال ( مائوئیست ) است، گیج کننده است. چه کسی یک انقلاب را ساقط کرد و هدف مبارزه را به کامل ساختن دموکراسی بورژوایی تبدیل نمود؟ کدام خط بطور موثری به توده های مبارز در سراسر جهان پشت نمود؟ با وجود این، چیز مهمی در عمق اتهام حزب کمونیست (مائوئیست ) افغانستان به ملاحظه می رسد: یک درک نادرست از پروسه ای که از طریق آن مارکسیزم (یا هر علم دارای همان ماهیت ) از یک مرحله پایین تر به یک مرحله عالی تر تکامل می نماید. در حقیقت سنتز های نوین اواکیان یک گسست از مارکسیزم، آنگونه که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان اظهار می نماید نیست، بلکه تکامل بیشتر مارکسیزم است. ولی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان کل این پروسه را نادرست درک می نماید. «
 ما در جملاتی که فوقا نقل کردیم، سنتز های نوین اواکیان را برچسپ نادرست اواکیانیزم، به مثابه دنباله و ادامه تكاملي ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم، نزده ایم، بلکه آن را سنتز انحرافی كلي و اساسي مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم و يك چارچوب و سلاح فكري اساسا جديد انحرافی پسا ماركسيستي – لنينيستي – مائوئيستي دانسته ایم.
 با وجود این، چنانچه حزب نامبرده اتلاق " اواکیانیزم " بر " سنتز های نوین اواکیان " را یک برچسپ زنی نادرست می داند، این مطلب در جملات نقل شده فوق از سندش را که می گوید: « در حقیقت سنتز های نوین اواکیان... تکامل بیشتر مارکسیزم است. » چگونه توضیح و تفسیر می نماید؟ اگر این " تکامل بیشتر " مارکسیزم چیزی به مثابه دنباله و ادامه تکاملی مارکسیزم و به بیان بهتر و دقیق تر، دنباله و ادامه تکاملی مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم، دانسته می شود، درانصورت چرا باید اتلاق " ایزم " بر آن برچسپ زنی نادرست خوانده شود؟ آیا منظور این است که گویا " سنتز های نوین اواکیان " به اندازه " اندیشه گونزالو " یا " راه پاراچندا " و یا مشابه به آنها، م ل م را به اصطلاح تکامل بیشتر بخشیده است؟ در واقع این جهتگیری تاکتیکی سند آر سی پی امریکا، همانند سائر جهتگیری های تاکتیکی اش، صرفا اعلام می شود، اما بصورت مشخص حدود و ثغورش مشخص و روشن نمی گردد.
آیا واقـعـا آر سـی پی امـریکا از اینکـه ما انـحـراف رویـزیـونیســتی پســـا مارکسـیسـی – لنینیسـی – مائوئیستی اواکیانی را نسبت به انحراف رویزیونیستی پاراچندا – باترای، انحراف رویزیونیستی بسی عمیق تر و گسترده تر می دانیم، گیج گردیده است یا " تجاهل عارفانه " به عمل می آورد؟ به نظر ما اعلام این گیجی " تجاهل عارفانه " ای بیش نیست و دلایل آن هم روشن است.
در جواب به این سوال که: « چه کسی یک انقلاب را ساقط کرد و هدف مبارزه را به کامل ساختن دموکراسی بورژوایی تبدیل نمود؟ » باید بگوییم که عامل مستقیم این تسلیم طلبی های طبقاتی و ملی، رویزیونیزم پاراچندا – باترای بوده است و رویزیونیزم پسا م ل م اواکیانی درین موارد نقش مستقیمی بر عهده نداشته است. اما در عین حال باید توجه داشت که این حزب کمونیست انقلابی امریکا بود که بصورت مستقیم از طریق خودش و بصورت غیر مستقیم از طریق کمیته جنبش یعنی مرکز جنینی رهبری کننده کل جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، کلیت خام بازی ها و خام اندازی های " اندیشه و راه و سنتز های نوین " را بصورت فرمولبندی شده و رسمی تشویق کرد، میدان داد و حول این فرمولبندی مبارزه ایدئولوژیکی و دو خطی درون جنبشی براه انداخت.
از جانب دیگر وقتی انقلابی در امریکا بصورت باالفعل وجود نداشـته باشـد، چگونه حزب کمونیست انقلابی امریکا یا هر حزب دیگری در آن کشور می تواند این انقلاب ناموجود را ساقط نماید و در جهت تبدیل نمودن هدف مبارزه به کامل ساختن دموکراسی بورژوایی قرار بگیرد؟
بنابرین انحراف حزب متذکره را باید با توجه به عرصه فعالیت های تئوریک و عملی خودش سنجید و سپس در یک مقایسه نسبی با انحراف حزب کمونیست متحده نیپال ( مائوئیست ) مورد قضاوت قرار داد. درینمورد می توان دو عرصه اصلی فعالیت های آن حزب را مدنظر قرار داد: یکی عرصه فعالیت های تئوریک و دیگری عرصه فعالیت های جنبش انقلابی انترناسیونالیستی.
الف - از لحاظ تئوریک می توان قاطعانه بیان داشت که رویزیونیزم پسا م ل م اواکیانی نسبت به رویزیونیزم پاراچندا – باترای، انحراف بسی عمیق تر و گسترده تر است. رویزیونیزم پسا م ل م اواکیانی، از لحاظ استقامت استراتژیک خود و بصورت مستند در مانیفیست و اساسنامه جدید حزب کمونیست انقلابی امریکا یعنی اسناد اساسی این حزب، در واقع کلیت مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را تا آن حدی کهنه شده و دوران آن را پایان یافته اعلام می نماید که حتی عبارت مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را از متن این اسناد حذف کرده است. گرچه ماهیت رویزیونیزم پاراچندا – باترای با این رویزیونیزم فرق اساسی ندارد، اما از لحاظ تئوریک تا این حد عمیق و گسترده نیست. به همین جهت است که در صـفـحه ششم سند ما علیه بیانیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) گفته شده است:
« پسـا ماركسـيزم – لـنينيزم – مائـوئيزم علم شـده از سـوي حزب كمونيسـت انقلابي امـريكا و كـميتــه مركزي حزب كمونيست ايران ( ماركسيست – لنينيست - مائوئيست ) عميق ترين و گسترده ترين انحراف تبارز يافته در جنبش انقلابي انترناسيونالستي از لحاظ ابعاد تئوريك خود است. اين انحراف بسي خطرناك تر از انحراف در نيپال و انحراف قبلي در پيرو است. به همين جهت ما فكر مي كنيم كه در چهار چوب مبارزه عليه انحرافات تبارز يافته در ميان منسوبين جنبش انقلابي انترناسيوناليستي، مبارزه عليه اين انحراف پسا ماركسيستي - لنينيستي – مائوئيستي، وظيفه عمده مبارزاتي كنوني را مي سازد. »
یکی از جلوه های معین عمق و گستردگی بیشتر رویزیونیزم پست م ل م اواکیانی نسبت به رویزیونیزم پاراچندا – باترای را می توان در فعل و انفعالات درونی احزاب مربوطه در برخورد با این دو جریان رویزیونیستی مشاهده کرد. رویزیونیزم پسا م ل م اواکیانی، حزب کمونیست انقلابی امریکا را آنچنان بصورت عمیق و وسیع آلوده کرده است که حتی یک فرد از میان مجموع روابط آن تا حال نتوانسته است با اتخاذ یک موضعگیری درست و اصولی و یا حد اقل نسبتا درست و اصولی علیه این رویزیونیزم بایستد. ایلی و کسان دیگری مثل او که از حزب کمونیست انقلابی امریکا بیرون رفته اند و یا در جریان به اصطلاح انقلاب فرهنگی درون حزبی تصفیه شده اند، اگر انحرافی تر از رویزیونیست های اواکیانی نباشند، به هیچوجه بهتر و اصولی تر از آنها نیستند. " انقلاب فرهنگی " درون حزبی حزب کمونیست انقلابی امریکا در واقع مبارزه میان رویزیونیزم حاکم اواکیانی درین حزب و گرایشات انحلال طلبانه ضد انقلابی و رویزیونیستی گوناگون بوده است و نه چیز دیگری.
 اما برعکس در درون حزب کمونیست متحده نیپال ( مائوئیست ) این امکان وجود داشته است که یک دسته بندی انقلابی شکل بگیرد و سر انجام با یک موضعگیری، حد اقل اولیه، علیه رویزیونیزم پاراچندا – باترای موفق به تشکیل حزب مائوئیستی جدید - حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) - گردد. گرچه این موضعگیری اولیه هنوز یک موضعگیری عمیق و همه جانبه علیه رویزیونیزم پاراچندا – باترای نیست، اما می توان امیدوار بود که بتواند به چنین موضعگیری ای مبدل گردد.
برعلاوه رویزیونیزم پاراچندا – باترای، عقبمانده و قرن هجدهمی است، در حالیکه رویزیونیزم پســـا م ل م اواکیانی حتی نه مدرن بلکه پست مدرن و قرن بیست و یکمی است. آن یکی آغشته به خودکمتربینی تحت سلطگی نیپالی است و ادعاهای جهانی اش را توام با خجالت و کمرویی مطرح می کند؛ ولی این یکی آغشته به هژمونیزم غلیظ ابر قدرتی امپریالیستی است و به همان میزان در طرح ادعاهای هژمونیستی جهانی اش بیباک و بی پروا.
" راه پاراچندا " دیگر حتی در خود حزب کمونیست متحده نیپال ( مائوئیست ) نیز به فراموشی سپرده شده است؛ چه رسد به حزب تازه تشکیل حزب کمونیست نیپال ( مائوئیست ) که علیه این " راه " اعلام مبارزه کرده است. به همین جهت در حال حاضر رویزیونیزم پاراچندا – باترای خود را در موقعیتی نمی بیند که بتواند در مقابل پیشروی های امواج مبارزاتی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی برای ایجاد یک تشکیلات بین المللی جدید کمونیستی از لحاظ تئوریک ایستادگی نماید، اما رویزیونیزم پسا م ل م اواکیانی مدعی داشتن چنین موقعیتی هست و در واقع به همین جهت، سند مورد بحث کنونی را به رشته تحریر در آورده و منتشر نموده است.
 ب - بحـران در عرصـه فعالیت های جنبش انقلابی انترناسـیونالیسـتی در واقع قبل از تبارز صـریح و آشــکار رویزیونیزم پاراچندا – باترای، با زیر سوال برده شدن کلیت خط ایدئولوژیک – سیاسی " جاا " توسط کمیته آن، شروع گردید. حزب کمونیست انقلابی امریکا نیروی اصلی ای بود که پشت این حرکت قرار داشت. تبارزات ایدئولوژیک – سیاسی رویزیونیزم پاراچندا – باترای در عرصه های مختلف فعالیت های پراتیکی و تئوریکی، بحران جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را بیشتر از پیش شدت و گسترش بخشید. اما سر انجام باز هم این حزب کمونیست انقلابی امریکا بود که به دلیل نقش تعیین کننده و رهبری کننده اش در کمیته جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و از طریق علم کردن آشکار رویزیونیزم پسا مدرن عمیق و گسترده اش و زیر پا نهادن تمامی تعهدات ایدیئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی اش در قبال همه اعضای جنبش، تیر خلاص را شلیک کرد، کمیته جنبش را فروپاشاند و از این طریق کل جنبش را به پراگندگی انداخت تا گویا سر از نو به قالبریزی و نامگذاری آن، بر محور " سنتز های نوین " بپردازد. بنابرین با وجودی که رویزیونیزم پاراچندا – باترای نقش مهمی در فروپاشاندن جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بازی کرده است، اما نقش عمده را درین فروپاشی، رویزیونیزم پسا م ل م اواکیانی بر عهده داشته است.
با توجه به تمامی مطالب مطرح شده در فوق، در جواب به این سوال که: « کدام خط بطور موثری به توده های مبارز در سراسر جهان پشت نمود؟ » یا بهتر گفته شود پشت نموده است، می توان به جرئت بیان داشت که خط رویزیونیستی پسا م ل م اواکیانی.
 درینجا لزومی نمی بینیم که به مباحث مطروحه قبلی در اسناد حزب ما بطور تفصیلی رجوع نماییم. در واقع خود سند مورد بحث فعلی و بطور مشخص مباحث آن علیه مواضع حزب ما، دلایل کافی مبنی بر پسا م ل م بودن خط حزب کمونیست انقلابی امریکا از لحاظ استقامت استراتژیک بدست می دهد.
سند مورد بحث مدعی است که کل موضعگیری ما علیه خط بیانیه و اساسنامه حزب کمونیست انقلابی امریکا مبتنی است بر « درک نادرست از پروسه ای که از طریق آن مارکسیزم ( یا هر علم دارای همان ماهیت ) از یک مرحله پایین تر به یک مرحله عالی تر تکامل می نماید. » اما بر عکس در خود همین سطوری که گویا بخاطر اثبات " درک نادرست ما " به رشته تحریر در آمده است، می توانیم به روشنی ببینیم که این حزب کمونیست انقلابی امریکا است که پروسه تکامل مارکسیزم از یک مرحله پایین تر به یک مرحله عالی تر را نادرست درک می نماید.
درینجا سند حزب کمونیست انقلابی امریکا بخاطر اثبات ادعاهایش قسمت های دیگری از سند ما را نقل می کند و مطالب آن را به بررسی می گیرد، اما این بار، هم قسمت اول مطالب را و هم قسمت آخر مطالب را- که ذیلا مورد تاکید قرار گرفته است- حذف می کند و آن را بی سر و ته می سازد و سپس بجای پرداختن به سراپای مبحث مربوطه، " به کمر گپ می پرد"!
« پديده هاي مختلف طبيعي، اجتماعي و فكري، از زمان پيدايش تا زمان مبدل شــدن به يك پـديـده جــديــد ديگر، از مراحل مختلف تكاملي مي گذرند. اين مراحل مختلف تحول و تكامل را بطور كلي مي توان به دو مرحله تحولات و تكاملات كمي و تحول و تكامل كيفي تقسيم نمود. پروسه تبديلی تحولات كمي به تحول كيفي، جلوه اي از قانون اساسي تحول و تكامل تمامي پديده ها ( قانون تضاد ) است. در اين پروسه، كميت و كيفيت و همچنان كيفيت و كميت وحدت اضداد را تشكيل مي دهند. در مرحله تحولات كمي، با وجودي كه تحولات كمي جنبه عمده تحولات در پديده را تشكيل مي دهند، تحولات كيفي قسمي نيز وجود دارند. همچنان در مرحله تحول كيفي، كه تحول كيفي جنبه عمده تحول پديده به يك پديده كيفيتا متفاوت ديگر را تشكيل مي دهد، تحول يا تحولات كمي قسمي نيز موجود است. به اين ترتيب در طول مرحله تحولات كمي، تحولات كيفي نيز انباشته مي شوند و همين تحولات كيفي به تدريج انباشته شده، در مرحله تحول كيفي پديده به جهش كيفي اي مبدل مي گردد كه باعث حل تضاد اساسي پديده و تبديل آن به يك پديده جديد مي گردد. »
« چار چوبه فكري بنيانگذاشته شده توسط ماركس نيز از اين قاعده مستثنا نيست. اين سلاح فكري تا حال، علاوه از مرحله زمان خود ماركس و انگلس، از دو مرحله تحول و تكامل كمي ديگر يعني مراحل لنينيزم و مائوئيزم نيز گذشته است. درينجا منظور بي اهميت تلقي كردن كيفيت هاي نوين لنينيزم و مائوئيزم نيست. منظور آن است كه در ماركسيزم – لنينيزم، تداوم ماركسيزم در لنينيزم و كليت ماركسيزم – لنينيزم جنبه عمده تحول را مي سازد و گسست از ماركسيزم جنبه غير عمده تحول را. همچنان در ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم، تداوم ماركسيزم – لنينيزم در مائوئيزم و كليت ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم جنبه عمده تحول را مي سازد و گسست از ماركسيزم – لنينيزم جنبه غير عمده تحول را. به همين جهت است كه مراحل مختلف ماركسيزم، ماركسيزم – لنينيزم و ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم، اساسا مراحل مختلف تكامل يك سلاح فكري را مي سازد. »
« ما صرفا زماني از يك سلاح فكري جديد بجاي ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم مي توانيم صحبت نماييم كه اين سلاح فكري بعد از طي مراحل مختلف تحولات و تكاملات كمي خود به مرحله تحول و تكامل كيفي برسد و با سنتز شدن نهايي عمرش به پايان برسد و جايش را به سلاح فكري ديگري بدهد. فقط در چنين صورتي است كه " سنتز نوين " معنا و مفهوم اساسي خود را مي يابد. در غير آن، سنتز هاي قسمي در جريان تحولات و تكاملات كيفي قسمي، در مرحله تحولات و تكاملات عمدتا كمي، نمي تواند عنوان كلي " سنتز نوين " را كسب نمايد. »
« انتخاب عناويني چون " سنتز هاي نوين "، " سلاح فكري جديد " و " چارچوبه تئوريك نوين " توسط حزب كمونيست انقلابي امريكا و كميته مركزي حزب كمونيست ايران ( ماركسيست – لنينيست - مائوئيست ) دقيقا بيان كننده اين موضوع است كه به نظر آنها ديگر ماركسيزم – لنينيزم – مائوئيزم به مرحله نهايي تحول و تكامل كيفي خود رسيده و بايد با سنتز شدن نهايي، جاي خود را براي يك چار چوبه و سلاح فكري جديد خالي نمايد. »
به این ترتیب اصل مـوضـوع مـورد بـحـث مـا که در مورد انتخاب نام " سـنتزهای نوین " برای کارهای تئوریک اواکیان است و اینکه این نامگذاری خود بیان کننده پسا م ل م بودن این کارهای تئوریک است، به کناری نهاده می شود و سپس بدون توجه به دروازه طرف مقابل، بصورت ذیل توپ بطرف بیرون از میدان بازی انداخته می شود:
« حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان با سوال مهم رابطه میان تداوم و گسست در تکامل علم انقلابی کمونیستی از سطح دانی تر به سطح عالی تر تماس گرفته است. به یک مفهوم عمومی، تداوم جنبه عمده است که عبارت از تائید و غنا بخشی به قیاس های منطقی، تزها، شیوه های تجزیه و تحلیل ابتدا انکشاف داده شده توسط مارکس و بعد تر ترقی داده شده به سطوح عالی تر پیاپی توسط لنین و مائو و امروز توسط اواکیان می باشد، در حالیکه گسست که عبارت از عدم پذیرش آن عناصری از درک سابق است که نادرستی آن، یا بخشا نادرستی آن، کشف گردیده و به یک مفهوم عام، عامل ثانویه در پروسه ای است که از طریق آن مارکسیزم جهش هایی کرده و به سنتزهایی دست یافته است. در یک سطح، به نظر می رسد که ما با استدلال حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان در نقل قول فوق الذکر موافق باشیم – یک تداوم واحد مارکسیزم وجود دارد و این بیان یک سلاح ایدیولوژیکی واحد است. اما این نظر درست نباید برای نفی اینکه مارکسیزم از طریق جهش ها در جریان تکاملات خود پیش رفته و این جهش ها در برگیرنده گسست با آنچه سابقا حقیقت دانسته می شده است، می باشد. دستیابی به سنتزها در برگیرنده گسست و تداوم است که به وسیله آن همه عناصر، به شمول حتی عناصر مثبت سابقه، سر از نو قالبریزی می گردد. در بحث حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، نائل شدن به یک مرحله نوین، ذاتا یک پروسه بسیار میکانیکی ناشی از انباشت پیشروی های افزایشی در درک و فهم است. این به مفهوم دست کشیدن از نقش مرکزی سنتزها در رسیدن به سطح عالی تر درک، مخصوصا در نکات کلیدی... در تکامل علم انقلابی ما است. آنگونه که باب اواکیان تصریح نموده: کمونیزم یک فلسفه و تیوری و در عین حال یک علم زنده، نقاد و دایما در حال تکامل است. ( 37 ) »
« حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان میان گسست و تداوم یک دیوار بزرگ می سازد. اولا باید بطور واضح به یاد داشته باشیم که گسست و تداوم یک وحدت اضداد است. این، تداخل متقابل دیالیکتیکی ای است که نیازمند بدست گرفتن میباشد. در تکامل مارکسیزم ضروری است تاکید گردد که بدون گسست تداومی نمیتواند وجود داشته باشد. »
« اگر مارکسیزم با آن جنبه ها و عناصری که نادرست، یکجانبه و غیر علمی است، گسست ننماید، نمی تواند تداوم شالوده علمی خود را حفظ نماید. اگر مارکسیزم درک های نادرست گذشته خود را، که در جریان پراتیک اجتماعی و پیشروی دانش بشری بطور عام کشف می شود، دور نریزد، بدین معنی اگر مارکسیزم مداوما بنیادها و اساسات خود را مجددا آزمایش و بررسی ننماید، یکسره از علمی بودن باز می ماند. این است آن چیزی که اواکیان در انتقاد از عناصر ثانوی ولی واقعی و زیان آور در درک و پراتیک گذشته که واقعا علیه اساس درک علمی مارکسیزم سیر کرده است، انجام می دهد. و نتیجه بطور ساده افزایش اصلاحات یا ترمیمات در بدنه موجود مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم نیست: درک موجود { باز مانده از} گذشته، خود از نو قالبریزی می گردد، یک سنتز سر بر می آورد. »
« تشریح میکانیکی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان در مورد اینکه پیشروی های کمی در درک، جهش های کیفی را هدایت می نماید و تلاشش برای تطبیق آن در تکامل مارکسیزم در پیوستگی زیادی با نقطه نظر نادرستی قرار دارد که می گوید: تطبیق مارکسیزم در یک کشور مشخص بطور خود کار پیشروی در درک تیوریک مرتبط به خود را رهبری می نماید.... »
« بگذارید به اسـتدلالات حزب کمونیسـت ( مائوئیسـت ) افغانسـتان پیـرامون افزایشـات کـمی و کیـفی در مارکسیزم برگردیم. در حقیقت گسست های کیفی صرفا نتیجه انباشتگی حقایق قسمی نیست، گرچه قطعا آنرا در بر می گیرد. در موضوعات مورد توافق معینی در تکامل هر علم، تجربه انباشته شده، بحث مجدد، تاثیرات اکتشافات و مجادلات در سائر عرصه ها، التزام برای آزمایش مجدد فرضیه ها و درک های سابقه را به وجود می آورد. »
« پروسه رسیدن به یک درک عالی تر از مارکسیزم و وحدت در پیرامون آن را که حزب کمونیست (مائوئیست ) افغانستان اینقدر به شدت مورد انتقاد قرار می دهد، چندان باعث حیرت نیست. در واقع در پروسه تشکیل خود جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و پذیرش بعدی فرمولبندی مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم، مسئله مرحله و جهش در درک ما مستقیما مورد مبارزه قرار گرفت.... »
« امروز کمونیزم انقلابی یکبار دیگر، از طریق تنظیم استادانه سنتز های باب اواکیان، به مرحله نوینی در تکامل خود رسیده است. این سنتزها، همانند پیشروی های سابق در علم ما، هم در برگیرنده تداوم است و هم در برگیرنده گسست و قالبریزی مجدد کلیت آنها. سنتز های نوین تداوم حقیقی مائو را با فرا رفتن از مائو فراهم می نماید و عناصر ولو ثانویه ای را که در حقیقت در تضاد با جنبه های مقاومت ناپذیر علمی آموزش های مائو قرار دارد، شناسایی می نماید. آنچنانکه مانیفیست حزب کمونیست انقلابی امریکا بیان داشته است:
« بسیار مهم است که موثریت و نیروی مثبت این سنتزهای نوین ناچیز شمرده نشود: انتقاد و گسست از خطا ها و کمبودات موثر در حین به پیش سوق دادن و قالبریزی مجدد آنچه از تجربه تاریخی جنبش های بین المللی کمونیستی و کشورهای سوسیالیستی قبلا موجود مثبت بوده است؛ احیای نیروی حیاتی آن به مفهوم واقعی – بر پایه جدید پیشرفته تر - و مطلوبیت آن در یک جهان تماما جدید و بنیادا متفاوت، و قرار دادن آن بر یک بنیاد همیشه محکم تر ماتریالیزم و دیالیکتیک .... بنابرین ما نباید نیروی باالقوه آنرا به مثابه منبعی از امید و جرئتمندی بالای بنیاد محکم علمی کم اهمیت تلقی نماییم. »
مطالب فوق را بخاطری بصورت نسبتا مفصل درینجا نقل کردیم که یکبار دیگر نشان دهیم حزب کمونیست انقلابی امریکا استقامت استراتژیک رویزیونیستی پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خط جدید خود را با جهتگیری های تاکتیکی درست مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی می پوشاند. به نظر ما این تاکتیکی است که آگاهانه بازی می شود و به همین جهت به شدت قابل نکوهش است.
مثلا به جملات ذیل توجه کنیم:
« به یک مفهوم عمومی، تداوم جنبه عمده است که عبارت از تائید و غنا بخشی به قیاس های منطقی، تزها، شیوه های تجزیه و تحلیل ابتدا انکشاف داده شده توسط مارکس و بعد تر ترقی داده شده به سطوح عالی تر پیاپی توسط لنین و مائو و امروز توسط اواکیان می باشد »
« امروز کمونیزم انقلابی یکبار دیگر، از طریق تنظیم استادانه سنتز های باب اواکیان، به مرحله نوینی در تکامل خود رسیده است.»
« در حقیقت سنتز های نوین اواکیان یک گسست از مارکسیزم، آنگونه که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان اظهار می نماید نیست، بلکه تکامل بیشتر مارکسیزم است. »
درینجا تذکری در مورد پایان یافتن دوران مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم بطور کل و آغاز یک دوره جدید بعد از آنها وجود ندارد و چنان نمایانده می شود که " سنتز های نوین اواکیان " مرحله تکاملی جدید بعد از « مائوئیزم » است که عمدتا تداوم مارکسیزم – لنینزم – مائوئیزم و بطور غیرعمده گسست از آن را در بر دارد. اگر این ادعا، که چند بار در سطور نقل شده فوق به نحوی تکرار گردیده است و در تقابل با ادعای مطرح شده در مانیفیست آن حزب و بیانیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) قرار دارد، بتواند به ادعای اساسی حزب کمونیست انقلابی امریکا در مباحثات جاری مبدل گردد، با وجودی که هنوز هم اساسا نادرست و انحرافی خواهد بود، اما می توان امید بست که این حزب تا حد معینی از برج عاج تفکر رویزیونیستی بسیار بلند پروازانه پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خود پائین تر خواهد آمد و شاید در مواجهه با مبارزات اصولی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی، بیشتر و بیشتر پائین بیاید و سر انجام به پذیرش حقایق مسلم علمی و " واقعیت های زمینی " تن در دهد و ارزش و جایگاه حقیقی خود را نیز دقیقا بشناسد. اما متاسفانه در همین سطور نقل شده فوق روی سه فرمولبندی دیگر نیز تاکید گردیده است که یکبار دیگر استقامت استراتژیک پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی " سنتز های نوین " را نشان می دهد:
1 - « جهان تماما جدید و بنیادا متفاوت »، که در اخیر ســطور نقل شده فوق به نقل از مانیفیســـت حزب کمونیست انقلابی امریکا مورد تاکید قرار گرفته است.
" جهان تماما جدید " به مفهوم جهانی است که هم از لحاظ زیر بنا و هم از لحاظ روبنا جدید باشد و کلا جهان جدیدی باشد نسبت به جهان زمان مائوتسه دون و به طریق اولی نسبت به جهان زمان لنین و مارکس. همچنان " جهان بنیادا متفاوت " به مفهوم جهانی است که از اساس یا از لحاظ زیر بنا با جهان زمان مائو و لنین و مارکس تفاوت داشته باشد. آیا چنین ادعایی حقیقت دارد؟ طبعا حزبی که چنین ادعایی را در مانیفیستش مطرح کرده و تا حال بصورت مداوم و مکرر روی این ادعایش ایستادگی کرده است، قطعا باید حقیقت داشتن ادعایش را قویا قبول داشته باشد. در چنین صورتی واضح است که از نظر این حزب، جهان کنونی گرچه همچنان یک جهان طبقاتی استثمارگرانه و ستمگرانه باقی مانده است، اما دیگر جهانی است که فرا تر از امپریالیزم کاپیتالیستی و حتی فراتر از کاپیتالیزم بطور کل گذر کرده است. طبیعی است که در چنین جهان خیالی ای دیگر مـارکـســـیزم – لنیـنیـزم – مـائـوئـیـزم نمی تواند کاربرد و کارکرد داشته باشد و باید دوران آن خاتمه یافته اعلام گردد.
در واقع همین درک خیالبافانه از جهان کنونی است که پایه عینی دروغین رویزیونیزم پست مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی اواکیانی را تشکیل می دهد. بحث مشخص تفصیلی روی این درک نادرست رویزیونیستی از جهان کنونی از حوصله این سطور خارج است. امید است بتوانیم در آینده نزدیک، به بحث مشخص تفصیلی روی این درک نادرست رویزیونیستی و پیوست ها یا تبعات ایدیولوژیک – سیاسی آن بالای خط برنامه یی و استراتژی و تاکتیک های حزب کمونیست انقلابی در رابطه با انقلاب امریکا و همچنان وظایف بین المللی اش، بپردازیم.
 درینجا بطور مختصر باید بگوئیم که: جهان کنونی علیرغم تمامی تغییرات و تحولاتی که بعد از مائوتسه دون بخود دیده است، کماکان یک جهان تحت سلطه امپریالیزم سرمایه داری است، تضاد اساسی نظام سرمایه داری ( تضاد میان تولید جمعی و تملک خصوصی ) کماکان تضاد ریشه یی یا اساسی این جهان را می سازد و تضاد خلق ها و ملل تحت ستم با قدرت های امپریالیستی، تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی و تضاد میان قدرت های مختلف امپریالیستی، کماکان تضاد های بزرگ یا تبارزات اصلی تضاد اساسی جهانی را تشکیل می دهند، کما اینکه تضاد میان سوسیالیزم و امپریالیزم موقتا از عرصه جهانی رخت بربسته است.
همچنان بطور مختصر باید گفت که: کمرنگ شدن تئوری دیکتاتوری پرولتاریا و کمرنگ شدن تئوری ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، نادیده گرفته شدن استراتژی مبارزاتی قیام مسلحانه عمومی و نشانده شدن استراتژی مبارزاتی جبهه یی به جای آن، بی توجهی به ارتش انقلابی به مثابه یکی از سه سلاح انقلاب، گرایشات غلیظ اومانیستی، تئوریزه کردن بی توجهی و کم توجهی به طبقه کارگر، بی توجهی و کم توجهی به انترناسیونالیزم پرولتری و ... در نزد حزب کمونیست انقلابی امریکا، بطور کلی و یا قسمی به همین دید نادرست رویزیونیستی از جهان کنونی مرتبط است و یا از آن ناشی می گردد.
2 - « ... اگر مارکسیزم مداوما بنیادها و اساسات خود را مجددا آزمایش و بررسی ننماید، یکسره از علمی بودن باز می ماند. »
بهتر است این فرمولبندی را در پیوند با دو جمله ای که قبل از آن در سند مورد بحث بیان گردیده است، مورد توجه قرار دهیم:
« اگر مارکسـیزم با آن جنبه ها و عناصری که نادرسـت، یکجانبه و غیر علمی است، گسست ننماید، نمی تواند تداوم شالوده علمی خود را حفظ نماید. اگر مارکسیزم درک های نادرست گذشته خود را، که در جریان پراتیک اجتماعی و پیشروی دانش بشری بطور عام کشف می شود، دور نریزد، بدین معنی اگر مارکسیزم مداوما بنیادها و اساسات خود را مجددا آزمایش و بررسی ننماید، یکسره از علمی بودن باز می ماند. »
درینجا می بینیم که « دور ریختن جنبه ها و عناصر نادرست، یکجانبه، غیر علمی و درک های نادرست گذشته کشف شده » کلا تعمیم داده می شود و به یکبارگی به معنی « بررسی و آزمایش مجدد {تمامی } بنیاد ها و اساسات بصورت مداوم » در نظر گرفته می شود.
گسـسـت از جنبه ها و عناصر نادرسـت، یکجانبه و غیر علمی و دور ریختن درک های نادرسـت گذشـته مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم )، قبل از همه مستلزم تکیه اساسی روی جنبه ها و عناصر درست، همه جانبه و علمی شالوده آن است. بطریق اولی، بدون این تکیه اساسی نیز مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ) نمی تواند تداوم شالوده علمی خود را حفظ کند. به عبارت دیگر تکیه استوار بر شالوده علمی درست آن در واقع به مفهوم تکیه استوار بر تداومش است.
باید بدانیم که تداوم و گسست در پروسه تکامل هر علم، و بلکه در پروسه تکامل هر شی و پدیده یی در قلمرو طبیعت، جامعه و تفکر انسانی، وحدت اضداد تشکیل می دهند. تکیه یک جانبه روی گسست ها و نادیده گرفتن تداوم نادرست است، و البته عکس آن یعنی تکیه یکجانبه روی تداوم و نادیده گرفتن گسست ها نیز نادرست است. بنابرین مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ) فقط بر مبنای باور و یقین به درستی بنیاد ها و اساسات آن و تکیه روی آنها و تطبیق خلاقانه شان در سه عرصه پراتیک اجتماعی ( مبارزات طبقاتی، مبارزات تولیدی و آزمون های علمی ) می تواند – و باید – تکامل نماید. درینجا دو وظیفه مرتبط بهم وجود دارد و نه صرفا وظیفه مداوم آزمایش و تجربه مجدد اساسات و بنیاد ها برای دور ریختن مداوم نادرستی ها. البته اگر پروسه تکامل مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ) کلا پایان یافته تلقی گردد، طبعا دیگر تداومی برای م ل م در نظر نخواهد بود بلکه کار روی پست م ل م مدنظر خواهد بود.
3 - جمله بندی« سر از نو قالبریزی کردن همه عناصر، به شمول عناصر مثبت سابقه »، چند بار در سطور نقل شده فوق مورد تاکید قرار گرفته است. بر علاوه سند ادعا دارد که « پیشروی سابق در علم ما » نیز « سر از نو قالبریزی کردن همه عناصر » را در بر داشته است.
جمله بندیهایی چون « سر از نو قالبریزی کردن همه عناصر، به شمول عناصر مثبت سابقه » و « این سنتز ها، همانند پیشروی های سابق در علم ما، هم در برگیرنده تداوم است و هم در برگیرنده گسست و قالبریزی مجدد کلیت آنها. »، که مفهوم " قالبریزی مجدد همه عناصر در برگیرنده تداوم و گسست" را می رساند، نیز اشکال گوناگون بیان یک فرمولبندی پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی است.
شکی نیست که بروز هر گسست و جهش ولو قسمی، بخصوص گسست ها و جهش های قابل توجه، در جریان پروسه تکامل ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری، مستلزم قالبریزی مجدد در بدنه تئوریک آن است. اما این قالبریزی مجدد، فقط می تواند – و باید – همانقدر در نظر گرفته شود که مضمون ایدیولوژیک گسست یا جهش به وقوع پیوسته اقتضا می نماید و نه بیشتر از آن و به طریق اولی نه کمتر از آن، در غیر آن میان مضمون ایدیولوژیک و شکلبندی تئوریک گسست یا جهش متذکره تناقض وجود خواهد داشت.
حزب کمونیست انقلابی امریکا و کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) از یکطرف ادعا دارند که " سنتزهای نوین اواکیان " تحقق یک سلسله گسست ها و جهش ها از عناصر تبعی و فرعی غیر علمی در بدنه تئوریک مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم است و به این اعتبار آن را تکامل داده است و طبعا بنا بر این ادعا می توان گفت که سنتز های نوین اواکیان گسست کلی از مارکسیزم یا به بیان بهتر مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم نیست، بلکه تکامل بیشتر آن است، یعنی گسست قسمی از آن است. اما از جانب دیگر آنها بر مبنای همین سنتز ها ادعای قالبریزی مجدد کلی بدنه تئوریک مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را مطرح می کنند. این ادعایی است که فقط می تواند منطبق با گسـسـت کلـی از بـدنـه تیوریک مارکسـیزم – لنینیزم – مائوئیزم باشد و نه گسست قسمی از آن.
بر خلاف ادعای آر سی پی امریکا، « پیشروی های سابق در علم ما » یعنی پیشروی های لنینیستی و مائوئیستی، در برگیرنده قالبریزی مجدد کلیت تداوم ها و گسست ها در علم ما نبوده و این علم چنین قالبریزی مجدد کلی ای را بخود ندیده است. شکی نیست که لنینیزم از یک جهت گسست از مارکسیزم بوده است، گسست از جوانب فرعی و تبعی اشتباهات و کمبودات غیر علمی آن، منجمله در موارد معینی از اجزای اساسات و بنیاد های پذیرفته شده تا آن زمان؛ اما در عین حال بصورت عمده تداوم مارکسیزم را در بر داشته است. به همین جهت بود که در مرحله لنینیزم، ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری قالبریزی مجدد کلی نگردید، بلکه همانقدر قالبریزی مجدد گردید که مضمون ایدیولوژیک تکامل لنینیستی اقتضا می کرد. درین قالبریزی مجدد قسمی، مارکسیزم حذف نگردید تا جای آن کاملا به لنینیزم داده شود، بلکه جنبه عمده تداوم مارکسیزم بصورت خلاصه در عبارت " مارکسیزم – لنینیزم " فشرده گردید. همچنان شکی نیست که مائوئیزم از یک جهت در برگیرنده گسست از مارکسیزم – لنینیزم است، بطور کل گسست از جوانب فرعی و تبعی اشتباهات و کمبودات غیر علمی آن، منجمله در موارد معینی از اجزای اساسات و بنیاد های پذیرفته شده تا آن زمان؛ اما در عین حال بصورت عمده تداوم مارکسیزم – لنینیزم را در بر داشته است. به همین جهت بود که در مرحله مائوئیزم نیز ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری قالبریزی مجدد کلی نگردید، بلکه همانقدر قالبریزی مجدد گردید که مضمون ایدیولوژیک تکامل مائوئیستی اقتضا می کرد. مجددا درین قالبریزی مجدد قسمی، مارکسیزم – لنینیزم حذف نگردید تا جای آن کاملا به مائوئیزم داده شود، بلکه جنبه عمده تداوم مارکسیزم – لنینیزم بصورت خلاصه در عبارت " مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم " فشرده گردید.
اما برخلاف دوره های وقوع گسست ها و جهش های لنینیستی و مائوئیستی، آر سی پی امریکا عبارت مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را از مانیفیست و اساسنامه جدید خود حذف کرده است. مکررا باید بگوئیم که بحث روی این موضوع، بحث روی یک موضوع شکلی ادبی و به بیان دیگر بحث بر سر الفاظ نیست، بلکه بحث بر سر شکل بیان انحرافی ای است که دقیقا مضمون ایدیولوژیک – سیاسی خود را انعکاس می دهد.
حذف عبارت مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم از مانیفیست و اساسنامه جدید آر سی پی امریکا، بدون اینکه به عنوان یک موضوع جدی و حتی غیر جدی در درون این حزب، یا حداقل در کمیته مرکزی اش، مورد بحث قرار بگیرد، به دستور اواکیان و بدون هیچ مخالفتی حتی از جانب یکی از اعضای آن، صورت گرفته است. این نشان می دهد که حزب مذکور در تمامی سطوح تشکیلاتی خود، بعد از تطبیق به اصطلاح انقلاب فرهنگی درون حزبی، برای پذیرش این اقدام رویزیونیستی آشکار آمادگی داشته است.
اما همانطوری که قبلا هم گفتیم، تصفیه شدگان این حزب و همچنان کسانی چون ایلی که بعدا از حزب مذکور بیرون رفته اند نیز در وضعیت مشابهی با وضعیت رویزیونیست های اواکیانی و بعضا حتی در وضعیت بدتر از آنها قرار دارند. مثلا ایلی صریحا حذف مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم از اسناد حزب کمونیست انقلابی امریکا را حمایت می کند و تکیه روی آن را، بطور مثال توسط حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، دگماتیستی می داند؛ اما در عین حال تکیه روی " سنتزهای نوین اواکیانی " را نیز نادرست می داند و " کیش شخصیت اواکیان " را محکوم می نماید. این فرد که صریحا نقد حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان از خط مانیفیست و اساسنامه جدید آر سی پی امریکا توسط ما را، همانند خود آن حزب، دربست رد می نماید، از این امر خرسند است که از " مکان حقیری " مثل افغانستان علیه اواکیان اقدام صورت گرفته است. بدین ترتیب او در عین ابراز خرسندی از اقدام ما، فراموش نمی کند که بطور آشکاری هژمونیزم امریکایی اش را نیز تبارز دهد و آن را مثل حزب کمونیست انقلابی امریکا در لابلای قلقله های لفظی نپوشاند.
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) مدت ها قبل از آنکه بیانیه پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی اش را انتشار دهد، در جریان پیشبرد جروبحث های درونی با آر سی پی امریکا، در مورد حذف عبارت مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم از بیانیه و اساسنامه جدید حزب مذکور صحبت هایی داشته و تناقض میان این اقدام " شکلی لفظی " و مضمون فکری و سیاسی " سنتز های نوین " را مورد سوال قرار داده است. از آن موقع تا زمان انتشار بیانیه " خطاب به همه کمونیست های ایران "، ما فکر می کردیم که اختلاف درینمورد میان دو طرف حل ناشده باقی مانده است. واقعیت این بود که استدلالات طرف امریکایی برای مدلل ساختن حذف مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم، نه تنها بی اساس بلکه مسخره بود و طبیعی بود که ما فکر کنیم حد اقل این اختلاف معین میان آنها حل نگردیده است.
یک استدلال این بود که: « اواکیان گفت حذف کنید و ما هم حذف کردیم. »!
استدلال دیگر این بود که: « نام خیلی طولانی می شد. » یعنی با پذیرش عبارت " مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم – سنتزهای نوین اواکیان "، یک نام طولانی بدست می آمد، لذا صرفا عبارت " سنتزهای نوین اواکیان " را نگه داشتیم و بقیه را حذف کردیم!
استدلال سومی هم این بود که: « وصل کردن نام های مختلف به دنبال هم، یعنی پریروز لنینیزم و دیروز مائوئیزم، ذهنیتی مبنی بر افزایشات کمی را دامن زده است و اگر امروز سنتز های نوین و فردا هم یک نام دیگر را بر آنها علاوه کنیم، ذهنیت مذکور بیشتر از پیش دامن خواهد خورد. " ! ( درینجا مفهوم گفته های طرف حزب کمونیست انقلابی امریکا بیان گردیده است و نه نقل لفظی کلمه به کلمه گفته های شان )
و سر انجام یک اسـتـدلال مـسـخـره دیگـر هم وجود داشت: « ما حذف کرده ایم، اما این کار را برای دیگران به عنوان یک پیش شرط مطرح نمی کنیم. »!
لزومی ندارد این استدلالات بی اساس و غیر منطقی را مورد بحث قرار دهیم. ما وقتی بیانیه " خطاب به همه کمونیست ایران... " را خواندیم و حذف عبارت مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را در متن آن نیز دیدیم، تازه متوجه شدیم که در واقع میان این اقدام و استقامت استراتژیک خط پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی مورد پذیرش هر دو بیانیه امریکایی و ایرانی، تناقض نه بلکه انطباق اساسی وجود دارد، ولو اینکه در تناقض با جهتگیری های تاکتیکی بیانیه های مذکور قرار داشته باشد. به نظر ما وقتی کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) متوجه این انطباق استراتژیک می گردد، دیگر نمی تواند اختلافی با حزب کمونیست انقلابی امریکا در مورد حذف مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم داشته باشد.
نامه مورخ اول می 2012، با وجودی که در مواردی از مارکسیزم و یا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم حرف می زند و مثل مانیفیست و اساسنامه جدید حزب کمونیست انقلابی امریکا، این عبارت را کلا از قلم نمی اندازد، اما با وجود این، موضوع متذکره را چندان جدی نمی گیرد و روی آن تاکید نمی نماید تا " دستور قاطع " اواکیان در حذف این عبارت خدشه دار نگردد و بنابرین درینمورد نیز اشتقامت استراتژیک پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خود را حفظ می نماید.
 در اخیر این قسمت از بحث، لازم است مرور کوتاهی به گفته های سند مورد بحث در مورد خود ما داشته باشیم:
1 – سند، موضع حزب ما را « گرایش بیشتر به موضع دگماتیستی شکلا " چپ " » تعریف می نماید
آر سی پی امریکا در مانیفیست خود هر حزب و سازمان عضو جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را که با " سنتز های نوین اواکیان " موافق نباشد، "رویزیونیست" یا "دگماتیست" می خواند، بدون اینکه در مورد یکایک آنها بصورت مشخص صحبت نماید؛ و اینک در سند مورخ اول می 2012 خود، یکی از احزاب " دگماتیست " یا بیشتر دگماتیست را مشخص کرده است. در واقع معیار سنجش این حزب برای دگماتیست خواندن ما، مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم و دستاورد های مثبت جنبش انقلابی انترناسیونالیستی نیست، بلکه پسا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم " سنتزهای نوین اواکیان " است، یعنی همان انحراف عمده ای که در درون جنبش انترناسیونالیستی بروز نموده و باعث فروپاشی کلی این جنبش گردیده است. در واقع کل متن سند مورد بحث حزب متذکره ( حزب کمونیست ایران ( م ل م ) به بیراهه پسا م ل م افتاد ) بخوبی و روشنی نشان می دهد که حزب ما نه دگماتیست است و نه هم " چپرو " شکلی یا حقیقی.
2 – سند، مباحثات ما علیه پسا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم اواکیانی را آلوده به « حملات کین توزانه و بیخود حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان » علیه خود و « بخصوص علیه رفقای حزب کمونیست ایران ( م ل م ) » می داند.
بهتر بود این « حملات کین توزانه و بیخود » علیه حزب کمونیست انقلابی امریکا و بخصوص علیه حزب کمونیست ایران ( م ل م ) بصورت روشن بیان می شدند و نه در قالب یک کلی گویی نا مشخص. قدر مسلم است که بحث حزب ما و هر حزب دیگر مارکسیست – لنینیست – مائوئیست علیه پسا م ل م، و آنهم بحث بیرونی، نمی تواند – و نباید - یک بحث رفیقانه ملایم و آرام باشد، بلکه بحث تیز و قاطع بوده و باید چنین باشد. آنهائیکه تمامی نشانه ها و علایم رفیقانه را از نظر انداخته و زدوده اند، نباید از ما توقعات بیجا داشته باشند.
3 – سند، مدعی است که: « نکته اصلی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، این استدلال است که: پذیرش اینکه یک مرحله از جنبش کمونیستی پایان یافته و ضرور است که به سوی مرحله نوینی رهسپار شویم، نادرست است؛ و همچنان نادرست است باور داشته باشیم که درک کمونیست ها نیز باید به سطح نوینی برسد. »
درینجا یکبار دیگر استقامت استراتژیک پسا مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی خط حزب کمونیست انقلابی امریکا به وضاحت خود را نشان می دهد. مگر پایان یافته اعلام کردن یک مرحله از جنبش کمونیستی، بدون اینکه مرحله نوین دیگری آغاز شده باشد، به مفهوم پایان یافتن تداوم یک مرحله از جنبش کمونیستی نیست، که در عین حال پایان یافتن تداوم همان مرحله جنبش از لحاظ تئوریک را نیز در بر دارد؟
البته بحث حزب نامبرده در مانیفیست و اساسنامه جدیدش این نیست که مرحله مائوئیزم و به بیان روشنتر مرحله مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم، که بعد از مرحله مارکسیزم – لنینیزم آمده است، پایان یافته و باید بطرف مرحله بعد از آن رهسپار گردیم. حزب مذکور، در مانیفیست و اساسنامه جدیدش، هر سه مرحله مارکسیزم، مارکسیزم – لنینیزم و مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را به مثابه یک مرحله در نظر می گیرد و کل این مرحله را پایان یافته تلقی می نماید. مانیفیست و اساسنامه جدید آن حزب ادعا دارد که " سنتز های نوین اواکیان " از لحاظ تئوریک سرآغاز این مرحله نوین است. انتشار مانیفیست دیگری، بعد از مانیفیست نوشته شده توسط مارکس و انگلس در سطح بین المللی، یک گام عملی برای اثبات این ادعای حزب متذکره محسوب می گردد.
از نظر ما پذیرش اینکه اینچنین مرحله ای از جنبش کمونیستی پایان یافته باشد، نادرست است و همچنین نادرست است که بگوئیم ما باید با گسست کیفی کلی از گذشته جنبش کمونیستی به سوی مرحله کیفی کلا نوینی رهسپار شویم. همچنین ما با پذیرش اینکه فعلا به مرحله چهارم تکامل ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری رسیده ایم مخالفیم و با پذیرش اینکه چیز هایی از قبیل این " اندیشه "، آن " راه " و فلان " سنتز های نوین " نشانه هایی از این تکامل به مرحله چهارم تلقی گردد، نیز مخالفیم. ما فقط آن گام های کیفی قسمی واقعی را که جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بطور کل و بعضی از اعضای آن بصورت مشخص در مسیر رسیدن به مرحله چهارم تکامل ایدیولوژیک و علمی برداشته اند می پذیریم و نه بزرگ نمایی ها و گرایشات هژمونیستی انحرافی بی پایه و بی مایه را.
اما ما بخاطر رسیدن به مرحله چهارم تکامل ایدیولوژیک و سیاسی مخالف این نیستیم که باید درک کمونیست ها به سطح بالاتر متناسب با چنین مرحله ای برسد و این چیزی است که باید در طی مبارزات آینده به دست آید. همچنانکه در سند حزب ما در مورد بیانیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ( م ل م ) به نحوی بیان شده است، ما ( کل جنبش م ل م بین المللی ) با دستیابی به گام های تکاملی قسمی واقعی، از قبل رهسپار مسیر این تکامل ایدیولوژیک و علمی گردیده ایم. به نظر حزب ما بزرگ نمایی ها و گرایشات هزمونیستی انحرافی بی پایه و بی مایه در واقع ناسپاسی در قبال مبارزات خونین و غیر خونینی است که ما را قادر به برداشتن این گام های تکاملی قسمی واقعی ساخته است.
4 – سند، ادعا دارد که: « چیز مهمی در عمق اتهام حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان { برچسپ اواکیانیزم زدن به سنتزهای نوین اواکیان } به ملاحظه می رسد: یک درک نادرست از پروسه ای که از طریق آن مارکسیزم ( یا هر علم دارای همان ماهیت ) از یک مرحله پایین تر به یک مرحله عالی تر تکامل می نماید. در حقیقت سنتز های نوین اواکیان یک گسست از مارکسیزم، آنگونه که حزب کمونیست (مائوئیست ) افغانستان اظهار می نماید نیست، بلکه تکامل بیشتر مارکسیزم است. ولی حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان کل این پروسه را نادرست درک می نماید. »
همانطوری که در سطور قبلی این نوشته بیان شد ما " سنتز های نوین اواکیان " را " برچسپ اواکیانیزم " نزده ایم، بلکه روی ماهیت عمیقا و وسیعا انحرافی تر آن یعنی " پسا م ل م " بودنش صحبت کرده ایم. اما در مورد اینکه درینجا ادعا می گردد که: « ... سنتز های نوین اواکیان یک گسست از مارکسیزم، آنگونه که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان اظهار می نماید، نیست، بلکه تکامل بیشتر مارکسیزم است. » چند موضوع مورد دقت وجود دارد:
اولا باید پرسید که درینجا کدام گسست مورد انکار قرار می گیرد، گسست " اواکیانیستی " یا گسست " پسا م ل م "؟
سند در هیچ جایی از بحث هایش علیه ما درینمورد روشنی نمی اندازد و به ویژه زبانش از بحث مشخص روی " پسا م ل م " کاملا بند است و این خود نشان می دهد که نمی تواند – و نمیخواهد – روی این موضوع صحبت روشن و واضح داشته باشد. به همین خاطر در حالیکه ما روی " سنتز های نوین " اواکیان به مثابه " پسا مارکسیزم - لنییزم – مائوئیزم " بحث داریم، سند در بحث متقابل علیه ما، آن را تکامل بیشتر مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینزم – مائوئیزم ) محسوب می نماید. جالب اینجاست که با وجود این، ما به درک نادرست از کل پروسه تکامل مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ) متهم می شویم.
5 – ادعا می گردد که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، این امر را که: « ... مارکسیزم از طریق جهش ها در جریان تکاملات خود پیش رفته و این جهش ها در برگیرنده گسست با آنچه سابقا حقیقت دانسته می شد، است. » نفی می نماید.
درینجا نیز خلط مبحث وجود دارد و باز هم بجای بحث روی " پسا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم "، روی تکاملات مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ) صحبت می گردد.
درینجا مجددا باید گفت که جهش های قسمی و گسست های قسمی در یک شی یا پدیده طبیعی یا اجتماعی یا فکری باعث تکاملات قسمی در آن می گردد، در حالیکه جهش نهایی و گسست نهایی در آن باعث از میان رفتن آن و ایجاد یک شی یا پدیده دیگر می گردد. بحث ما در سند " حزب کمونیست ایران ( م ل م ) به بیراهه پست م ل م افتاد " روی پسا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم یعنی روی آن چیزی است که ادعا می گردد بعد از خاتمه یافتن دوران مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم بصورت " سنتز های نوین اواکیان " سر بر آورده و جهان را پر نور و منور ساخته است.
6 – ادعا می گردد که: « در بحث حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، نائل شدن به یک مرحله نوین، ذاتا یک پروسه بسیار میکانیکی ناشی از انباشت پیشروی های افزایشی در درک و فهم است. این به مفهوم دست کشیدن از نقش مرکزی سنتزها در رسیدن به سطح عالیتر درک، مخصوصا در نکات کلیدی... در تکامل علم انقلابی ما است. »
درینجا نیز خلط مبحث میان " پسا م ل م " و « تکامل { قسمی }علم انقلابی ما » وجود دارد که دیگر لزومی ندارد به آن بپردازیم. مختصرا در مورد انباشت پیشروی های افزایشی در درک و فهم باید گفت که به باور ما این پیشروی ها منجر به جهش و گسست قسمی و یا کلی و ایجاد یک کیفیت نوین قسمی و یا کلی می گردد، اما نه به صورت خود بخودی، بلکه در اثر بروز مبارزه نهایی قسمی و یا کلی میان اضداد در حال جنگ که یکطرف طرف دیگر را می زند و در نتیجه کیفیت نوین قسمی و یا کلی به وجود می آید. تکامل ایدیولوژی و علم انقلابی ما نیز از این قاعده عمومی مستثنی نیست.
7 - سند، مدعی است که: « حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان میان گسست و تداوم یک دیوار بزرگ می سازد. اولا باید بطور واضح به یاد داشته باشیم که گسست و تداوم یک وحدت اضداد است. این، تداخل متقابل دیالیکتیکی ای است که نیازمند بدست گرفتن می باشد. در تکامل مارکسیزم ضروری است تاکید گردد که بدون گسست تداومی نمی تواند وجود داشته باشد. »
این اتهام واضحا بی پایه و مردود است. برعلاوه باید گفت که با تکمیل گسست نهایی، دیگر تداوم موجودیت پدیده یا شی سابق نمی تواند مطرح باشد، بلکه پدیده یا شی جدید دیگری به وجود می آید. به همین جهت وقتی از یک شی یا پدیده جدید صحبت می گردد، دیگر نمی توان از تداوم شی یا پدیده سابقی که این شی یا پدیده جدید از درون آن سر برآورده اسـت، سـخنی به میان آورد؛ چنانچه با ارائه طرحات پسـا مارکسـیستی – لنینیستی – مائوئیستی دیگـر نـمـی تــوان از تداوم مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم سخن گفت.
8 – سند، ادعا دارد که: حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، تلاش دارد « تشریح میکانیکی » خود « در مورد اینکه پیشروی های کمی در درک، جهش های کیفی را هدایت می نماید» را در تکامل مارکسیزم تطبیق نماید.»
درینجا هم خلط مبحث میان " پسا م ل م " و تکامل م ل م وجود دارد. برعلاوه پیشروی های کمی در درک، که نمی تواند با پیشروی های کیفی قسمی همراه نباشد، متحقق شدن جهش کیفی نهایی را زمینه سازی می نماید، یعنی تضاد را به مقام انتاگونیزم می رساند، ولی تحقق جهش های کیفی بصورت باالفعل مستلزم بروز مبارزه انتاگونیستی میان اضداد و به آخر رسیدن این مبارزه می باشد، نه اینکه بصورت خود بخودی متحقق گردد.
9 – سند مشاجره می نماید که: « در حقیقت گسست های کیفی صرفا نتیجه انباشت حقایق قسمی نیست، گرچه قطعا آنرا در بر می گیرد. در موضوعات مورد توافق معینی در تکامل هر علم، تجربه انباشته شده، بحث مجدد، تاثیرات اکتشافات و مجادلات در سائر عرصه ها، التزام برای آزمایش مجدد فرضیه ها و درک های سابقه را به وجود می آورد. »
متاسفانه باز هم درینجا خلط مبحث میان " پسا م ل م " و تکامل در مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم وجود دارد. یکبار دیگر باید تذکر داد که انباشت حقایق قسمی زمینه ساز ایجاد گسست کیفی نهایی یعنی رساندن تضاد به مقام انتاگونیزم می گردد، اما متحقق شدن گسست کیفی مذکور بصورت باالفعل، مسـتلزم بروز مبارزه انتاگونیسـتی میان اضداد و به فـرجـام نـهایـی رسـیدن این مبارزه اسـت، نه اینکــه بصورت خود بخودی متحقق گردد.
10 – سند شکایت دارد که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان « پروسه رسیدن به یک درک عالی تر از مارکسیزم و وحدت در پیرامون آن را ... به شدت مورد انتقاد قرار می دهد. »
این اتهام بی اساس، یک اتهام بسیار ناروا و بی اساس است. ما پروسه رسیدن به درک عالی تر از مارکسیزم ( مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ) را مورد انتقاد قرار نمی دهیم، بلکه ادعای بیهوده رسیدن به درک عالی تر از م ل م ( در مورد پیرو و نیپال ) و ادعای بدتر رسیدن به درک عالی تر نسبت به م ل م (ادعای پسا م ل م اواکیانی ) را به شدت مورد مورد انتقاد قرار می دهیم. برعلاوه امر وحدت میان کمونیست های جهان در سطوح ملی و بین المللی یعنی امر ایجاد احزاب کمونیست، تقویت احزاب موجود در کشور های مختلف و ایجاد تشکیلات بین المللی کمونیستی جدید در سطح جهانی، صرفا از ضرورت پیشبرد پروسه رسیدن به یک درک عالی از مارکسیزم ( م ل م ) بر نمی خیزد، بلکه از ضرورت های فراگیر مبارزاتی پراتیکی و تئوریکی متعددی بر می خیزد که ضرورت فوق الذکر فقط یکی از آنها است؛ که به نظر ما ضرورت عمده مرحله فعلی مبارزاتی نیز نمی باشد.
به نظر ما ضرورت عمده برای رسیدن به یک وحدت جدید در سطح بین المللی عبارت است از پاسخدهی مناسب به نیازمندی های عینی مبارزاتی در سطح جهانی و همچنان کشور های مختلف جهان. پروسه رسیدن به یک جمعبندی و استنتاج عمومی از مبارزات کمونیست ها ( م ل م ها )، منجمله جمعبندی و استنتاج عمومی از مبارزات مثبت و منفی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، بر مبنای مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم، در طی تقریبا سه و نیم دهه گذشته، میتواند – و باید – چهارچوب تیوریک تامین این ضرورت را فراهم نماید.
در سطور آخری بحث فعلی لازم است تذکر دهیم که حزب کمونیست انقلابی امریکا در سند مورخ اول می 2012 خود، بخصوص در قسمت بحث علیه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان، بار بار از " مارکسیزم " صرف صحبت به عمل آورده است و نه از مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم و حتی نه از مارکسیزم – لنینیزم. اگر حزب متذکره واقعا " مارکسیست " شده باشد، لازم است که در آخر نام خود کلمه " مارکسیست " را بگنجاند و خود را " حزب کمونیست انقلابی امریکا – مارکسیست " بخواند! اما چنین نیست، بلکه " مارکسیزم " مذکور که در عین حال به نظر حزب متذکره، خود بخود مارکسیزم – لنینیزم و مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را نیز در بر می گیرد، چیزی است متعلق به گذشته که باید جای آن را پسا مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم بگیرد.



ادامه دارد

 

www.sholajawid.org