Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

سیر رو به افزایش تشنج و درگیری در منطقه
و
وظایف ما

پس از حادثه یازدهم سپتامبر 2001 در امریکا و آشکار شدن واضح این امر که امپریالیست های امریکایی بالای افغانستان یورش برده و این کشور را اشغال خواهند کرد، حاکمیت ارتجاعی و وابسته پاکستان که یکجا با باداران امریکایی و انگلیسی و مرشدان سعودی اش، نقش مهمی در ایجاد و تقویت طالبان و به قدرت رساندن شان داشت، حامی درجه اول آنها بود و امارت اسلامی را به رسمیت شناخته بود، دست از حمایت رسمی طالبان کشید. در جریان لشکر کشی امریکایی ها و انگلیس ها بر افغانستان، حاکمیت پاکستان میدان های هوایی این کشور را در اختیار قوت های مهاجم قرار داد، سفارت امارت اسلامی در اسلام آباد را بست و سفیر طالبان را به امریکایی ها تسلیم نمود. این همکاری ها بعد از سقوط رژیم طالبان و روی کار آمدن رژیم دست نشانده کرزی نیز دوام نمود و تا هم اکنون بندر کراچی و راه های منتهی به تورخم و بولدک از این بندر، خط لوجیستیکی مواد مورد ضرورت قوای ائتلاف بین المللی و ناتو باقی مانده اند.
در طی چند سال گذشته، حاکمیت پاکستان نه تنها میلیارد ها دالر کمک پولی و تسلیحالتی از امریکا دریافت نموده، بلکه رسما حیثیت متحد استراتژیک امریکا در بیرون از ناتو را کمایی کرده است. اردو و استخبارات پاکستان در این مدت برای پیشبرد جنگ با طالبان پاکستانی، مسدود کردن راه های ورودی طالبان از پاکستان به افغانستان و مبارزه علیه القاعده میلیارد ها دالر کمک امریکا را به مصرف رسانده و تلفاتی بیشتر از 1200 نفر کشته، هزاران نفر زخمی و صد ها نفر مفقود شده را متقبل گردیده اند. در نتیجه این فعالیت ها چند صد نفر از افراد رده های پائین و متوسط و بعضا افراد رده های بالای القاعده در شهر های مختلف پاکستان مورد شناسایی قرار گرفته، ضربت خورده و کشته و دستگیر گردیده و دستگیر شدگان به امریکا تسلیم داده شده اند. در نتیجه این ضربات، تشکیلات القاعده در شهر های بزرگ پاکستان تا حد زیادی ضعیف گردیده است. اردوی پاکستان در این جنگ پولی از حمله و یورش به مسجد سرخ در قلب اسلام آباد پایتخت کشور، ویران کردن مسجد و کشتن و دستگیر کردن هزاران نفر طلبه دینی و ملاهای مدرس در آن، نیز ابا نورزیده است. به همین دلیل، در گذشته، پرویز مشرف به عنوان شخص اول در دولت پاکستان و اردوی آن کشور، بار بار از طرف بنیاد گرایان معارض پاکستانی و خارجی مستقر در آن کشور، مورد سوء قصد قرار گرفته است.
اما از جانب دیگر گروه های مختلف طالبان پاکستانی در مناطق قبائلی و مناطق مربوط به صوبه سرحد نه تنها تضعیف نگردیده بلکه روز بروز قوی تر و نیرومند تر گردیده و مناطق تحت تسلط و مناطق عملیاتی شان را گسترش داده اند. در نتیجه چنین وضعیتی و همچنان استفاده از مساعدت های حکومتی احزاب دینی پارلمانی در صوبه سرحد و بلوچستان در طول چند سال گذشته، شبکه تشکیلاتی القاعده در این مناطق نیز نه تنها کمتر مورد ضربت قرار گرفته، بلکه نسبت به زمان بعد از  سقوط  امارت اسلامی طالبان در افغانستان، مستحکم تر و گسترده تر گردیده است. موازی با این جریان تقویت و گسترش روز افزون فعالیت های طالبان پاکستانی و القاعده، استفاده طالبان افغانستانی از مناطق مذکور بحیث پشت جبهه جنگ در افغانستان و شرکت طالبان پاکستانی و نیروهای مربوط به القاعده در این جنگ نیز رو به وسعت بوده است.
طبیعی است که این جریان از دید اشغالگران امپریالیست و همچنان رژیم دست نشانده در افغانستان پنهان نمانده و مداوما باعث ایجاد فشار از طرف آنها بالای حکومت پاکستان گردیده است تا بطور موثر تر و کار آمد تری جنگ و مبارزه علیه القاعده و طالبان پاکستانی را پیش ببرد و راه های دخول نیروهای طالبان و متحدین شان از پاکستان به افغانستان را مسدود نماید. اما این فشار ها کمتر موثر واقع شده اند، نه به این خاطر که سردمداران حکومت پاکستان این فشار ها را پشت گوش انداخته و به آن ها اهمیت نداده اند، بلکه به این خاطر که اقدامات جنگی و استخباراتی حکومت پاکستان در مناطق پشت خط دیورند موثریت چندانی نداشته و هر قدر ادامه و گسترش یافته است باعث تقویت بیشتر از پیش طالبان و القاعده در این مناطق گردیده است. چندین عامل در ایجاد چنین وضعیتی نقش بازی می نماید. مهم ترین عامل این است که بنیاد گرایان اسلامی علیرغم اینکه دیگر مقر های عالی فرماندهی در نیروهای نظامی و استخبارات پاکستان را از دست داده اند، هنوز در درون این نیروها نسبتا قوی باقی مانده اند و می توانند از طرق و راه های مختلف به همکیشان بنیاد گرای شان کمک برسانند.
در هر حال، موازی با تقویت طالبان و القاعده در مناطق آنطرف خط دیورند و تشدید روز افزون جنگ علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده در افغانستان، سر و صدای رژیم علیه پاکستان نیز روز به روز بیشتر گردیده است. با شروع سال جاری خورشیدی که فعالیت های جنگی علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده گسترده تر و موثر تر شده می رود، سر و صدای رژیم پوشالی علیه پاکستان نیز رو به افزایش بوده و صریح تر و روشن تر بیان می گردد.             
در جریان چند ماه گذشته سال جاری، حملات بالای قوت های اشغالگر و نیروهای مربوط به رژیم پوشالی رو به افزایش بوده است. موثر ترین این حملات را می توان حمله به مراسم جشن رژیم، حمله بالای زندان قندهار و حمله بالای سفارت هند در کابل به حساب آورد. پس از گذشت ماه اپریل سال جاری، تلفات نیروهای اشغالگر خارجی در افغانستان نسبت به تلفات آنها در عراق بیشتر گردیده است. در ماه جون نیروهای اشغالگر در عراق 32 نفر تلفات داشته اند، در حالیکه تلفات آنها در افغانستان 45 نفر بوده است. یکی از دلایل بروز چنین حالتی، افزایش روز افزون رخنه های طالبان افغانستانی و متحدین پاکستانی و غیر پاکستانی شان، از پاکستان به افغانستان است. از طرف دیگر بمباران های کورکورانه و شدید قوت های اشغالگر در نقاط مختلف افغانستان رو به افزایش بوده و تلفات ناشی از آنها، بخصوص تلفات افراد ملکی، به شدت افزایش یافته است. تمامی اینها نشاندهنده این وضعیت است که جنگ در افغانستان پس از آغاز سال جاری خورشیدی رو به تشدید بوده است. مقامات اشغالگر و رژیم پوشالی، این افزایش در جنگ را از طرف مقاومت اسلامی در حدود 40 فیصد بیشتر نسبت به پارسال ارزیابی کرده اند. افزایش روز افزون قوت های اشغالگر در افغانستان، فاکتور دیگری از تشدید جنگ درین کشور است.
بینظیر بوتو در جریان کمپاین انتخاباتی اش، در مخالفت علیه نیروهای بنیاد گرای معارض پاکستانی و خارجی مستقر در پاکستان تا آنجا پیش رفت که آشکارا اعلام کرد برای سرکوب آنها به نیروهای امریکا و ناتو اجازه خواهد داد علیه آنها دست به عملیات نظامی در داخل خاک پاکستان بزنند. طرح امپریالیست های امریکایی برای پاکستان این بود که حاکمیت پاکستان از اتحاد پرویز مشرف و بینظیر بوتو به وجود بیاید تا هم ظاهر به اصطلاح دموکراتیک آن آرایش بیشتری یابد و هم اردوی پاکستان کماکان از طریق پرویز مشرف در راس حاکمیت قرار داشته باشد. اما ترور بینظیر بوتو باعث درهم ریختن این طرح گردید. نتیجه انتخابات از یکجانب تضعیف بیشتر موقعیت پرویز مشرف بود و از جانب دیگر باعث به وجود آمدن یک حکومت متزلزل ائتلافی گردید. در چنین وضعیتی حکومت پاکستان، راه مماشات و سازش کاری با طالبان پاکستانی را در پیش گرفته و سعی به عمل می آورد تا از طریق پیشبرد مذاکرات با آنها، جنگ ها و درگیری های نظامی در پاکستان را از میان ببرد و یا حد اقل تخفیف دهد.
تعقیب این سیاست از سوی حاکمیت پاکستان باعث گردیده است که نیروهای طالبان، القاعده و سائر بنیاد گرایان معارض، بطور متمرکز و گسترده ای به سوی افغانستان و جنگ در این کشور متوجه شوند. ملا عمر رهبر طالبان افغانستان دو سال قبل، طرح توقف جنگ در پاکستان و متمرکز شدن تمام نیروهای شان در جنگ افغانستان را داده بود. چند روز قبل از حمله به زندان قندهار توسط طالبان، بیت الله مسعود یکی از رهبران طالبان پاکستانی علنا اعلام کرد که با بر قراری آتش بس میان حکومت پاکستان و طالبان پاکستانی، این امکان به وجود آمده است که تمامی نیروها متوجه جنگ در افغانستان گردیده و بطور متمرکزی آنرا پیش ببرند.
عملیات علیه مراسم جشن رژیم تلفات چندانی برای رژیم بار نیاورد، اما بر هم خوردن مفتضحانه این مراسم در نتیجه عملیات مذکور عمیق ترین ضربه ای بود که در طول حیات چند ساله اش دریافت کرده است. طالبان و حزب اسلامی هر دو مسئولیت اجرای این عملیات را بر عهده گرفتند، اما مقامات عالی رژیم مسئولیت آنرا به دوش استخبارات پاکستان انداختند. هنوز درد این ضربه کاهش نیافته بود که شب شنبه 14 جون ساعت نه و نیم شب حمله به زندان سر پوزه قندهار پیش آمد. 400 زندانی سیاسی از این زندان گریختند و بیشتر از ششصد زندانی غیر سیاسی را نیز با خود بردند. ضربه ای که در نتیجه این عملیات بالای رژیم وارد گردید، کمتر از ضربه هشت ثور برای رژیم درد آور نبود. روز یکشنبه 15 جون، حامد کرزی طی یک سخنرانی انگشت تهدید بطرف پاکستان دراز نموده سه تن از رهبران برجسته طالبان پاکستانی ( بیت الله مسعود، ملا عمر پاکستانی و مولوی فضل الله )  را اخطار داد که آنها را در خانه های شان مورد حمله قرار خواهد داد. مقامات رژیم چنین وانمود کردند که این بیانات اخطار آمیز کرزی در عکس العمل علیه سخنان بیت الله مسعود به عمل آمده است. اما روشن بود که درد مستقیم تر ایجاد کننده این داد و فریاد، شکستانده شدن زندان سرپوزه قندهار بود و نه سخنان بیت الله مسعود که چند روز قبل بیان شده بود.           
روز دوشنبه 16 جون، بوش در ملاقات با صدر اعظم برتانيه بصورت تلویحی از سخنان کرزی حمایت نمود. چند روز بعد تر وزیر خارجه ایالات متحده امریکا، طی یک سخنرانی کوشش کرد تا " لحن تند " کرزی را به نحوی انتقاد نماید، ولی روی اصل مسئله تاکید کرد و خواهان همکاری بیشتر پاکستان، افغانستان و " جامعه جهانی" در مبارزه علیه " تروریزم " گردید.
سخنان کرزی علیه پاکستان، این بار بر خلاف دفعات قبلی، در حد خودش محدود باقی نماند. رژیم در روز هاي 17 و 18 جون طرفدارانش را در چندین ولایت بسیج کرد تا با بر گزاری تظاهرات از سخنان کرزی حمایت نمایند. مشرانو جرگه ( مجلس سنا)ی رژیم نیز از سخنان کرزی اعلام حمایت نمود.
در عکس العمل علیه سخنان کرزی، صدر اعظم پاکستان اعلام کرد که به هیچ نیروی نظامی خارجی اجازه عملیات در داخل خاک پاکستان را نخواهد داد. سفیر افغانستان در اسلام آباد توسط وزارت خارجه پاکستان احضار گردید و اعتراض رسمی حکومت پاکستان علیه سخنان کرزی به وی تسلیم داده شد.
از جانب دیگر در مرز مهمند ایجنسی و ولایت کنر میان قوای پاکستانی از یکطرف و قوای اشغالگر و رژیم پوشالی از طرف دیگر در گیری ای پیش آمد که طی آن مواضع قوای پاکستانی مورد بمباران قرار گرفت و چندین سرباز پاکستانی کشته شدند. از آن پس درگیری های مرزی میان قوای اشغالگر و رژیم پوشالی از یکطرف و نیروهای نظامی دولتی پاکستان از طرف دیگر چند بار تکرار گردیده است.
چند روز پس از شکستانده شدن زندان قندهار، طالبان به ولسوالی ارغنداب قندهار داخل شدند و چندین قریه را تحت تصرف گرفتند. اوضاع در شهر قندهار متشنج شد و برای چند روز قیود شب گردی در این شهر نافذ گردید. بیشتر از 2000 خانواده از ارغنداب به شهر قندهار پناه بردند. برادر حامد کرزی ( ولی کرزی )، که رئیس شورای ولایتی قندهار است، اعلام کرد که در ارغنداب تعداد زیادی از طالبان پاکستانی و همچنان چیچینی ها یکجا با طالبان افغانستانی علیه دولت می جنگند.
به تعقیب این حوادث، چندین برخورد سرحدی میان طالبان در حال نفوذ از پاکستان به افغانستان از یکطرف و قوای اشغالگر وپوشالی از طرف دیگر پیش آمده است که شامل بمباران مناطق آنطرف خط دیورند توسط قوت های خارجی اشغالگر در افغانستان و همچنان راکت اندازی از آنطرف بالای مناطق سرحدی افغانستان بوده است. در جریان این درگیری ها هم همکاری قوای دولتی پاکستان با طالبان در حال نفوذ به داخل افغانستان و هم همکاری آنها در جنگ علیه طالبان گزارش شده است.
طالبان مسئولیت حمله به سفارت هند را متقبل نشدند و مقامات استخباراتی رژیم کرزی نیزاعلام کردند که این حمله توسط یکی از  شبکه های استخباراتی دولتی در منطقه صورت گرفته است که تلویحا منظور از آن، استخبارات دولتی پاکستان بود. گرچه حکومت پاکستان دست داشتن در این حمله را مورد انکار قرار داده است، اما تا حد معینی مناسبات میان پاکستان و هند متشنج شده است. پس از چند سال آرامش در خط کنترل میان کشمیر تحت تصرف پاکستان و کشمیر تحت تصرف هند، روز دهم جولای میان قوای پاکستانی و قوای هندی یک بر خورد مسلحانه صورت گرفت که هر یک از طرفین مسئولیت آغاز آنرا به دوش طرف مقابل انداختند.
به این ترتیب با اوج گرفتن سلسله درگیری ها در افغانستان و مرز های افغانستان و پاکستان، نه تنها مناسبات میان رژیم کرزی و حکومت پاکستان بیشتر از پیش متشنج گردیده است، بلکه تشنج در کل منطقه بالا گرفته و درگیری میان قوای پاکستانی و هندی نیز
از سر گرفته شده است.
با حمله قوای دولتی پاکستان به مناطق مربوط به خیبر ایجنسی، بیت الله مسعود یکی از رهبران برجسته طالبان پاکستانی آتش بس میان طالبان پاکستانی و حکومت پاکستان را به حالت تعلیق در آورد و اعلام کرد که تا زمانیکه قوای دولتی پاکستان از این منطقه خارج نشود، خود را ملزم به رعایت آتش بس نمی داند. اما این لشکر کشی به سرعت منجر به قرار داد میان قوای دولتی پاکستان و طالبان محلی گردید. اشغالگران و رژیم پوشالی از حمله به خیبر ایجنسی حمایت کردند، اما قرار داد میان طالبان پاکستانی و قوای دولتی پاکستان را با شک و تردید می نگرند و آشکارا می گویند که این قرار داد باعث تقویت جنگ در افغانستان خواهد شد.
اخیرا بوش اعلام کرده است که اوضاع در پاکستان برای رئیس جمهور آینده امریکا بزرگترین چلنج خواهد بود و نه عراق. این گفته نشان دهنده این موضوع است که امریکایی ها بیشتر از پیش و بطور روز افزون توجه شان را روی پاکستان متمرکز می کنند. رژیم دست نشانده در طول چند سال گذشته مداما از قوت های اشغالگر خارجی در افغانستان خواسته است که  " مراکز تروریزم " در داخل خاک پاکستان را مورد هدف قرار دهند. گرچه در گذشته گاه بگاهی حملاتی نیز صورت گرفته است، اما به نظر میرسد که در حال حاضر اینگونه حملات در حال گسترش است. اخیرا حکومت هند نیز به جمع اشغالگران امریکایی و رژیم پوشالی پیوسته و آتش بس میان طالبان پاکستانی و حکومت پاکستان را عامل افزایش جنگ و درگیری در افغانستان قرار داده است. از آنطرف، روسیه در عین مخالفت علیه بمباران کور کورانه قوت های امریکایی و ناتو و تلفات ملکی سنگین ناشی از آنها، اخیرا طرح ایجاد یک کمربند امنیتی در اطراف افغانستان بخاطر مبارزه علیه " تروریزم " و مواد مخدر را به میان کشیده است.
آخرین حرکتی که رژیم دست نشانده درین راستا نشان داده است، فیصله رسمی جلسه کابینه رژیم در مورد قطع تمامی مذاکرات دو جانبه با حکومت پاکستان است که به روز سه شنبه 15 جون 2008 به عمل آمد. کرزی شخصا پس از اعلام این فیصله رسمی اعلام کرد که حلقاتی از اردو و استخبارات پاکستان در عقب فعالیت های " تروریستی " در افغانستان قرار دارند و تا زمانیکه این مداخلات متوقف نگردد، مذاکرات با طرف پاکستانی از سر گرفته نخواهد شد. حکومت پاکستان این اتهام را رد کرده و گفته است که اینگونه تصمیمات غیر از خراب ساختن بیشتر مناسبات میان دو کشور نتیجه دیگری نخواهد داشت.       
بیگمان تکامل اینچنین وضعیتی، بدون ارتباط با متشنج شدن بیشتر مسائل مربوط به ایران نیست. اخیرا یک مانور بزرگ نظامی توسط قوت های هوایی اسرائیل، به قصد آمادگی برای راه اندازی حملات علیه اهداف دور دست، که منظور از آن قلمرو ایران است، اجرا گردید. نیروهای نظامی دولت ایران نیز برای چند روز پیهم به آزمایشات راکت های دور برد زمین به زمین و همچنان راکت های قابل استفاده در جنگ های بحری پرداخت. راکت های دور برد ایران می توانند تا 2000 کیلومتر میدان پرواز داشته باشند، یعنی می توانند هر نقطه از خاک اسرائیل را مورد هدف قرار دهند. اکنون این دید که احتمالا تاسیسات اتمی ایران توسط قوای هوایی اسرائیل مورد حمله قرار خواهد گرفت، در میان محافل سیاسی و مطبوعاتی منطقه و جهان بیشتر از پیش قوت گرفته است. جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است که در صورت مورد حمله قرار گرفتن از طرف اسرائیل، خاک اسرائیل و نیروهای نظامی امریکایی مستقر در خلیج و پایگاه های امریکا در کشور های عربی را مورد هدف قرار خواهد داد. از طرف دیگر، حکومت امریکا علام کرده است که در صورت حمله ایران بالای متحدین امریکا در منطقه، به شدت عکس العمل نشان خواهد داد و بر ایران حمله خواهد کرد. این شاخ و شانه نشان دادن ها چه عملا منجر به جنگ و درگیری گردد و چه نگردد، بخودی خود نشاندهنده بالا رفتن سطح تشنج در منطقه است.
دور تر از ایران؛ عراق، فلسطین، لبنان و کردستان در آتش میسوزند و چشم انداز نزدیکی از خاتمه یافتن درد و رنج مردمان آنها به نظر نمی رسد. همچنان دور تر از پاکستان، در هند و سریلانکا نیز اوضاع آرام نیست و جنگ های انقلابی و ملی تحت رهبری مائوئیست ها و نیروهای ناسیونالیست ادامه یافته است.
به این ترتیب در سراسر منطقه ایکه از خلیج بنگال تا مدیترانه امتداد یافته است، تشنج سیاسی و درگیری های جنگی در حال افزایش است. در مقایسه با این وضعیت کلی، آنچه در نیپال می گذرد، یعنی پروسه سازش و تبانی و پروسه مبارزات مسالمت آمیز، یک استثنا محسوب می گردد که به مشکل خواهد توانست در چنین جو متشنجی تا به آخر ادامه یابد.

در چنین وضعیتی، این ضرورت بیشتر از پیش جدی تر می گردد که نیروهای کمونیست انقلابی در منطقه، ضمن تلاش بیشتر برای حضور فعال در صحنه نبرد کشور های منطقه، همآهنگی مبارزاتی میان شان را بطور روز افزون بیشتر سازند تا از اینطریق قادر گردند در سطح منطقه یی عمل نمایند و برنامه های مبارزاتی شان را بصورت منطقه یی سازماندهی کنند. درینمورد نیز متاسفانه آنچه در نیپال می گذرد، در تناقض با این وظیفه عمومی منطقه یی قرار دارد و یک استثنا به حساب می آید که نمیتواند – و نباید – مسیر سازماندهی مبارزات انقلابی در منطقه را تعیین نماید.

 

بازگشت به صفحۀ اول