Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

بـاز هـم یـک مـرگ مـشـکـوک


"مارشال محمد قسیم فهیم" معاون اول رئیس جمهور رژِیم دست نشانده به عمر 56 سالگی در خانه اش در کابل درگذشت. منابع رسمی رژیم اعلام کردند که سکتۀ قلبی ناشی از مریضی شکر و مریضی قلبی باعث مرگ وی شده است. اما همزمان با اعلام خبر مرگ وی، افواهاتی در مورد اینکه "فهیم" به مرگ طبیعی نمرده بلکه به قتل رسیده است، نیز در شهر کابل پخش گردید. عمر 56 سالگی عمری نیست که برای کسی مثل "فهیم"، عمر مرگ طبیعی دانسته شود. "فهیم" یکی از میلیاردرهای نوخاستۀ جهادی بود. اینچنین شخصی می توانست مریضی شکر را، که مریضی اصلی وی بود، در بهترین شفاخانه ها و نزد بهترین داکتران جهان مورد مداوا قرار دهد. برعلاوه او در خانه اش، به دور از مراقبت های صحی و بصورت ناگهانی در گذشته است. بنابرین طبیعی بود که افواهات در مورد به قتل رسیدن وی فوراً بر سر زبان ها بیفتد. در همان ساعات اول پس از مرگ "فهیم" دو خبر تقریباً مشابه از قول پسر "فهیم" به مطبوعات و رسانه ها راه یافت.
یک خبر حاکی از این بود که "فهیم" در ملاقاتی با کرزی و زلمی رسول در ارگ، در جریان شرکت در مراسم خوشی تولد دختر کرزی، با آن ها دعوا و جنجال داشته و پس از برگشت به خانه، در حالی که خیلی عصبانی بوده، در مورد آنها با خود حرف می زده و آنها را تهدید می کرده است. خبر دیگر حاکی از این بود که "فهیم" در ملاقاتی با عبدالله و یونس قانونی در خانۀ خودش با آنها جنجال و سرو صدا کرده و بعد از رفتن آنها از خانه اش، در حالت عصبانیت شدید علیه آنها با خود حرف می زده و آنها را تهدید می کرده است. این احتمال وجود دارد که هر دو خبر صحت داشته باشد. به این معنا که به احتمال زیاد، "فهیم" توسط هر دو گروپ کرزی – زلمی رسول و عبدالله- یونس قانونی از بابت موضعگیری اش در رابطه با انتخابات پیش رو تحت فشار قرار داشته است. همچنان سنگچارکی یکی از سخنگویان ائتلاف تحت رهبری عبدالله، مرگ فهیم را مشکوک خوانده و خواهان تحقیقات درینمورد گردید.
در انتخابات قبلی ریاست جمهوری رژیم، "فهیم" از همراهی با تیم انتخاباتی عبدالله ابا ورزید و در پهلوی تیم انتخاباتی کرزی قرار گرفت. این حرکت "فهیم" باعث گردید که تیم انتخاباتی عبدالله هم در جریان انتخابات تضعیف گردد و هم در دعواهای بعد از انتخابات در مقابله با تیم انتخاباتی کرزی نسبتاً ضعیف عمل نماید. در واقع قرار گرفتن "فهیم" در پهلوی تیم انتخاباتی کرزی یکی از عوامل مهم انصراف عبدالله از رفتن به دور دوم انتخابات بود. حتی گفته می شد که وعده های فهیم و کرزی به عبدالله در مورد اینکه در انتخابات بعدی ریاست جمهوری رژیم نوبت به وی خواهد رسید، عامل عمدۀ انصراف عبدالله از کشاندن انتخابات 2009 به دور دوم بوده است.
اما این بار، "فهیم" در موقعیت معاون اول کرزی بجای حمایت از تیم انتخاباتی زلمی رسول یا تیم انتخاباتی اشرف غنی – تیم های مورد حمایت کرزی- از تیم انتخاباتی عبدالله حمایت نمود. این حرکت "فهیم" همانگونه که باعث تقویت تیم انتخاباتی عبدالله می گردید، برای تیم های زلمی رسول و اشرف غنی مضر تمام می شد. بنابرین قویاً این امکان وجود دارد که وی از طرف کرزی تحت فشار گرفته شده باشد که از حمایت عبدالله منصرف شود و در عوض از زلمی رسول یا به احتمال ضعیف تر از اشرف غنی پشتیبانی نماید. اگر این فشار کرزی باعث کمرنگ شدن پشتیبانی "فهیم" از عبدالله گردیده باشد، طبیعی است که در
آن صورت عبدالله و قانونی نیز باید تا حدی از وی ناراض شده باشند.
برعلاوه گفته می شود که مدتی قبل از مرگ فهیم، کرزی و همسرش دچار مسمومیت شده و تحت تداوی قرار گرفته بودند، به نحوی که کرزی در کابل مداوا گردید، ولی همسر کرزی برای تداوی به هند فرستاده شد.
می توان پرسید که چه رابطه ای میان مسمومیت کرزی و همسرش از یکطرف و مرگ فهیم از طرف دیگر وجود داشـته اسـت؟ صـریـحـاً باید گـفـت که نمـی توان وجـود هیچگـونه رابطه میان این دو حادثه را بدون دلایل قـانـع کننده
مـورد تردید قرار داد.       
در هر حال مرگ "فهیم" تا حد معینی باعث تضعیف تیم انتخاباتی عبدالله در جریان انتخابات و قبل از آن در جریان فعالیت های تبلیغاتی انتخاباتی گردید؛ اما توان این تیم را برای نشان دادن عکس العمل منفی علیه نتایج انتخابات، بخصوص در شهر کابل، در صورت نارضایتی از این نتایج، به شدت تضعیف نمود. بنابرین مرگ "فهیم" به نفع تیم انتخاباتی زلمی رسول و تیم انتخاباتی اشرف غنی تمام شد. گرچه بقایای جمعیت اسلامی و شورای نظار بر سر اشغال موقعیت معاونیت اول ریاست جمهوری رژیم به عنوان سهمیۀ شان موفق شدند و یونس قانونی بجای "فهیم" نصب گردید، اما "فهیم" بدون جانشین است و یونس قانونی نمی تواند نقش نظامی و سیاسی "فهیم" را بطور کامل بازی نماید.
در رابطه با مرگ "فهیم" یک موضوع دیگر نیز می تواند قابل دقت باشد. "فهیم" به عنوان یک مهرۀ نزدیک به امپریالیست های روسی در درون رژیم شناخته می شد. طبعاً امپریالیست های روسی، با مرگ "فهیم" یکی از دوستان قدرتمند نزدیک به خود در درون رژیم را از دست دادند. با توجه به این مسئله می توان احتمال دست داشتن حلقه هایی از عوامل استخباراتی غرب و بخصوص امپریالیست های امریکایی در مرگ فهیم را کاملاً دور از امکان ندانست.
کرزی مرگ فهیم را یک ضایعۀ ملی اعلام نمود، بدین مناسبت سه روز ماتم ملی اعلام کرد و بیرق های تمامی ادارات دولتی را به حالت نیمه افراشته در آورد. اما علیرغم افواهات در مورد قتل "فهیم"، جنازه اش کالبد شکافی نگردید، ولی در عوض با تشریفات زیاد به خاک سپرده شد و مراسم سوگواری بلند بالایی برایش برپا گردید.
چنین به نظر می رسد که میان تمامی بخش های رژیم، یک توافق ناگفته، مبنی بر حفظ دوسیۀ مرگ "فهیم"، به وجود آمده است. حتی نزدیکان خانوادگی و سیاسی "فهیم"، سکوت پیشه کرده و حتی یک فرد دیگر هم گفته های سنگچارکی را تعقیب نکردند و خود وی نیز دیگر گفته هایش را تکرار نکرد. در نتیجه، هرگز بصورت قطعی روشن نخواهد شد که "فهیم" در اثر سکتۀ قلبی در گذشته یا در اثر قتل عمد؟ رژیم دست نشانده در گذشته ها موارد خیلی روشن تر و واضح تر درگیری های خونین داخلی داشته است که هرگز عوامل آن درگیری ها شناسایی دقیق نشده و قاتلین اصلی شناساسی و محاکمه نگردیده اند. بطور مثال، تحقیقات در مورد کشتار دسته جمعی تیم سید مصطفی کاظمی و شاگردان مکاتب در بغلان، که چند سال از آن سپری می گردد، علیرغم سروصدای باربار بازماندگان کاظمی، تا حال در هاله ای از ابهام قرار داشته و قاتلین اصلی، که همۀ مردم از آنها شناخت دارند، حتی تا حال از لحاظ قانونی مشخص نگردیده اند، چه رسد به اینکه گرفتار شوند، محاکمه گردند و مورد مجازات قرار بگیرند.   
"مارشال محمد قسیم فهیم" دومین مارشال در تاریخ اردوی دولتی در افغانستان بود. "مارشال" قبل از او، "مارشال شاه ولی خان غازی فاتح کابل!؟" بود. "مارشال فهیم" نیز منصب مارشالی اش را از "فتح کابل" بدست آورده بود. هر دو "فتح" با پشت گرمی قدرت های خارجی استعمارگر و امپریالیست به وقوع پیوسته بود.
جنرال محمد نادر بعد از سرنگونی سلطنت امان الله خان توسط حبیب الله کلکانی، از راه هند برتانوی از فرانسه به افغانستان برگشت و رهبری قوای مخالف حبیب الله کلکانی در ولایت جنوبی را بر عهده گرفت. ولایت جنوبی شامل ولایات پکتیا، خوست و بخشی از ولایت پکتیکای کنونی بود. حرکت نادرخان در ابتدا ظاهراً بنام اعادۀ سلطنت برای امان الله خان صورت گرفت، ولی منظور اصلی او تصاحب سلطنت برای خودش بود. نادر خان پشت گرمی استعمارگران انگلیسی را، که در جنگ استقلال افغانستان به رهبری امان الله خان از این کشور بیرون رانده شده بودند، با خود داشت و مشخصاً از پشت پرده توسط هند برتانوی و بطور آشکار توسط عوامل انگلیس در پشت خط دیورند و همچنان داخل افغانستان پشتیبانی می گردید.
شاه ولی خان، در جریان پیشروی نیروهای تحت رهبری جنرال محمد نادر خان، برادر بزرگش، از چهار آسیاب بسوی کابل در جنگ علیه نیروهای فروپاشیدۀ حبیب الله کلکانی، به علت اینکه فرمانده عمومی جنگ در چهار آسیاب باقی ماند، بصورت تشریفاتی در راس نیروها قرار گرفت. نیروهای جنوبی پس از برخوردهای مختصری با نیروهای حبیب الله کلکانی کابل را تصرف کردند و حبیب الله کلکانی را به سوی جبل السراج عقب راندند.
جنرال محمد نادر خان بعد از تصرف کابل از واگذاری سلطنت به شاه امان الله خود داری کرد و خودش اعلان سلطنت نمود و به این ترتیب جنرال محمد نادرخان به "محمد نادرشاه غازی" مبدل گردید. نادر شاه به علت غداری با امان الله خان به نادر غدار معروف گردید. در هر حال، دربار نادرشاهی"فتح" کابل را به نام شاه ولی خان رقم زد و لقب "فاتح کابل" را به او اعطا نمود. در دوران سلطنت ظاهر شاه، هر وقت رادیوی کابل از شاه ولی خان نام می برد، او را بنام " مارشال شاه ولی خان غازی فاتح کابل" یاد می نمود. در همان زمان یک نطاق رادیوی کابل باری او را بدون ذکر عبارت فاتح کابل بنام "مارشال شاه ولی خان غازی" یاد نموده بود. جناب"مارشال" نطاق را احضار نموده و بخاطر این فراموشکاری غیر قابل بخشش، تادیبش نموده بود.
مارشال شاه ولی خان پدر جنرال سردار عبدالولی داماد ظاهر شاه بود، جنرالی که بزرکترین "افتخار جنگی" اش سرکوب خونین تظاهرات توده یی 3 عقرب سال 1344 کابل بود.
مارشال قسیم فهیم، در زمان شروع جنگ های ضد رژیم کودتایی هفت ثور، به عنوان یک "مجاهد" عادی به نیروهای تحت رهبری احمدشاه مسعود، فرمانده نیروهای جمعیت اسلامی در پنجشیر، پیوست و به تدریج پیشرفت نمود. وی که در زمان تشکیل شورای نظار تحت رهبری احمدشاه مسعود، یکی از فرماندهان نسبتاً مطرح نیروهای این شورا بود، پیشرفت های بعدی اش را در درون سلسله مراتب رهبری نظامی این شورا ادامه داد. مارشال فهیم در جنگ های خانمانسوز ارتجاعی داخلی در کابل، به عنوان شخصیت نظامی برجستۀ شورای نظار، نقش نسبتاً مهمی داشت. زمانی که احمدشاه مسعود در تخار علیه نیروهای طالبان می جنگید، شورای نظار یک پایگاه مرکزی در پشت سرحدات افغانستان با تاجکستان، در منطقۀ کولاب، به وجود آورده بود که تا حدی نقش پایتخت تبعیدی برای دولت فروپاشیدۀ برهان الدین ربانی را بازی می نمود. محمد قسیم فهیم از طریق پایگاه کولاب، روابط قبلی اش را با تاجکستان و روسیه بیشتر از پیش عمق و گسترش بخشید. او در عین حال رهبری انتقالات مواد مخدر از داخل افغانستان به تاجکستان و از آنجا به روسیه را نیز بر عهده گرفت و این مسئولیت، پایه های مالی ثروتمند شدن سریعـش را به وجود آورد. مجموعۀ این موقعیت ها باعث گردید که محمد قسیم فهیم در آخرین روزهای زندگی احمدشاه مسعود عملاً حیثیت معاون و جانشین وی را به خود اختصاص دهد.
بعد از ترور احمدشاه مسعود توسط عوامل نفوذی القاعده در تخار، تقریباً بلافاصله محمد قسیم فهیم، جانشین وی تعیین گردید. بعد از پیش آمدن حادثۀ 11 سپتامبر 2001 در امریکا، محمد قسیم فهیم توانست نیروهای تحت رهبری اش را بخوبی در مسیر همآهنگی و خدمتگذاری به متجاوزین و اشغالگران امریکایی و متحدین شان هدایت نماید. بعد از آنکه حملات نیروهای امریکایی بالای افغانستان شروع شد، نیروهای شورای نظار یکجا با نیروهای جنبش ملی اسلامی رشید دوستم و حزب وحدت اسلامی خلیلی در چهارچوب "اتحاد شمال" نه تنها نقش نیروهای پیاده برای اشغالگران امریکایی و متحدین شان را بر عهده گرفتند، بلکه برهان الدین ربانی به عنوان "رئیس دولت اسلامی افغانستان" بار بار از امریکایی ها و متحدین انگلیسی شان خواست که در خاک افغانستان نیروهای زمینی پیاده نمایند و برعلاوه بمباران اهداف نظامی خود را در همکاری با نیروهای "دولت اسلامی" دقیق تر سازند.
سرانجام نیروهای متجاوز امریکایی و انگلیسی پس از تقریباً دو ماه بمباران های هوایی و راکت کوبی های وسیع، افغانستان را اشغال کردند و نیروهای نظامی طالبان بدون مواجه شدن با نیروهای زمینی اشغالگران یا پیش بلدهای افغانستانی شان، کابل را تخلیه کردند. در واقع چند روز بعد از تخلیۀ کامل نیروهای طالبان از کابل، نیروهای تحت رهبری محمد قسیم فهیم از منطقۀ شمالی به کابل سرازیر شده و بدون هیچگونه جنگ و زد و خورد و صرفاً با فیر های شادیانه شهر کابل را به اصطلاح تصرف کردند.
بدین ترتیب "فتح" شهر کابل توسط نیروهای تحت رهبری محمد قسیم فهیم در مقایسه با "فتح" کابل توسط نیروهای شـاه ولی خان، از یکطرف مورد حمایت و پشـتیبانی کاملاً رسوای نیروهای متجاوز و اشغالگر امپریالیستی
بود و از طرف دیگر "فتح" غیر مشعشع یک شهر تخلیه شده از نیروهای نظامی طرف مقابل.
فهیم در اوایل تشکیل رژیم دست نشاندۀ کرزی به حیث وزیر دفاع درین رژیم، اخذ موقعیت کرد. در زمان "مسئولیت" وی به عنوان وزیر دفاع، اردوی رژیم توسط اشغالگران باز سازی گردید. فهیم شخصاً قول اردوهای چند گانۀ اردوی رژِیم در کابل، ننگرهار، پکتیا، قندهار، هرات و بلخ را بازگشایی کرد و فرماندهان عمومی هر یک از آنها را اعلام نمود. قبل از آغاز دورۀ دوم ریاست جمهوری کرزی و ظاهراً بخاطر ابتلا به مریضی شکر، به تقاعد سوق داده شد و در آن دوره کدام مسئولیت دولتی بر عهده نداشت. در دورۀ دوم ریاست جمهوری کرزی به حیث معاون اول رئیس جمهور رژیم در پهلوی کرزی قرار گرفت و سر انجام چندی قبل چشم از جهان پوشید.
مرگ فهیم، پس از مرگ مسعود و ربانی، سومین ضایعۀ سیاسی و بخصوص نظامی برای جمعیت اسلامی و شورای نظار به حساب می آید. جمعیت اسلامی و شورای نظار قادر نیستند جای خالی فهیم در رژیم دست نشانده را بطور موثر پر نمایند. یونس قانونی می تواند از لحاظ صرفاً سیاسی در موقعیت معاون اول کرزی نقشش را تا حدی هم برای کل رژِیم و هم برای جمعیت اسلامی و شورای نظار ایفا نماید، ولی از لحاظ نظامی نه توان و قدرت دارد و نه هم صلاحیت و موثریت، لذا قادر نیست حتی بصورت نسبی نقش فهیم را بر عهده بگیرد. مرگ فهیم در واقع توان جمعیت اسلامی را برای نشاندادن عکس العمل علیه نتایج انتخابات ریاست جمهوری رژیم به شدت تضعیف کرده است.